رفتن به محتوای اصلی

سرزمین محبوب من  وافسانه تیر آرش.
21.07.2023 - 07:45

سرزمین محبوب من  وافسانه تیر آرش.
بسیار سرزمین ها گشته ام .بسیارمردمان دیده وافسانه ها شنیده ام .
هر سرزمینی قهرمانان وافسانه های خود رادارد.اما هرگز افسانه ای به زیبائی افسانه آرش وجانی که در تیر نهاد نشنیده ام .
بارها با خود اندیشیده ام .چرا بهای آزادی در این سرزمین قربانی شدن ونهادن جان است در تیر ؟
چرا آرش زمانی به قهرمان بدل می شود که جان در تیر می نهد وپرتاب می کند؟ 
چه رازی میان مرگ یک قهرمان و آزادی یک ملت وجود دارد ؟
 آیا بهای آزادی ورهائی یک ملت نهادن جان زیباترین وآگاه ترین فرزندان آن سرزمین در تیر است ورها کردن آن در فراخنای آسمان ونشاندن آن بر تناور ساق گردوئی که نشان از کهن بودن ،پایدار بودن،بارور گشتن وتداوم یافتن نسل هاست ؟
 
بسیارکوه ها و دره ها را در نوردیده ام . بر تن تنومند،  بسیار درختان کهن دست کشیده ام!  تا شاید نشانی از تیر آرش بیابم .همراه بسیار جان های عاشق سرود خوان تا ستیغ البرز بالا رفته ام! سحرگا هان آن گاه که خورشید , تن به صخره ها می سائید و در نجوا بانسیم صبحگاهی بالا می آمد ,نشان تیرآرش گرفته ام. تیری اساطیری بر آمده ازآرزو های یک ملت . آرزوهائی بدرازنای تاریخ  که هنوز در پرواز است .

 تیر نشسته برتن تناور درخت گردو،  تنها یک نشانه است .نشان از دیر پائی و ریشه دار بودن یک ملت که نه یک تیر بل هزاران تیر بر آمده از جان آرش های هر نسل بر تن آن نشسته است .تا یاد آور تداوم نبردی باشد، که پیوسته میان تاریکی وروشنائی ،میان آزادگان و دشمنان آزادی در جریان است .
 
تیر آرش وجان او نمادی از خرد ،عشق ،امید و رجعتی بسوی روشنائی است .گذر از تاریکی جهل است ،از جنایت حاکمان جانی . گذری سخت جانفرسا که تنها شهامت  ،خرد و دریغا جان بازی تحمیل شده برحیات  برومند ترین فرزندان این سرزمین عبور ازمیان این همه لشکر تا بن دندان مسلح را ممکن می سازد.
 تیر آرش تیر یک جان نیست! وحدت جان های آزادیست تبلور یافته در تیر آرش.
 کافیست دل با آزادگان یک دله کنیم .گوش به پیام آزادی بخش جان ها بیدار بسپاریم .چشمان مشتاق دیدن زیبائی های حیات در سایه آزادی ورفاه را بر روی هزاران چشم مشتاق آزادی بگشائیم .بر چشمانی که دیروز میل گداخته بر آنها کشیده می شد و امروز ازتفنگ های ساچمه ای بر چشمان  جهان بین و آگاهشان شلیک می شود.بنگریم !تا عمق فاجعه و پایداری یک ملت  را در یابیم .
 تیر آرش تیر عجین شده با رقص زیبای "خدا نور لجه ای "است  در پیچ تاب تنی بتمامی عاشق ،بتمامی شور!شور رهائی از بند دیوان نابود گر شادی .
 تیر نهان شده در خنده زیبای ستار بهشتی است زمانی که زیر مشت ولگد جانیان حاکم جان می دهد .اما خنده از لب برنمی گیرد !چرا که او نمادو یاد آور "خنده "این جادوی لذت بخش حیات  است ! که دیر گاهیست از لبان این ملت رخت بر بسته است 
نمادی از حلول یک جان آزاد در وجود مادری که حماسه می آفریند وبی هراس از حاکمان با تصویری از فرزند در شهر می گردد.فریاد عدالت و آزادی سر می دهد! در کهنسالی چادر از سر بر می گیرد تا همراه با نسل جوانی گردد که امروز با شعار "زن ، زندگی ،آزادی بمیدان در آمده اند.
 تیر آرش نهان شده در کمان دان  شادیست آویخته بر شانه ستبرنام آوری جوان بانام" مجید رضا رهنورد"که در پای چوبه اعدام،  تیری از آن می کشد.  بر چاچی کمان جان می نهد.با پیام آرزوی شادی برای مردمان این سرزمین رهایش می کند!
تیری رها شده درفضای لاجوردی میهن غرق در ماتم . باشد که مردمان این سرزمین طاعون زده که نیرو های اهریمنی حاکم برای آنها  جز ماتم ودرد ،عزاداری ،بر سرو سینه زدن ، جز اندوه والم ! کاشتن بذر نفرت ،چند دستگی ومرگ  چیزی به ارمغان نیاوردند! این نیروی حیات بخش زندگی ،این شادی نهفته در بطن زندگی ، در بطن این نماد افسانه ای را در یابند.
غم از دست دادن جان عزیزی چون اورا به نیروی شادی وعشق بدل سازند.سلاحی بران در برابر منادیان ماتم وعزا .
صدای گرد آفرید دیروز است منعکس شده در فریاد امروز حدیث ها ،،یلدا ها ،حنانه ها،سارینا ها  وندا ها! زمانی که در میدان فریاد آزادی سر می دهند .تیرآرش نشانی از روح زنده یک ملت است .تیر نشسته بر جان نوجوانی در شلمچه است،که سینه خیزشبیخون بر سنگر دشمن می زند.
تیری است فارغ از هر تعلق !در وجود آزادی خواهانی که در وجب به وجب این سرزمین قربانی می شوند تا از آزادگی وشرف یک ملت دفاع کنند.
تیری نشسته بر گور های بی نام  خاوران  که از دهان مادران  شرح ستم می دهد .از ستمی که خمینی در حق فرزندان این سرزمین کرد.
تیر وکمان کوچکی است در دست کودکی دهساله بنام "کیان پیر فلک"  که خدایش رنگین گمانی ازخرد و آگاهی بود.
دیگر در یافته ام که آرش را نباید در اسطور ها جستجو کرد .اگر او در قالب اسطوره به ماند ومنجمد شود دیگر آرش نیست .
اسطوره بودن او حضور تاریخی اما مداوم و زنده اوست در میان مردمان این سرزمین کهن !
 در شادی وغم ! در شکست و پیروزی !درامید و نا امیدی ! روحی که در اوج نا امیدی امیدوارت می سازد و از پیروزی سخن می گوید.
حضوری گرامی در ذهن وقلب مردم . حضوری امید بخش در قلب مادری است که بجرم دادخواهی پسر ماه هاست در تنگنای سلولی تنگ روز پیرزوی را به انتظار نشسته است .
تیر آرش  رمز نبرد ،پیروزی و همبستگی یک ملت است با تمام فراز و فرود های خود درپهنه گسترده تاریخ وجغرافیای این سرزمین .
روح یک ملت است !نهاده شده در کمان دان تاریخ که هرگز خالی ازوجود کمانداران زن ومرد این سرزمین نبوده است.سرزمین محبوب من !با جان های عاشق ! ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

ع.ب.تورک اوغلی

In reply to by نظرات رسیده

عنوان مقاله
جاوا بون اولسا دانیشارسان

سالام
یادم می آید،دربمباران های آمریکا درویتنام ،جوانان ویتنام عکس آرش را به سینه زده بودند!!
درمبارزات مردم آمریکا در مقابل انگلیس استقلال طلبهای آمریکایی درزیرپیراهن های خود عکس آرش را باتیرهایش چاپ کرده بودند!!
بومیان آمریکا درمقابل اسپانیا،انگلیس،فرانسه وکل غرب تمثال های مبارک ارش را در بالای پرعقاب چسبانده بودند.
بومیان استرالیا هم همگی ازرستم وارش شجاعت وتیراندازی یادگرفته بودند!!!
مردم تورکیه درجنگ باانگلیس وفراسه ویونان وکل اروپا آرش شده آتاتورک رستم را بفرماندهی برگزیده ودرچاناک قالا
پیروزشدند!!!

درهمین سوریه وکشتار بشاراسددربهارعربی جوانان عرب هم کلاه خود آرش را برسرداشتند!!
درجنگهای ظفار اگرچریکهای ظفاری کمان آرش رانداشتند،حکومت آنهارا وراهشان راقبول نمیکرد!!!
درآمریکای لاتین تمام چریک های چگورا تیروکمان آرش داشتند!!!
درافغانستان یک قرن است ،ازطالبان وغیرهمه بانام آرش باروس وبا کمونیسم وبا غرب مثلا جنگ کرده کشته میشدند!!!
همین پریروزها درفرانسه دراعتراضات به دولت بیش از دوهزار فرانسوی شاهنامه خوان همگی آرشی بودند!!!و دستگیرشدند!!
لخ والسا درلهستان ازآرش درس گرفت وروسیه رابیرون کرد!!
اروپای شرقی را آرشها ورستم ها ازیقه روسها نجات دادند!!
اگررستم وآرش نبود،انقلاب رنسانس دراروپا رخ نمی داد!!!
اصلا بفرمایید،تمام بلشویک ها ازشاهنامه درس گرفته ولنین رستم وبلشویک ها همگی ارش بودند!!1
فکرکنم ،وات،ادیسون،برادران رایت،مایکل جاکسون، ایلان ماسک،همه آرش بودند.ماخبرنداشتیم!!
رضاشاه ومحمدرضا ی کودتایی انگلیسی ،آمریکایی،همه آرش بودند!!!
اگرخاطرات ملکه مادر تاج الملوک را دوستان خوانده باشند،مادرشاه میگوید؛محمدعلی فروغی آنقدر برگوش رضا ازکوروش
گفته بود،رضا شبها لباس رزم می پوشیدودر خانه راه میرفت ومیگفت من کوروشم.بهمین دلیل؛ در ورودی درب کاح گلستان
نگهبانی رادستورداد ،بشکل قبرکوروش،یاقبرمادرحضرت سیلمان درست کردند!!
من بانتایج انقلابات وجانفشانی مردم دنیا کاری ندارم ،که چی باعث به شکست شدند،یانه .
کارم باحرفهای بی منطق وتوهم واوهام توی ماسیون فکراست.
سالام گفتن یاسلام گفتن را هم نمی تابی،منطق همفکرانت درحدشما بوده وبیشتراز اوهام خودرا نمی پسندی.
کارتو آب درهاون کوبیدن است.
ایکاش مثل ان هندوانه فروش ویامثل ان سه کارگرنبود.

ش., 22.07.2023 - 18:24 پیوند ثابت
نظرات رسیده

عنوان مقاله
توهمات را....

در شهر ما آخوندی بود نسبت به دیگر آخوند ها آدم روشن تری بود و از تاریخ وادبیات هم اندک سررشته ای داشت .تعریف می کر د روزی در بازار بودم که خانه شاگرد د وان د و ان آمد که آقا زودتر بر گردید خانه که آخوند بسیار با ابهتی مهمان آمده منتظر شماست . ومرتب هم دستور چای می دهد.با عجله بر گشتم وارد اطاق که شدم اخوندی دیدم عظیم الجثه با عمامه پپای به بزرگی ظشت تکیه زده بر مخده .دست پای خود گم کردم .گفتم سلام گفت سالام گفتم بسیار ببخشید شما را بجا نیاوردم با همان لحن دهاتی گفت "من مالا یوسوپ هستم .تا بجای یوسف گفت یوسوپ عیار کار دستم آمد .حال داستان نقاد ما نیز چنین است .جوابی ندارم .

ش., 22.07.2023 - 12:04 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
توهمات راواردزندگی مردم نکنید.

سالام
میخواهم دوداستان برایتان نوشته ،نتیجه گیری کنم.تابدانیدکه همین افسانه ها هستند،که ملل ایران رابیچاره کرده است.
حتی اعتقاددارم ،ریشه استعمار واستعمارگری ودیکتاتوری دراین توهمات نهفته است.
میگویند،درزمانهای قدیم ،یک آلمانی دراردبیل با دوست اردبیلی اش راه میرفته می بیند،یک هندوانه فروش دادمیزندومردم جمع شده اندوخریدمیکنند.
آلمانی به دوست اردبیلی اش می گوید، این آقاچی میگوید؟اردبیلی میگوید،فروشنده به مشتریها که هندوانه توسرخ وتو زرد میخواهند همان را می دهد.
برای آلمانی سئوال ایجادمیشود.مگرمیشه این آقا این همه هنروری درشناخت هندوانه تو سرخ وتو زرد داشته باشد؟
میگه برگردیم،ببینم راست میگوید،یا دروغ!
برگشته چندهندوانه را انتخاب کرده ومیگوید ،اینهارااگر راست بگویی میخرم.
هندوانه فروش رنگ داخل همه هندوانه هارابدرستی تشخیص میدهد.آلمانی می بازد.
آلمانی به هندوانه فروش میگوید،اگرتواین مغزت رابرای هرکاری بکارمیبردی نابغه درکارت میشدی.
حیف که برای هندوانه بکاربرده ایی.
حالاشده کاره این آقای محققی ،که اگر فکرش را به غیرازاین افسانه ها ی توهمی بکارمیبرد،شاید هزاران برابرمحقق ترمیشد.
داستان دوم،
میگوبند،
بین دو روستا لوله کشی میکرده اند.چهارنفرکارگرکارمی کرده است.یکی کلنگ میزده ،یکی
خاکهای داخل کانال را بیرون می ریخته،یکی لوله میگذاشته ،یکی هم خاک بیرون را روی لوله های
گذاشته شده میریخته است.
روزی عاقله مردی ازآنجا ردمیشده می بیند،کارگران سه نفرهستند،و لوله گذارنیست،ولی کارگران
یکی کلنگ میزند،یکی خاک رابیرون میریزد،یکی هم خاک بیرون را داخل کانال خالی میریزد.
ازکارگران میپرسد،لوله گذارتان کجاست؟میگویند،نیامده است،میگوید،این کارشما به چه دردمیخورد؟
وقتی لوله گذارنیست؟کارگران میگویند،بما ربطی ندارد.بماگفته اند،به کاردیگری کاری نداشته باشید.
حالا این جناب ابوالفضل محققی فکرمیکند،مسئولین فرهنگی شاهی و شیخی غیرازاو تبلغ برای این
افسانه های توهمی داشته اند!!!
همین همفکران شماها وگسترش دهنده گان تفکرپوچ وتوهمی مردم رادراین صدوپنجاه سال به این
روزانداخته اند.
حتی اعتقادراسخ دارم ،که شاهنامه را درزمان ودر دوسده اخیرسروده وبرای درعالم هپروت بودن مردم بماغالب کرده اند.
برای رسیدن به آزادی وبرای توسعه در هرزمینه اول برنامه علمی .دوم حرکت عاقلانه ومنطقی
.سوم .زیرساختها.چهارم .قوانین علمی،منطقی،همه گیر،پنجم.اهرم های اجرایی لازم است.
داستانهای توهمی ،افسانه وپهلوان. کشته دادن.جوانان رابا افسانه ها وجوگیرکردن وبه جلوی گلوله
فرستادن هیچ چیزبدست نمی آید.
من آقای محققی، بین شما وحبیب یغمایی ومحمدغلی فروغی ؛حدادعادل فراماسیونهای لائیک ومذهبی ،هیچ فرقی نمی بینم.
این خون جوانان کشته شده درموج های مختلف را هم به گردن امثال شماها بااین تفکرپوشالیتان می بینم.

ش., 22.07.2023 - 04:18 پیوند ثابت
نظرات رسیده

  • Maryam Salehi

    "سرزمین محبوب من"

    آی زنان شجاع بر پا خاسته در برابر سیاهی حکومتی اشغالگر و قرون وسطایی عزمتان و شجاعت تان افسانه که نه،واقعیت قرن ۲۱،پیروزی روشنایی بر سیاهی و تباهی،به امید رهایی.

    سرنگون باد حکومت اشغالگر جنایتکار.

    آزادی ایرانم آرزوست.🌻

جمعه, 21.07.2023 - 09:22 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
کمانگیران امروز

درود بر آقای محقّقی عزیز!

هر وقت نام «آرش» را میشنوم یا در جایی میخوانم، بی اختیار یاد، زنده یاد «سیاوش کسرایی» میافتم و شعر «آرش کمانگیر» و عجیب بغض گلویم را میفشارم و اشکم سرازیر میشود و هزاران لعن و نفرین بر تمام آن خبیثانی میفرستم که استعداد با شکوه و بسیار موثر «کسرایی» را در راه اهداف حزب منحط و مزخرف خودشان سوزاندند و نابودش کردند. خبیثان قدرتپرستی که یک ارزن شعور نداشتند، او را در شکوفایی استعدادش یاور و یار شاطر باشند؛ بلکه از هنر او به حیث ابزار تسخیر قدرت، استفاده کردند و هستی و نیستی اش را بر باد فنا دادند. بگذریم.
نه تنها در تاریخ ایران؛ بلکه در تواریخ جوامع دیگر نیز میتوان امثله بسیاری را از دلاوران و رادمنشان و قهرمانان و راست قامتان پیدا کرد و نام برد که بدون قیام و به پا خواستن آنها، محال بود، خردلی تحوّلات کلیدی در جوامع ایجاد شود. [مهاتما گاندی، نلسون ماندلا، مارتین لوتر کینگ، پاتریس لومومبا و .....] همواره هستند دریادلان و با شعورانی که به پا میخیزند و در برابر قدرتپرستان جانستان و خونریز و بی لیاقت و فرّ فریادهای دادخواهی را سر بدهند. زیستن در کره زمین به طور کلّی و زیستن در جغرافیای میهنی بالاخص با دشواریها همپاست. منشاء مشکلات زندگی اجتماعی – صرف نظر از مسائل طبیعی و جغرافیایی و امثالهم – خود انسانها هستند. وقتی انسان، منشاء مشکل اجتماعی باشد، در نتیجه، خود انسان نیز میتواند گشاینده و برطرف کننده مشکل باشد. [.... شُد این بندها را سراسر کلید]. کلید گشاینده مشکلات، انسان است که بر شالوده فهم و خرد و شعور و دانش و همعزمی میتواند بر موانع چیره شود. مسئله «خیر و شرّ»، معضلی پیچیده است که تمایز مرزهای آن از یکدیگر به نیروی فهم و تشخیص و تمییز فردی منوط است. انسان است که باید «اندازه و ظرفیّت خودش» را بداند. حتّا خدا – در معنای رایج آن البته!- نیز نمیداند که اندازه و ظرفیّت انسان، چقدر است. (در نبرد رستم و اسفندیار، رستم از خدا میخواهد که به او نیرو و توانی بدهد که بتواند با اسفندیار مبارزه کند. مشکل رستم این میشود که بعد از نیرومندی، وقتی راه میرفته، پاهایش در زمین فرو میرفته اند. رو به خدا میکند و میگوید، به من، نیرویی بده که بتوانم پاهایم را بردارم و راه بروم، نه اینکه در زمین فرو روم). این به معنای آنست که حتّا خدا نیز نمیتواند اندازه و ظرفیت انسان را تمییز و تشخیص دهد. فقط خود انسان است که میداند چقدر ظرفیت دارد و اندازه اش چقدر است.
بحث اینکه چگونه میتوان از گسترش و اقتدار «شرّ» در وجود افراد و سپس تمرکز و نفوذ و حاکم شدن آن در ارگانهای کشوری پیشگیری کرد، مُعضلیست که در تاریخ ایران در باره آن زیاد نوشته و سروده شده است، ولی سنجشگری دقیق و یافتن و پیشنهاد راهکارهای اجرایی در جهت کنترل آن نشده است. تشخیص اینکه کدام «رفتارها و گفتارها و اقدامهای بشری به شرّ» آلوده اند، در تاریخ و فرهنگ ایران با عیار «گزند ناپذیری جان و زندگی» و متعاقبش مهرورزی و دادورزی و راستمنشی سنجیده میشود. در تاریخ و فرهنگهای دیگر جوامع نیز به طُرُق مشابه و آنچه به نام «حقوق بشر» از آن سخن میگویند، سنجیده میشود. مردم ما، ملاک سنجش خیر و شرّ را از نخستین تجربیات مایه ای نیاکانشان تا امروز در اختیار داشته اند؛ ولی نتوانسته اند آنها را - خلاف باختر زمینیان که توانسته اند- نهادینه و کارگزار کنند. علّتش نیز به این بازمیگردد که تحصیل کردگان جامعه ایرانی در خصوص این پرنسیپها تا کنون نیندیشیده اند تا بتوانند از زهدان آنها، قوانین استخواندار را در مفاهیم حقوقی و قانونی و رفتاری عبارتبندی و نهادینه کنند.
بدبختی طیف تحصیل کرده ایرانی در این نهفته است که موضوعات جوامع بیگانه را، موضوعات جامعه ایران و مردمش پنداشته و یکصد سال است که در بیراهه رفتنهای خود، سرگردان و دربدر شده اند و مردم نیز بی پشت و پناه در چنگال مستبدین و غارتگران اسیر مانده اند. هر گاه کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی یاد گرفتند که مسائل وطنی را از چشم انداز تجربیات و تاریخ فراز و نشیب مردم ایران برانداز و سنجشگری کنند، کم کم میتوان امیدوار بود که بفهمی نفهمی میتوان در باره مُعضل «شرّ» در وجود انسان و مناسبات اجتماعی اندیشید و از پس آن برآمد همانطور که جوامع باختری با اندیشیدن در باره تاریخ و فرهنگ مناسبات مردم خود به سنجشگری آنچه «شرّ» و پیامدهایش است، تلاشها کردند و همچنان تلاش میکنند.

شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

جمعه, 21.07.2023 - 08:41 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.