رفتن به محتوای اصلی

من در رأس امورم

من در رأس امورم

هفته گذشته محمود احمدی نژاد طی حکمی “نامنتظر” منوچهر متکی، وزیر امورخارجه وقت جمهوری اسلامی، را در حالی که هنوز در مأموریت رسمی در سنگال بود، از کار برکنار و توأماً علی اکبر صالحی را به عنوان سرپرست وزارت مذکور منصوب کرد.

برکناری متکی فی النفسه سؤالات زیادی را برنیانگیخته است؛ زیرا دورۀ ۵ سالۀ وزارت متکی مکرراً با “شایعاتی” دایر بر برکناری قریب الوقوع او همراه بود. دیگر تقریباً اظهر من الشمس شده بود که احمدی نژاد و متکی آب شان به یک جوی نمی رود و این که انتصاب ۴ و سپس ۶ نماینده ویژه در امور مناطق مختلف خارجی توسط احمدی نژاد هدف بی محتوا کردن پست وزارت امور خارجه را تعقیب می کرد و اگرچه آن نمایندگان ویژه بعداً به دلیل تذکر خامنه ای به احمدی نژاد دایر بر پرهیز از موازی‌کاری عنوان مشاور را یافتند، اما اقدام مذکور فی الواقع نیز چیزی جز موازی‌کاری و فراتر از این حتی، پوشالی کردن کار وزیر امور خارجه از کار درنیامد. احمدی نژاد پنهان نگذاشته بود که “سیاست خارجی در وزارت خارجه تنظیم نمی‌شود، … بلکه در واقع وزارتخانه مجری سیاست‌های خارجی است” و تصریح هم کرده بود که تازه همین مجری هم مجری یگانه نیست، و “البته مرکز هماهنگی فعالیت‌های خارج از کشور هم هست.”

واقعیت این بود که که متکی مدتها پیش از آن که به شکلی چنین موهن رسماً از کار برکنار شود، عملاً کنار گذاشته شده بود. پس درست همین شکل موهن و ضرب الاجلی برکناری او است که اکنون در کانون توجه و پرس و جو قرار گرفته است.

پس از ادعای رحیمی، معاون اول رئیس جمهور، دایر بر این که متکی پیش از سفرش به سنگال در جریان برکناری اش بوده است، و تکذیب این ادعا توسط متکی و دعوت او از مسئولان به داشتن صداقت، دیگر بدشواری می توان پذیرفت که واقعاً هم متکی پیش از سفرش به سنگال از “حکم خاتمه خدمت” اش مطلع بوده است؛ اما اگر از این ادعای رحیمی بتوان نتیجه ای گرفت، آن نتیجه جز این نیست که پس تصمیم برکناری متکی پیش از سفر او اخذ شده بوده است. به علاوه گذشت چندین روز از این سفر هم مطلقاً امر عاجلی را برای برکناری او در حین مأموریت رسمی اش آشکار نکرده است. خلاصه کلام این که مجموعه شواهد و قراین بیش از همه در راستای این استنتاج است که اتخاذ این شکل نامرسوم و موهن برای برکناری متکی با حساب و کتابهای قبلی صورت یافته و لحظه اجرای آن هم به عمد انتخاب شده بوده است.

چرا؟

به نظر من این سؤال پاسخ خود را نه در قالب منش هیاهوگر و مستبد احمدی نژاد، نه در قالب مناسبات بین متکی و احمدی نژاد یا مناسبات متکی با این و آن کس از متعلقان به حلقۀ احمدی نژاد، بلکه در قالب مناسبات بین احمدی نژاد و مجلس و قویتر از این، در قالب مناسبات بین احمدی نژاد و خامنه ای و رقابتهای میان این دو می یابد. احمدی نژاد متکی را با پیامی برای رئیس جمهور سنگال به مأموریت رسمی می فرستد، و در همین مأموریت دست به عزل او می زند تا خود پیام واجبتری را به خامنه ای و مجلس برساند: “من در رأس امورم”.

می دانیم که مناقشه “کدام ارگان در رأس امور است، مجلس یا دولت؟” زمانی درگرفت که حدود ۳ ماه پیش احمدی نژاد در مصاحبه ای اعلام کرد “قوه مجریه قوه اول کشور است…”. این مناقشه، با مناقشات مضاعفی که بین مجلس و شورای نگهبان برانگیخت، اکنون برای “داوری نهائی” به ولی امر سپرده شده است. مجلس، از زبان رئیس آن، پیشاپیش تسلیم خود را به نظر خامنه ای اعلام کرده است؛ احمدی نژاد اما، نه. و دقت در مناسبات احمدی نژاد با خامنه ای در ۵ سال ریاست جمهوری اش از سوئی، و در ادله اش برای این که “دولت در رأس امور است” آشکار می کند که او از “دولت” خودش را می فهمد و از “امور” همان اموری را نیز که ظاهراً “ولی امر” بر آنها ولایت دارد. او در همان مصاحبه در توضیح نظرش گفته بود: “… بعضی‌ها یک جمله حضرت امام را متعلق به زمانی که نظام ما پارلمانی بوده برجسته می‌کنند، آن‌زمان رئیس‌جمهور مسئول اداره کشور نبوده بلکه نخست‌وزیر مسئول اداره کشور بوده که از طریق مجلس انتخاب می‌شده است. آن موقع مجلس بالا‌ترین بود… [اما الان] مردم رأی مستقیم می‌دهند، رئیس‌جمهور که انتخاب می‌شود، رئیس دولت است، رئیس قوه مجریه است…”

چنان که پیدا است تمرکز استدلال بر رئیس جمهور است و بر انتخاب او به رأی مستقیم مردم. به علاوه صحبتی از اولویت بیواسطه دولت بر مجلس نیست. اولویت دولت بر مجلس به واسطه شخص رئیس جمهور تحقق می یابد. مناسبات در دولت نیز چنان تحت سیطره “رئیس دولت” ترسیم می شوند که کیفیت عمل احمدی نژاد نسبت به متکی را مجاز می دارند؛ کیفیتی که گرچه بی سابقه است، اما بی زمینه و نقش و نشان نیست. به تصریح رئیس مجلس و نیز رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی آن، مجلس نیز از تصمیم احمدی نژاد برای کنارگذاشتن متکی بی اطلاع بوده است. آن کیفیت این بی اطلاع گذاشتن را نیز مجاز می دارد. پیام “من در رأس امورم” می بایست با قوت ابلاغ گردد.

می ماند رساندن پیام به خامنه ای. و چه کسی بهتر از متکی که توهین به او مجرای ابلاغ پیام به خامنه ای باشد؟ نگاهی به دورۀ ۵ سالۀ دولتمداری احمدی نژاد آشکار می کند که متکی یگانه وزیری بود که خامنه ای به حمایتی نیم بند از او در برابر احمدی نژاد دست زد، و درست همین حمایت نیم بند بود که متکی را در این ماه های آخر وزارتش به گشودن زبان قدری انتقاد از اطرافیان احمدی نژاد تشجیع کرد.

احمدی نژاد، حداقل هنوز، گویاتر از این نمی تواند به خامنه ای پیام بفرستد که “من در رأس امورم”.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
کار آنلاین

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید