رفتن به محتوای اصلی

گفت و گوی مگس با خرمگس

گفت و گوی مگس با خرمگس

پریشب مگس گفت با خرمگس

که: شد وقت رفتن، هوا هست پس

 

کمی بو بکش دور و اطراف را

ببین بوی اِمشی و پیف پاف را

 

بهرجا که یک دانش آموز هست

تو می‌لرزی از احتمال شکست

 

بیا تا که با همدگر بپّریم

به سوراخ امنی پناه آوریم.

 

چنین داد پاسخ به او خرمگس:

کجا می‌روم یک میلیمتر پس؟

 

ندیدی که وادادن و پسروی

چه ها کرد با دوده پهلوی؟

 

وگر وضعمان بد شود بیش از این

کنم آنچه را کرده‌ام پیش ازین

 

از این بیشتر گر خطر حس کنم

شکایت ازین جسم ناقص کنم!

 

دوباره فغان و دوباره فریب

دوباره ننه من غریبم غریب.

 

مگس گفت: من با همه کودنی

موافق نباشم بدین خودزنی

 

که این شیوه دیر است در آن زمان

جوانان نخواهند دادت امان ...

 

هنوز این سخن را نکرده ادا

که آن خرمگس جست ناگه ز جا

 

بگفتا: نزن زِر که باید پرید

ببین بچه‌ای با مگس کش رسید!

***

فیسبوک هادی خرسندی (کلیک کنید)

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایندیپندنت ‌فارسی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید