رفتن به محتوای اصلی

یک گزیده از واکنش به نوشته" "چرا هنوز برخی ها نمی توانند دل از جمهوری اسلامی بر کنند؟"

یک گزیده از واکنش به نوشته" "چرا هنوز برخی ها نمی توانند دل از جمهوری اسلامی بر کنند؟"
رسول مهدیزاده _ اصغر جیلو

 

رسول مهدیزاده

بسیار جالب است این پوست اندازانی که تا چند روز پیش چه عشق و علاقه ایی به رژیم نشان می دادند و برای رای دادن به حاکمان دست از پا نمی شناختند و چه تهدیدها و نارواها که به مخالفان رژیم نمی گفتند و حال با یک حرکت اکروباتیک هنرمندانه جبهه را عوض کرده و باز نوک تیز حمله شون به چپ شده و آنچه که خودشان در کچراه اموخته بودند به حساب چپ می نویسند.

و با زرنگی تمام و هنرمندانه به جبهه نئولیبرالیسم می خزند و چنان چپ را تخریب و جهان سرمایه داری را بزگ می زنند که فردا تبهکاری های امپریالیسم و تجاوزات هولناک امریکا و انگلیس به بیش از صد کشور جهان و کشتار میلیونها مردم بیگناه جهان را دلسوزی امپریالیسم نسبت به مردم جهان سوم و صدور دمکراسی معرفی کنند.

ابول عزیز راهی که می روی استادانش دیگر ورشکسته هستند و در رشته هایی استاد شده اند که آن رشته ها دیگر متروک هستند و آن زرق و برقی که تو و دوستان ات تعریف می کنید پوششی بر تبهکاری و جنایاتی است که امپریالیسم چندین صد سال است که انبان کرده است.

آنچه که در غرب وجود دارد باز ثمره تلاش و مبارزه همان نیروی چپ است که تو امروز آنها جانوران هولناک می شناسی.

به باد بازی دوران کودکی می افتم که نامش بود: یولداش سنی کیم آپاردی؟( رفیق تو را کی برد؟)

***

پاسخی از اصغر جیلو:

رسول جان، 

من واقعا قصد جدل و تلخ كردن أوقات ترا ندارم و فقط دوست دارم حرف روي دلم در مورد كامنت تو و بعضي ديگر نماند و به همين دليل هم چند نكته ميگويم و ميگذرم؟ اگر به تاريخ امپراطوريهاي كوچك وبزرگ قديم وجديد نگاهي بكني تقريبا همه انها وحتي محبوبترينشان كم يابيش بر ديگران زور گفتند و كشتند وبردند، امريكا و دوستانش نيز از اين قاعده مستثني نيستند. ولي به همان ترتيب است چين وروسيه و ژاپن وبقيه. نميتوان به اعتبار جنگها وكشور گشاييها ومظالم انها، از را بطه با انها پرهيز كرد. بايد در حد قدرت ودرايت و توان و براي پيشرفت وتوسعه و بخاطر نآن و سعادت مردم با هريك از انها وارد مناسبات مفيدي كه نه زياده طلبانه و غیر قابل وصول براي ما باشد و نه به سود يك جانبه به نفع انها تمام شود، وارد رابطه وقرار داد ش،، واین هم البته به  قوت ونیرو و موقعیت هر دولتی از جهات مخالف بستگی دارد، اگردولت ضعیف باشد، احتمال زیاد کمتر از حق کشور خود خواهد گرفت. تنظيم چنين روابطي فقط در دست قدرت های حاكم است وقدرت حاكم در كشور ما بعد از انقلاب مشروطه به اين سو كارنامه اش در قياس با حكومت جاري هم نكات تاريك وهم نكات مثبت دارد. اما از انقلاب اسلامي بهمن تا به امروز، هر چيز مثبت كه در اين مورد ما از پيش داشتيم، در سوداي حكومت عدل علي و صدور انقلاب ویرانگر اسلامی و سود جویی حاکمان از كف رفت و ما هر چقدر هم ديگراني مثل امريكا را مسئول فلاکت موجود در کشور،خود معرفي كنيم، نميتوانیم منكر مسئوليت درجه اول همين حكومت ملايان از ابتدای انقلاب تا به امروز در اين مورد بشویم وبعضی از ماها  هنوز هم از بخشی از آن سیاست ها دل نبریده ایم.  نوع برخورد با این موضوع،  تعیين ميكند كه من وشما ميتوانيم باهم در نگاه به وضع موجود در كشور از جایی مشترگ شروع کنیم یا نه؟ نكته بعدي من اين است كه چرا وبه چه دليل هر كسي كه در تقسيم بنديهاي سياسي خود را چپ ميداند وَيَا مينامد، بايد از بقيه محق تَر، إنسانتر و عالمتر و مبارزتر و غیره شناخته شود و اگر كسي چنين چيزي را نپذيرد، نا مطمئن و ناحق و مخالف ارزشهايي مثل آزادي و عدالت ومساوات و غيره معرفي شود و متهم  شود به شلیگ به سنگر زخمتکشان و ستایشگرچیزی به نام  نیولیبرالیسم گه این روزها ورد زبان بعضی از ماهاست بدون اینکه انیم از چه چیزی صخبت میکنیم؟ محبوس كردن بسياري از ارزشهاي عموم بشری در چها چوب ايدهءولوژيهاي چپ گرايانه اصلا وأبداً منطبق بر حقايق بديهي زندگي در هيچ جايي از جامعه بشري در هيچ گوشه اَي از دنيا نيست. ارزشهاي مثبت انساني، از اعتقاد به آزادي تا عدالت ومساوات را در احزاب و افكار غير چپهای مارکسیستس هم ميتوان به روشني يافت ونشان داد. در بعضي از مباني، اصولا تفاوتي بين نظريات چپ وراست در زندگي واقعي وجود ندارد. برخی از روشنگران و اندیشمندان قدیم وجدید هچ ربطی به مساوات طلبان وعدالت خواهان و ایده های آنان نداشته اند.  نكته سوم؛ اين حقيقت ندارد كه هر چيز خوبي كه در جوامع سرمايه داري پيشرفته ما مي بينم نتيجه تلاشي است كه چپها به پیش برده اند. هم چپها وهم رأستها، خصوصا بخش ليبرال انها ودر بعضي موارد حتي راست محافظه كار در ايجاد انها نقش درخور ايفا كرده اند. ممكن بودن رقابت سباسي آزادانه ما بين اين گرايشات در غرب، به نهادينه شدن بسياري از اين ارزشها كه هريك تاريخي را پشت سر خود دارد ومهر یک جریانی بر آن خورده است، منجر شده است.

 نكته بعدي من اين است كه بر عكس سوء تفاهمي كه ايجاد شده، كسي در پي تغيير عقايد پايدار و ثابت كس ديگري در مورد مفاهيم چپ يا راست نيست، اين عقائد به سختي قابل تغييراند. در اين مورد حقيقتا حساسيت بعضي ها در اين نوشته به نقد نویسنده از گذشته خود قابل فهم نيست. او اگر از من و شما وديگري چيزي را طلب میکند، نگاهي عميقتر در سياستها والگوهاي منجمد پشت سر آنهاست، به منظور إصلاح انها و مرتبط كردنشان با آرزوهاي نيك و انساني قابل دسترس. از ما که گذشت، هر قدر هم شما مرا نفرين كرده و به سرمايه داري وصل كنيد من از عقيده برابري طلبي و مخالفت با تبعيضات از هر نوع آن دست بر نخواهم داشت. بِنَا براين دعوا بر سر عقاید پايدار ومشترك نيك وانساني در ميان ما نيست و نبايد باشد. دعوا بر سر سياستهاي ما برای رسیئن به دست یافتنی هاست. ازلنین و استالين و روزولت  گرفته تا چرچيل و دوگل و هوشي مين ومائو و چووئن لای .دنگ شیو پینگ و  گار باچوف و بوش و تونی بلیر و... همگي حاضر بو ده اند حتي با بد ترين دشمنان خود، اگر انها را به أهداف نهايي شان نزديك ميكرد، گفتگو و نزديكي و همسويي وحتي همكاري کرده وصفی واحد  در برابر مانع اصلی و رقیب و یا دشمن مشترک خود تشکیل دهند؟ چرا رهبران سیاسی ما ايرانيان بايد در اين زمينه متفاوت باشند؟ چرا ما در عين حفظ مرزبنديهاي فكري خود در مورد اهداف بنیادی دراز مدت،  بر سر أهداف آنی ومسائل مشترك نزدیک مدت، حتي از يك گفتگوي ساده با یک دیگرهم دريغ میكنيم؟ كساني ميگويند ما حاضريم با آقای رضا پهلوي هم گفتگو بكنيم ولي بايد هم علنی و هم درأنظار عمومي باشد و هم وي بايد ابتدا بگويد ميخواهد يك شخص تشريفاتي باشد وَيَا رئیس يك حزب سياسي كه براي كسب قدرت ميكوشد. فرخ از جمله اين قبيل افراد است كه به قولی با دست پيش ميكشد وَ با پا پس ميزند. اصلا گفتگو با آقای رضا پهلوي را فرامًوش كنيد وفرص كنيد وي يك ديو و تجسم واقعی شر همه عالم است. چرا بين خود چپها و جبهه ملي ها و جمهوريخواهان و ليبرالها و گروههای  اتنيكي وغيره هيچ نزديكي معني داري حتي بر سر اشتراکات بسيار بديهي بر عليه حكومت سركوب واستبداد ديني حاكم بر كشور سر نميگيرد؟ تقصير اين كه ديگر با مشروطه خواه سلطنتي وَ يا شوراي گذار وغيره نيست؟ خوب چرا كسانيكه در چهار چوب نكاتي كه در بالا طرح شد فكر وسؤال ميكنند بايد مورد لعن ونفرين و تهمت ناسزا قراربگيرند و تكفير شوند؟ آيا حقيقتا اين نوع از واكنشها نشانه چيست؟

 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منبع:
فیسبوک

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید