سرانجام پس از سی سال بیبرنامگی، فساد و ندانمکاری اقتصادی، و از آن مهمتر پنج سال حکومت ویرانگر احمدینژاد، اقتصاد ایران در آستانه انفجار است. مسائل اقتصادی زمانی که آغاز میشود برخلاف مسائل سیاسی با زور و سرکوبی نمیتوان بر آن چیره شد. اگر در مورد مسائل سیاسی مثلاً تقلب در انتخابات یک عکسالعمل سریع از طرف مردم دیده میشود و حکومت هم میتواند در مدت کوتاهی آن را سرکوب کند، در رویارویی با مسائل اقتصادی اوضاع کاملاً متفاوت است. اولاً دوران به اصطلاح بارز شدن یا دوران نهفتگی(Incubation) برای مسائل اقتصادی بسیار طولانیتر است به این معنا که اشتباهات اقتصادی حکومت چیزی نیست که آثار آن از روزی به روز دیگر دیده شود و برخلاف مسائل سیاسی سالها طول میکشد تا اثراتش ظاهر شود. همانطور که ما میبینیم در مورد آقای احمدینژاد پنج سال طول کشید تا اشتباهات پی در پی ایشان در امور مربوط به سیاست پولی مملکت اثرات خود را نشان دهد. تورم افسارگسیخته که مملکت با آن رو به رو است و هنوز هم نتوانستهاند آن را مهار کنند سالها طول کشید تا بدین غایت رسید.
سالها بیاعتنایی به استقلال بانک مرکزی، دخالت در سیاستگذاری شورای پول و اعتبار، سه بار تعویض رؤسای بانک مرکزی و همچنین کمبود بودجه پیاپی باعث شد که دولت مرتب از بانک مرکزی قرض کند، اسکناس چاپ کند و اعتبار بیمحل ایجاد شود و نتیجۀ آن تورمی بود که دیدیم چه بر سر مملکت آورد. همانطور که آشکار شدن عوارض تورم طول کشید مبارزه با تورم هم چالشی درازمدت است.
به همین روال ترمیم سایر مشکلات اقتصادی هم کار سادهای نیست و آن نیز نیازمند زمان است، اما هنگامی که موج اعتراضات مردم آغاز شد، وقتی که اعتصابات بازار شروع شد، هنگامی که سیل بیکاران به خیابانها هجوم آوردند، کارخانهها تعطیل شدند آنگاه با سرکوب و رفتار خشن نمیشود این مسائل را به سرعت حل و فصل کرد. هنوز کسی نتوانسته است برای حل مسائل اقتصادی متدزندانهای کهریزک را مورد استفاده قرار دهد، آری، میتوان به بازار هجوم برد، میتوان مدتی بازاریها را تحت فشار قرار داد، قفل مغازهها را شکست، بازاریان و کسبه را تهدید کرد، چاقوکشی کرد، به ضرب و شتم و قتل مبادرت ورزید، اما اینها مسائل اقتصادی را حل نمیکند. تکوین این مسائل مدتها طول کشیده و روی هم انباشته شده و هنگامی که به نقطه غلیان رسید دیگر حکومت در یک سراشیبی خواهد افتاد که گریز از آن محال است. اگر امروز آنهایی که مدعی رهبری نهضت جنبش سبز هستند از توانایی سیاسی کافی برخوردار بودند و میتوانستند اعترافات سیاسی و اقتصادی را به هم بیامیزند. آن وقت مبارزات مردم بسیار زودتر به نتیجه میرسید و موفقیت نهایی تضمین شده بود، حالا اگر شما به این پیشامدها بخواهید به طور تنازعی و مجزا از هم نگاه کنید نتیجه واقعی دستگیر نخواهد شد. آنچه که ما امروز میبینیم عبارت است از اعتصاب بیسابقه بازاریان تهران و پیوستن بازارهای دیگر شهرهای بزرگ به آنها. امروز اگر بهانه اعتصابات ازدیاد سرسامآور و غیرمنطقی هفتاد درصدی مالیاتهاست که حکومت را ناچار به عقبنشینی کرد فردا دلیل دیگری در کار خواهد بود. به طور کلی میشود گفت که اعتراضات اقتصادی از اعتراضات سیاسی بسیار بسیار خطرناکتر و ریشهدارتر است. در رژیم گذشته هم دقیقاً اتفاقات مشابهی روی داد، یعنی قبل از شروع تنشهای سال 1357 یکباره با نزول قیمت نفت و درآمد دولت صرفهجویی شدید آغاز شد، فشار روی بازاریها، وا خوردن سفتهها، برگشت چکها و دقیقاً شبیه اوضاعی که هم اکنون حاکم است و همان زمان بود که اعتراضات اقتصادی بازار به اعتراضات موجود در دیگر بخشهای جامعه کشیده شد و با اشتباهات پی در پی زمامداران وقت، مملکت به سرنوشت شومی دچار شد که همه شاهد آن بودهایم.
بنابراین، با اینکه امروز ظاهراً این اعتصابات مستقیماً با جریانهای سیاسی ارتباطی ندارد باید اذعان کرد که بخشهای اقتصادی مملکت هم شاهد خطاکاریهای سیاسی دولت، جنایات علیه مردم بیپناه بودند و امروز با وارد شدن در صحنه مبارزه، خواه نخواهی به این اعتراضات پیوستهاند و کمبود درایت سیاسی رهبران این مبارزات است که هنوز نتوانستهاند یک نوع آمیزش و هماهنگی بین خواستههای سیاسی و اقتصادی مردم برقرار کنند.
تحریمها و نتایج آن
عقاید گوناگونی در مورد این آخرین بسته تحریمها تا کنون مطرح شده است. چه تحریمهای چهارمین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و چه تحریمهای یکجانبهای که از طرف کنگره و سنای آمریکا تصویب شده و به امضای رئیس جمهور رسیده است و یا تحریمهای اتحادیه اروپا. عدهای معتقدند که این تحریمها به تنهایی مؤثر نخواهند بود و سیاست هستهای جمهوری اسلامی کماکان ادامه پیدا خواهد کرد، البته این به نظر من یک برداشت سطحی و ناقص است برای اینکه مسلماً تحریمها روی اقتصاد ایران اثر گذاشتهاند و رجزخوانیهای سران حکومت برای خالی نبودن عریضه است. زمانی که به واقعیات نگاه کنید آنچه که قابل لمس است حداقل سی درصد بر افزایش بهای واردات مملکت افزوده شده است از طرف دیگر جمهوری اسلامی ناچار است در حدود یک سوم نیاز سوخت بنزین را از خارج وارد کند، فعلاً ترکیه، کردستان عراق و چین جانشین شرکتها و مؤسسات غربی شدهاند. روسیه هم اعلام کرده که آماده فروش بنزین است البته با سود بسیار. روسها همواره گفتهاند که باید اول از هر چیز منافع تجاری خود را در نظر بگیرند. از سوی دیگر صادرات ایران هم به اشکال برخورده است، یکی از مؤثرترین عوامل این تحریمها پیشگیری در صنعت نفت و گاز است برای اینکه عدم سرمایهگذاری باعث شده که روز به روز ظرفیت تولید پائین بیاید تا جایی که مقدار تولید از 1/4 به 5/3 میلیون بشکه در روز رسیده است.
مقداری از نفت خام نیز که تولید میشود روی دست جمهوری اسلامی مانده است و خریداری ندارد. بنابراین ادعای اینکه تحریمها مؤثر نبودهاند یک تعبیر غلط سیاسی است. در امور مربوط به کسب اعتبار، روابط مالی، روابط بانکی، بیمه و یکایک این امورهم هر روز در اخبار میبینیم که تحتتأثیر تحریمهای جدید محدودیتهای تازهای برای جمهوری اسلامی ایجاد میشود به طور مثال وقتی شرکت بیمه «لویدز» میگوید از بیمه پارهای از محمولههایی که به سوی ایران فرستاده میشود خودداری خواهد کرد معنی آن این است که ممکن است شرکتهای دیگری هم وجود داشته باشند که جای لویدز را بگیرند ولی بلافاصله بر هزینه تمام شده کالا افزوده خواهد شد.یکی دیگر از جوانب جدید مسأله تحریمها، سیاست اخیریست که دولت آمریکا اعمال میکند و آن اینکه شرکتهای کشورهای خارجی که با جمهوری اسلامی ارتباط داشته باشند و در موردفروش سوخت بیش از یک میلیون در هر بار و یا 5 میلیون در یک سال با ایران معامله کنند. دیگر از معامله کردن با آمریکا باید چشم بپوشند و نتیجه این تهدید را هم فوراً مشاهده کردیم که چگونه در چندین فرودگاه بینالمللی شرکتهای نفتی از فروش بنزین هواپیما به هواپیمائی جمهوری اسلامی ایران خودداری کردند چون به عنوان مثال شرکتهای Shell و BP نمیخواستند آینده تجاری خود را با آمریکا به مخاطره بیندازند. اروپا هم که تحریمهای خود را اعمال کرد بیشتر فشار را بر روی پیشگیری از سرمایهگذاری در بخش انرژی ایران گذاشته است و معنی آن این است که روزانه دهها میلیون دلار تنها در مورد عدم بهرهبرداری از منابع گاز پارس جنوبی ملت ایران متحمل خسارت میشود. همچنین در سایر بخشهای تولید مواد نفتی که نیازمند سرمایهگذاری و تکنولوژی است که تنهاشرکتهای بزرگ خارجی از پس آن بر میآیند. سپردن این قراردادها به سپاه پاسداران علاج کار نیست چون سپاه پاسداران به هیچوجه از توانایی فنی و مالی برای انجام این نوع پروژهها برخوردار نیست و نتیجه این میشود که آنها کمیسیونهای هنگفتی برای خود میگیرند و این قراردادها را میگذارند در اختیار شرکتهای درجه سوم و چهارم خارجی که آنها هم عملاً از عهده انجام طرحهای بزرگ بر نخواهند آمد و یا کاری خواهند کرد که درست به نتیجه نرسد و سرانجام مسائل تازهای برای مملکت ایجاد خواهد شد.
فاجعه احمدینژاد
بررسی کامل و صحیح فاجعهای که سوءمدیریت احمدینژاد ایجاد کرده است نیازمند نوشتن رسالهها و کتابهاست و حتی فهرست آنها هم در این ستون گنجانده نخواهد شد. تنها میشود به این مسأله اشاره کرد که درآمد نفت در بین سالهای 2005 ـ 2009، صد و بیست میلیارد دلار در برنامهها و بودجه درازمدت کشور پیشبینی شده بود اما آنچه تا آخر سال 2009 دولت احمدینژاد دریافت کرد سه برابر این رقم بود یعنی دقیقاً سیصد و چهل میلیارد دلار به خزانه دولت واریز شده است که البته هیچکس تا به امروز حساب و کتابی از این پول نداده ولی آنچه مسلم است این ارقام، ارقامی بینالمللی است و در تمام مراکز آمارگیری و مالی بینالمللی، روزنامههای معتبر (از نوع فاینشیال تایمز)، سایر مجلات اقتصادی به ثبت رسیده است و جمهوری اسلامی نمیتواند منکر آن شود و یا درگزارش آن دخل و تصرفی بکند.
در برابر این گنج بادآورده امروز نه تنها کوچکترین صرفهجویی و پساندازی برای روز مبادا وجود خارجی ندارد بلکه آنها ناچار شدند که همه اطلاعات مربوط به صندوق ذخیره ارزی (اگر هنوز وجود داشته باشد) را محرمانه اعلام کنند. شما تصور بفرمائید که چگونه حکومتی ممکن است از مردم خودش این چنین حقایقی را پنهان کند و آنچه مربوط به زندگی مردم و حساب کتاب مردم است محرمانه اعلام شود.
این حاتم بخشیها و سوءاستفادهها، نابجا خرج کردن و هرچه که اسمش را بگذارید در تاریخ اقتصادی ایران نظیر و سابقه ندارد. شاید در هیچ کجای دنیا هم شما برای اینچنین بیبند و باری اقتصادی نتوانید یک نمونه مشابه پیدا کنید. حتی در کشورهایی که ما فکر میکنیم عقبافتاده هستند مانند عربستان سعودی و شیخنشینهای خلیجفارس این چنین بینظم و ترتیب با مسائل و درآمد مملکت خودشان رفتار نمیکنند. امروز دقیقاً همه کس میداند که عربستان سعودی بین 800 میلیارد تا 1000 میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد در حالی که آنجا یک نظام سلطنتی استبدادی حاکم است و به اصطلاح در ایران یک جمهوری!
بخش دیگری از لطماتی که تاریخ اقتصادی ایران به اسم آقای احمدینژاد ثبت خواهد کرد و اهمیت آن اگر از به هدر دادن 5 سال سرمایه استثنایی ملت ایران بیشتر نباشد کمتر نخواهد بود، حراج صنایع و سرمایههای صنعتی مملکت به سود پاسداران است. واگذاری شرکت مخابرات یکی از این نمونههاست که رسماً چند روز پیش مسؤول این کار اعلام کرد که بنا بر دستور یک مقام امنیتی از حضور رقیب سپاه پاسداران زمانی که بامناقصه شرکت مخابرات به اصطلاح به بخش خصوصی واگذار میشد، جلوگیری شد. حالا این که آیا میشود سپاه پاسداران را جزو بخش خصوصی دانست یا خیر سؤالی است که مسلماً پاسخ آن برای هر ناظر آگاهی کاملاً واضح است. این تنها موردی نیست که سپاه پاسداران اقتصاد مملکت را قبضه کرده است. واگذاری انحصارهای گوناگون قراردادهای مهم فنی در بخش انرژی که به هیچ وجه سپاه پاسداران لیاقت اجرای آنها را ندارد، فروش کارخانههای دولتی و تمام اقدامات دیگری که طی این چند سال انجام شده جملگی به دوران سیاه زمامداری احمدینژاد باز میگردد و در تاریخ اقتصاد ایران ثبت خواهد شد. بنابراین اگر قرار باشد در مورد مسائل اقتصادی حکومت اسلامی کتابی نوشته شود تمام اشتباهات این حکومت از زمان انقلاب با مصادرۀ کارخانهها، دستبرد به بخش خصوصی، ندانمکاریها در دوران بعد از جنگ، همۀ اینها یک طرف و پنج سال احمدینژاد و زیانی که در این 5 سال او به اقتصاد مملکت واردآورده طرف دیگر معادله خواهد بود.
احمدینژاد آنچنان تورم را با سوءسیاستهای خود در اقتصاد ایران بنیادی کرده است که امروز حتی با رکود بیسابقه اقتصادی در کشور کسی نتوانسته این تورم را مهار کند. و اما رشد اقتصادی مملکت که قرار بود بین 5 الی 6 درصد در سال جاری باشد به کمتر از 2 درصد و حتی عدهای اعتقاد دارند به کمتر از یک درصد سقوط کرده است.این در حالی است که کشورهای همسایه ما، حتی ترکیه از رشد اقتصادی بین 10 ـ 7 درصد برخوردارند، در نتیجه این چنین اوضاع آشفته اقتصادی در جمهوری اسلامی روز به روز بر تعداد بیکاران افزوده میشود. واقعیت جمعیتشناسی ایران اقتضا میکند که هر سال بیش از یک میلیون شغل جدید برای تازه واردان به بازار کار ایجاد شود، نه تنها چنین کاری انجام نشده است بلکه هر سال بر خیل بیکاران افزوده میشود. دولت مدعی است که بیکاری در حدود 13 درصد است ولی خود عوامل حکومت به این امر معترفند که آمار واقعی بسیار بالاتر از این است و با همان آمار دولتی هم نرخ بیکاری بین جوانان که بخش اعظم جامعه را تشکیل میدهند بین 30 ـ 25 درصد است و هر روز هم بر تعداد بیکاران جوان افزوده میشود. این تنها بخش کوچکی از لطماتی است که حکومت احمدینژاد بر پیکر اقتصاد ایران وارد کرده است.
آیندهای تیره و پر مخاطره
امروز هر کس به آینده کوتاه مدت کشور توجه کند و مشکلاتی را که این حکومت ایجاد کرده است در کنار هم قرار دهد جز نگرانی و پریشان حالی به نتیجه دیگری نخواهد رسید. از سوئی در صحنه بینالمللی رفتار، گفتار و سیاستهایی که از سوی این حکومت اعمال میشود نه تنها در مسیر منافع ملی ایران نیست بلکه دقیقاً هر روز بر مشکلات مملکت افزودهاند و میافزایند. در مورد مسائل هستهای و امنیت منطقه کار به جایی رسیده است که حتی دیکتاتورهای روسی هم از ادامه سیاستهای حکومت ابراز نگرانی میکنند این لجبازی و شاخ و شانه کشیدن برای دنیای غرب نه تنها برای ملت ایران ثمری ندارد بلکه کشور را در معرض بزرگترین مخاطرات تاریخی قرار داده است. آنهایی که به نام ملت ایران سخن میگویند و برای مردم ایران تصمیم میگیرند متأسفانه نه تنها مدافع منافع ملی ایران نیستند و حتی تاکنون از خود لیاقت وشعور کافی برای شناخت این منافع نشان ندادهاند بلکه کورکورانه از سیاستی پیروی میکنند که جز جنگ، فقر و نابودی، آینده دیگری برای آن متصور نیست.
زمانی که رئیسجمهور آمریکا میگوید از هر وسیلهای برای پیشگیری از دستیابی رژیم اسلامی به سلاح هستهای استفاده خواهد کرد معنی و مفهوم این کلمات بسیار روشن است او برخلاف سران حکومت جمهوری اسلامی نسنجیده و بیپروا سخن نمیگوید. این نوع سیاست و این نوع اعلام سیاست حساب شده است و پس از مشورت با سیاستمداران دیگر کشورهای بزرگ اعلام میشود. پاسخ احمدینژاد و خامنهای به جای آنکه بر مبنای عقل و درایت باشد مطالبی است که حتی هر کودک دبستانی را نیز متحیر و متعجب میکند. احمدینژاد میگوید وظیفه ما نجات بشریت است و تازه در ابتدای این مسیر هستیم! کدام بشریت از آقای احمدینژاد خواسته است که آن را نجات دهد؟ وظیفه هر حکومتی دفاع از منافع ملت و مردم آن کشور است اما متأسفانه به زمانی نزدیک و نزدیکتر میشویم که صبر جامعۀ بینالمللی به انتها رسیده است و اگر هرچه زودتر چارهای و راهحلی از درون کشور ظاهر نشود سرنوشت ملت ایران و نسلهای آینده متأسفانه به دست بیگانگان و در کنفرانسهای بینالمللی بررسی و تعیین خواهد شد.
عقربه ساعت از همیشه به دقایق خطر نزدیکتر است. زمان آن رسیده است که همه آنهایی که مدعی فداکاری برای استقلال و اعتلای ایران هستند چارهای بیاندیشند. رهبران سیاسی اگر امروز نتوانند اعتراضات سیاسی و خواستههای اقتصادی جامعه را با هم توأم کرده و به صورت یک برنامه و خواست ملی، حکومت اسلامی را مجبور به عقبنشینی کنند فردا بسیار دیر خواهد بود. جامعه بینالمللی نیازمند و نگران روند رویدادهای ایران است و حکومتهای بیگانه تنها خود را موظف به حفظ منافع ملتهای خود میدانند و در آن مسیر گام بر میدارند.
اگر مدعیان رهبری و رهبران جریانهای مخالف جمهوری اسلامی امروز لیاقت ارائه یک گزینه مطلوب ملی از خود نشان ندهند نباید از بیگانگان متوقع بود که به خاطر ملت ایران دلسوزی کنند؛ ما عادت کردهایم پس از رویداد هر فاجعهای کما فیالسابق انگشت اتهام را به سوی بیگانگان نشانه رویم و در پناه بیگانه ستیزی ناتوانیها و بیلیاقتیهای خود را پنهان کنیم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید