امروز جهان و به ویژه منطقه ی نفت خیز و پر در آمد خاورمیانه و شمال افریقا، شاهد تحولات و التهاب های تازه ایست. خیزش ها و اعتراض هایی که به جرأت می توان بر آنان خیزش ها و خودنمایی های تازه امپریالیستی نام نهاد. خیزش ها و اعتراض هایی که هدایتگران و حمایت گران آن، بویژه ایالات متحده امریکا و کشورهای صنعتی اروپا، علاوه بر ادامه ی سیاست نظم نوین جهانی، تسلط بازار و کنترل و اداره مستقیم کشورها و منابع انرژی توسط سازمان آتلانتیک شمالی ( ناتو )، را راه حل برون رفت از بحران اقتصادی موجود جهان که در طول تاریخ سرمایه داری بی سابقه و کم نظیر بوده و هست، در آن جستجو می کنند!
یک شبه، دنیای عرب، از تونس گرفته تا مصر، سوریه، عربستان، بحرین، عمان، یمن، اردن، لیبی و غیره از خواب بر می خیزد و خواهان تحولات دمکراتیک و سرنگونی نظام های دیکتاتوری می گردد. و لیبی و نیروهای اصلاح طلب آن، در میان این همه کشور مورد استثنایی و نادر است! سازمان ملل متحد، شورای امنیت، سازمان کشورهای اسلامی و جهان غرب، یک صدا خواهان برکناری معمر قذافی و سرنگونی وی، حتی به طریق قهرآمیز و حمله ی نظامی و تکرار مسئله ی افغانستان و عراق، یعنی اشغال نظامی می شوند! با این هدف و این بهانه که جهان متمدن، خود را در قبال سرکوب و کشتار مردم لیبی به دست نیروهای قذافی مسئول می داند!
دنیایی که بیش از سی سال، چشم بر تبهکاری و جنایت های بی سابقه رژیم خونخوار و ضد بشری، به نام جمهوری اسلامی ایران بسته و به اعلامیه ها و موضع گیری های آبکی، آن هم هر از چند گاهی اکتفا نموده و تا آخر هم بدان اکتفا خواهد نمود. در قاموس و فرهنگ دنیای سرمایه، نه مردم بی پناه ایران و نه قربانیان ددمنشی های رژیم، بشر محسوب نمی شوند و کشتار بیش از چهارهزار نفر انسان بیگناه ظرف 3 روز و با فتوای جنایتکاری شولا بر تن، جنایت علیه بشریت محسوب نمی شود! زیرا رژیم جنایتکار و مرتجع جمهوری اسلامی و رهبران ضد بشری آن، به وظایف خود کاملا آشنایند و سیاست جهانخواران را مو به مو و نکته به نکته اجرا می نمایند و دست به کاری نمی زنند تا منافع غرب و ایالات متحده امریکا به خطر بیفتد!
فراموش نکیم و از خاطر نبریم که آقای علی اکبر هاشمی بهرمان رفسنجانی، چندین و چند بار با فخر و مباهات اعتراف نمودند که اشغال نظامی افغانستان و عراق، با همآهنگی ایران و پس از توافق رهبران رژیم جهل و جنایت انجام شده است! و هم اکنون رد پای این رژیم و مزدوران پاسدار آن را در همه جا می توان دید! از افغانستان و در کنار حامد کرزای و جنبش طالبان گرفته تا سوریه و شمال افریقا.
تنها نکته ی غیر قابل درک، از سوی رهبران دنیای صنعتی و غرب سرمایه داری اینست که بحران لیبی، با بحران های تونس، مصر و دیگر کشورهای منطقه، کمی تفاوت دارد. و آن هم برخورداری معمر قذافی و رژیم او از حمایت بخش قابل توجه مردم لیبی به ویژه در مناطق غربی و پایتخت است! علاوه بر آن، حمایت های قذافی از جنبش های رهایی بخش دهه ی هفتاد در سراسر جهان، محبوبیت هایی را برای او بر جای گذاشته است. که تنهایی او و گرفتار آمدنش به سرنوشت بن علی و مبارک را به تاخیر می اندازد!
به دیگر سخن، خیزش در لیبی، به راحتی نمی تواند به یک انقلاب سراسری و سرنگونی رژیم قذافی بیانجامد! بنا بر این دخالت غرب از معترضین لیبی و مخالفان معمر قذافی، در نهایت به یک جنگ داخلی تمام عیار منجر خواهد شد! جنگی که بحرانی دراز مدت و طولانی را در پی خواهد داشت! بحرانی که چون باتلاقی مخوف، در مقابل نیروهای غربی، به ویژه ایالات متحده امریکا، فرانسه و انگلیس دهان خواهد گشود و آنان را بدان سمت و سو خواهد راند که بر خلاف ادعاهای خود، دست به دامن ناتو و نیروهای پیاده نظام خود خواهند شد! که در صورت پیروزی و گرفتار نیامدن در نابسامانی هایی چون افغانستان و عراق، تسلط امپریالیسم و جهان سرمایه داری بر شمال افریقا را بدنبال خواهد آورد! در حالیکه بحران کمر شکن اقتصادی و بیداری بیش از پیش مردم جهان، افق دیگری را می نماید و بر این گواه است که دنیای غرب و جهان سرمایه داری، باز هم دچار اشتباه محاسبه گردیده و با حمله ی نظامی به لیبی و بمباران و کشتار مردم بی دفاع و بیگناه غیرنظامی، نه تنها محبوبیت معمر قذافی را افزایش می دهد، بلکه گور خود را نیز می کند و سر انجام با سر افکندگی به اشتباه خود اعتراف خواهد نمود!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید