|
|
به بهانه ی خبر بسته شدن کانال منو وتو |
|
|
مهرجویی سفره ای به وسعت ایران می گشود و همه را بر سر آن می نشاند. |
|
|
در میانهی دنیا |
|
|
به یاد بچههای زندان باشیم. به یاد بچههای ناشناس زندان |
|
|
رنگهای خداحافظی |
|
|
عروس تماشا |
|
|
من «شرم » را دست گرفتم و تا صبح تمامش کردم و در جا متاسف شدم که چرا اینقدر عجله کردهام. |
|
|
بشنو همسفر من (مسعوداسدالهي) |
|
|
شبهای طاعونی (Die Nächte der Pest) |
|
|
حسابمان را از این مزدوران یا ماموران بی جیره مواجب شان جدا کنیم. |
|
|
اگر قرار باشد خودم را در یک کلمه تعریف کنم، لیبرالم |
|
|
او از ماریوپل آمده بود |
|
|
زمان آن رسیده که نسل جوان تربه زندگی در مهاجرت آن طور که به راستی هست بپردازند |
|
|
بار دیگر استانبول؛ لعنت به داعشی های وطنی! |