رفتن به محتوای اصلی

ارتا

ارتا

خجسته باد روزِ زن

هَمایشی ز روشنی

ارتا! برای ما

همیشه با شکوه وُ پُر شکوفه روزِ توست

اگرچه لحظه ای نبوده، نیست

هماره دلبخواهِ تو

ولی تویی، تو مهر وُ داد وُ دوستی

هَمایشی ز روشنی وُ فَر

به تابشی ز پرتوات

بیا وُ پلکِ شب گشا

بیا وُ تازه کن رفاقتی دگر

بیا وُ خستگان ز محبسِ درون

ببر به جانبِ سپیده دم

ارتا! برای ما

که مُرده در خودیم وُ دربدر

هلاکِ هول وُ نعشِ مانده در:

فراخنایِ خالیِ خیال

تو جاودانه جانِ این جهان

همیشه پُر تپش میانِ جان

چو گوهری یگانه ای، تو یکه ای

ارتا! برای ما

دهانمان ز واژه ها تهی

سایه های منکسر، اسیرِ وهمِ دیرپایِ خویش

چشم های لِه شده

تهی تر از تهی

تو مژده ی رهایی از دروغ وُ درد

رهایی از فِسردگی، فضایِ تیره تار

تو ذاتِ بی بدیلِ مهر وُ در فراز

ما اگر نخفته ایم

یا بر آن سریم که خیرگیِ سالیان عیان کنیم

چه سود عبث نهان کنیم

تمام گشته ایم وُ منفعل

و آنچه گفتنی، نگفته ایم

هر آنچه بود یا نبود

به دشمنی چه بیهُده نهفته ایم

نوشته ها به شکلِ شرم

پلشت وُ زشت وُ ناگوار

به آبِ دیده شُسته، درنوشته ایم

ارتا! بگو به ما

تا کجایِ راه رفته ایم

که راه را ز گام های گمشده

شگفت وُ تلخ رُفته ایم

کنون به زمهریرِ دوزخی

نشسته سرد

گیجگاهِ زندگی کبود

اگرچه تازیانه ی سخن

تو را ز ما رُبود

تویی، همیشه چشمه ی شگرفِ عشق

ژرف وُ ناب وُ در گذر

به جوششی، پُر از شکیب وُ برقرار

برای ما

تو پیکِ پوپکی، چکاوکی، تو آتشی

هماره بر چکادِ دل تو مشتعل

ارتا! مگو که ما

چگونه سنگ های کینه را

به گُرده مان کشیده ایم

لجوج وُ خیره سر به سوی پنجره پرانده ایم

چراغِ خانه ی خِرَد شکسته ایم

ز خونِ قلبِ تو

جام وُ جامه ها به رنگِ ارغوان

زبان چو گرزه مار

ژاژگو وُ پُر گزند، بی گمان

تو گلشنی وُ ما دُرُست

دشنه را به پُشتِ گلشنی نشانده ایم

وزان کنون چو تاولی به زخمِ تفته ای

هماره در فغان وُ جستجویِ مرهمیم

دریغ وُ داغ بر جگر

تو را ز هر کرانه رانده ایم

و در قفا به قهقهه

غریقِ قدرتِ تَبَه

خزیده در پلیدِ خلوتی

در آینه نگه به دادمان نمی رسد

گواه! چروکِ چهره ی چَغَر

دست های مرتعش

ارتا! برای ما

نژند وُ پَرپَر وُ پریش بال

مگر دوباره یاری ات

به ما رسانَد آن سرود

به جاریِ زلالِ هرچه رود

گشوده ای تو دفتری ز آفتاب

برگ می زنی

فصولِ مُردگانِ این دیار

خوشا تو وُ امید وُ آشتی

خوشا تو وُ دوباره رویشِ بهار

ـــــــــــــــــــــ

ارتا: ایزدبانویِ داد و دوستی

2010-03-06

http://rezabishetab.blogfa.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید