رفتن به محتوای اصلی

زنان ایران درادبیات آلمان!

زنان ایران درادبیات آلمان!

خسرو ناقد در مقاله‌ی حاضر با اشاره‌ای به‌نقش زنان در ادبیات، نگاهی دارد به‌ترجمه و انتشار دو کتاب از آثار ادبیات داستانی ایران در آلمان که «زن ایرانی» و مسایل زنان را در کانون اصلی خود دارد.

* * *

پژوهش پیرامون سرآغاز و پیشینه حضور زنان در عرصه ادبیات داستانى و نقش آنان در توسعه و تكامل این گستره از ادبیات و نیز تأثیرى كه شعر و داستان و رُمانِ شاعران و نویسندگان زن بر فرایند مبارزات اجتماعى و كوشش‏هاى زنان در جهت احقاق حقوق انسانی‌شان داشته است، از جمله مباحثى است كه می‌تواند موضوع یكى از جالب‏ترین تحقیقات دانشگاهى قرار گیرد. در كشورهاى اروپاى غربى و آمریكاى شمالى دیر زمانى است كه چنین مطالعاتى از دیدگاه‏هایى متفاوت و متنوع صورت می‌گیرد و كوشش می‌شود تا در كنار نقد و بررسى ادبى داستان‌ها و رُمان‌ها، به‌جنبه‌هاى فرهنگى و اجتماعىِ آثار نیز پرداخته شود. در این پژوهش‌ها نه‏تنها آثار زنان نویسنده، بلكه گاه خود نویسندگان و سیر زندگیشان موضوع تحقیق قرار می‌گیرد و در نتیجه‌ی چنین تحقیقاتى است كه تازه روشن می‌شود كه شعر شاعر و رُمان نویسنده‌اى در چه مقیاسى از رویدادهاى زمانه و تا چه اندازه از زندگى او و همنسلانش تأثیر پذیرفته ‏است؛ و چه بسیارند آثار زنانِ شاعر و نویسنده و هنرمند كه شفاف‏ترین آینه حیات اجتماعى و بهترین و گویاترین گواه رویدادها تاریخى‌اند.

شاید یكى از نمونه‌هاى جالب در این زمینه، زندگى و آثار نویسنده نامدار فرانسوى «ژُرژ ساند»1 باشد. این بانوى نویسنده كه در سال تاجگذارى ناپلئون، یعنى در سال 1804 میلادی (12 سال بعد از انقلاب فرانسه) به‌دنیا آمد، در رُمان‌هایش به‌بهترین وجه رویدادهاى پُر تلاطم اروپاى قرن نوزده و سرنوشت محنت‌انگیز زنان آن دوران را بازتاب داده ‏است. البته زندگى و آثار «ژُرژ ساند» تنها نمونه‌اى از تلاش زنان نویسنده براى احراز جایگاهى شایسته در عرصه‏هاى فرهنگى و اجتماعى است؛ وگرنه در این راستا می‌توان از شخصیت‏هاى بسیارى نام برد كه بى‏تردید نام زنانى چون «سیمون دِ بووار» و «دوریس لِسینگ»2 و نیز پروین اعتصامی در شمار آنان خواهد بود؛ بی آنکه از نقش و جایگاه معاصرانی چون کاترین مانسفیلد، ویرجینیا وولف ، مارگریت دوراس ، تونی موریسون و یا فروغ فرخزاد، سیمین دانشور ، لیلا احمد، فاطمه مرنیسی، نوال السعداوی و سیمین بهبهانی بتوان غافل شد.

اینكه در ایران- در گذشته بیشتر از امروز- به‌زنان نویسنده و آثارشان كمتر توجه شده ‏است شاید در وحله اول به‌این علتِ بسیار ساده باشد كه هنوز حضور زنان را در این عرصه برنمی‌تابند و همانند بسیارى از عرصه‏ هاى فرهنگى و هنرى و اجتماعى، براى آنان نقشى ثانوى و پیرامونى قایلند و تازه اگر هم عنایتی روا دارند آثار زنان نویسنده را در نوع (ژانر) «ادبیات بازاری» قرار می‌دهند و سخن از «پرچمداری زنان در ادبیات بازاری ایران» پیش می‌کشند؛

و این در حالى است كه در چند دهه اخیر زنانِ شاعر و نویسنده و هنرمند، حضورى فعال و موفقیتى چشمگیر در عرصه ‏هاى گوناگون داشته‌اند و آثارشان نه اگر هم‌سنخ، اما بی‌گُمان همسنگ و هم‌سطح نویسندگان «جنس برتر» بوده است.

حال با این مقدمه‏ چینى و تمهیدات، می‌خواهم به‌دو كتابى بپردازم كه در فاصله زمانى بیش از یك دهه در آلمان منتشر شده ‏است و هر دو «زن ایرانى» را در عنوان و مضمون خود دارند. كتاب نخست «زنان در ایران»3 نام دارد و دربرگیرنده مجموعه‌اى از داستان‌هاى كوتاه نویسندگان معاصر ایران است. به‌استثناى یك داستان، زمان نگارش (یا بهتر گفته باشم: تاریخ انتشار) داستان‌هاى این كتاب به‌پیش از انقلاب پنجاه و هفت ایران باز می گردد؛ یعنی دقیقاً بین سال های 1311 تا 1357 خورشیدی. این مجموعه که به‌كوشش تورج رهنما در آلمان منتشر شده، افزون بر تاریخ انتشار آنها (پیش از انقلاب) که پیشتر اشاره کردم، چند ویژگى دیگر هم دارند. اول آنكه زن ایرانى مضمون داستانهاى كتاب را شكل می‌دهد. ولى به‌رغم این ویژگى از مجموع بیست داستانى كه رهنما از میان آثار پانزده نویسنده براى این كتاب برگزیده، تنها چهار داستان به‌قلم نویسندگان زن ایرانى است (سیمین دانشور، مهشید امیرشاهى، بهجت ملك‌كیانى و فهیمه فرسایى). مابقى داستان‌هاى كوتاهى‌اند كه مردان درباره زنان نوشته‌اند. به‌بیانى دیگر، مردان راوى احساسات زنان و قصه‏گوى غم‌ها و شادی‌هاى آنان بوده‌اند. اینكه این نویسندگان در شخصیت‏پردازى‏هاى خود تا چه حد توانسته‌اند به‌احساسات و دریافت‏هاى زنانه و واقعیت زندگى زنان ایرانى و شخصیت و جایگاه آنان در خانواده و اجتماع نزدیك شوند، موضوع بحث و بررسى جداگانه‌اى است. هر چند كه رهنما در مقدمه‌اى كه براین كتاب نگاشته، كوشیده‌است تا به‌این پرسش كه «زن ایرانى چه شخصیتى دارد؟» پاسخ گوید و شمارى از خصوصیت‏ها و خصلت‏هاى بارز زنان ایرانى را نیز برشمرده است. به‌باور او زن ایرانى از یك سو چون زنان هندى و ژاپنى پایبند سنت و آداب و رسوم ملى و مذهبى است و از سوى دیگر زنى مدرن است كه زندگى و طرز رفتارش به‌زنان اسپانیایى و ایتالیایى می‌ماند.

صادق هدایت ، بزرگ علوى ، صادق چوبك ، جلال آل ‏احمد ،محمدعلى اسلامى ندوشن ، محمود اعتمادزاده (م-به‌آذین)، محمود كیانوش، ابراهیم گلستان، هوشنگ گلشیرى و جمال میرصادقى از دیگر نویسندگان داستان‌هاى كوتاه این مجموعه‌اند كه همگى در زمره نویسندگان نسل پیشین‌اند و تصویرى هم كه از زن ایرانى به‌دست داده‌اند، كمتر با واقعیت‏هاى زندگى زنان امروز ایران تطابق و همسویى دارد. با این همه این كتاب همانند دیگر آثارى كه به‌اهتمام تورج رهنما به‌زبان آلمانى منتشر شده، اثرى جالب و خواندنى است كه ماندگار خواهد ماند. به‌خصوص كه ترجمه داستان‌ها با همكارى مترجمانى باسابقه و ورزیده چون خانم زیگرید لطفى، كریستف بورگل، آنه‏لیزه قهرمان و خودِ تورج رهنما به‌انجام رسیده ‏است.

دومین كتاب مورد بحث اثرى نسبتاً تازه است كه همانند كتابى كه پیشتر از آن سخن رفت، مجموعه‌اى است از داستان‌هاى كوتاه نویسندگان معاصر ایران؛ با این تفاوتِ اساسى كه تمام نویسندگان این كتاب را زنان تشكیل می‌دهند و تمام داستان‌ها نیز بعد از انقلاب ایران منتشر شده‌اند. ناشر كتاب «انتشارات گلاره» است كه پیشتر نیز سه مجموعه دیگر از داستانهاى كوتاه نویسندگان ایران و همچنین رُمان «سووشون» خانم دانشور (با ترجمه‌ای متوسط) و «زمستان 62» اسماعیل فصیح و چند اثر دیگر از نویسندگان معاصر ایران را در آلمان منتشر كرده‌است. كتاب كه عنوان «حضور آبى مینا»4 براى آن برگزیده شده ‌است، با مقدمه‌اى از محمد علافى، مدیر این مؤسسه‌ی انتشاراتی، آغاز و با مؤخره‌اى از همسر او سابینه علافى به‌پایان می‌رسد. البته مقدمه و مؤخره‏هایى كه مترجمان و اهتمامگران به‌اغلب ترجمه‏هاى آلمانىِ آثار نویسندگان معاصر ایران می‌افزایند، بر دو نوع‌اند: برخى با معرفى كوتاه نویسنده و اشاره‌اى به‌دیگر آثار وى، امكان آشنایى خوانندگان آلمانى‏زبان را با نویسنده كتاب كه براى اكثر قریب به‌اتفاق خوانندگان آلمانى ناآشناست، فراهم می‌آورند. چنین اطلاعاتى كه بهتر است به‌عنوان مؤخره در صفحات پایانى كتاب بیاید، به‌نظر من براى افزودن به‌رُمان‌ها و مجموعه داستان‌هاى كوتاه ایرانى كافى است و ذهن خواننده را پیش از مطالعه كتاب دستكارى نمی‌كند و نمی‌آزارد. چون نوع دیگرى از مقدمه و مؤخره‏نویسى هم رواج پیدا كرده كه بر مبناى آن مترجم یا اهتمامگر و یا حتى گاه شخص ثالثى، دست به‌تحلیل‏هاى «جامعه‏شناسانه» و «روانشناسانه» آنچنانى می‌زند و خواننده‌اى را كه می‌خواهد ساعتى با دنیاىِ خیال نویسنده رُمانى یا داستان كوتاهى خلوت كند، پیشاپیش با مسایلى درگیر می‌كند كه او از این طریق و به‌این شكل نه قصد آشنایى و نه خیال روبرویى با آنها را داشته ‏است؛ وگرنه به‌جاى خریدن اثرى از ادبیات داستانى، به‌سراغ كتابهایى می‌رفت كه مسایل اجتماعى و سیاسى ایران در آنها طرح شده ‏است. وانگهى، نویسنده اثرى خلاقه، اگر بخواهد، چنین مسایلى را با روش‌ها و شگردهاى مختص خود و با به‌كارگیرى عناصر هنر داستانسرایى، طرح می‌كند. جاى چاپ چنین مقالاتى بیشتر در مجلات ویژه نقد و بررسى كتاب است و باور ندارم كه درج آنها در مقدمه و مؤخره رُمانى یا مجموعه داستانى حتى به‌فروش بیشتر كتاب كمك كند.

به‌هر حال، مجموعه داستان مورد بحث دربرگیرنده ترجمه شعر «هدیه» از سروده‏هاى فروغ فرخزاد است به‌همراه 18 داستان كوتاه از نویسندگان زن ایرانى: آذردخت بهرامى با داستان كوتاه «صفیه»؛ ناهید طباطبایى با «حضور آبى مینا»؛ منصوره شریف‏زاده با «یك عكس فورى»؛ سیمین دانشور با دو داستان كوتاه «باغ سنگ» و «برهوت»؛ بهجت ملك‌كیانى با «آى بابا! آى بابا!»؛ خاطره حجازى با «جانى و هنرمند»؛ فرخنده آقایى با «ولگا»؛ مهشید امیرشاهى با «بار»؛ مه‏كامه رحیم‏زاده با «قاصدك»؛ فرشته سارى با «زمان گمشده»؛ منیرو روانى‏پور با «ما فقط از آینده می‌ترسیم»؛ نسرین پارسا با «بلوغى دیگر»؛ مهرنوش مزارعى با «داستان غم‌انگیز یك جنایت هولناك»؛ مهرى یلفایى با «تنهایى سمیرا»؛ گلى ترقى با «خانه‌اى در آسمان»؛ شهلا شفیق با «مِه» و سودابه اشرفى با «سیل خاكستر».

با نگاهى به‌اسامى نویسندگان این مجموعه، می‌بینیم كه اغلب آنان را نویسندگان نسبتاً جوانى تشكیل می‌دهند كه بعد از انقلاب قلم به‌دست گرفته‌اند؛ از این‏رو پیداست كه سبك كار و زاویه دید و شخصیت‏پردازى‏هاى آنان با نویسندگان نسل گذشته تفاوتى اساسى دارد. گذشته از این برخى از نویسندگان این كتاب مدت‌هاست كه در كشورهاى اروپایى و آمریكاى شمالى زندگى می‌كنند و داستان‌هایشان هم كمابیش متأثر از محیط زندگى و مسایل و مشكلات زنان ایرانى در غربت است.

اگر تا دیروز زنانى روستایى چون «زرین كلاه» هدایت و «مرجان» دولت آبادى به‌عنوان شخصیت‏هاى اصلى داستان‌ها در جستجوى مردان گم‏شده‏شان بودند ... در رُمان‏ها و داستان‏هاى نسل كنونى ایران با زنانى مواجه می‌شویم كه در شهرهاى بزرگ روزگار می‌گذرانند و با پیچیدگى‏ ها و دشوارى ‏هاى زندگى ماشینى و توده‏وار دست به‌گریبانند. شخصیت و كنش اجتماعى «قهرمانان» این داستان‌ها، همانند نویسندگانشان دیگرگون شده‌است و هر دو هویتى تازه كسب كرده‌اند. جالب آنکه نه ‏تنها شخصیت‏هاى داستان‌ها از شخصیت آفرینندگانشان تأثیر می‌پذیرند، بلكه نویسندگان و خوانندگان داستان‌ها نیز بى‏تأثیر از شخصیت «قهرمانان» خود نخواهند ماند. «آدمهاى» داستان‌ها كه زمانى حاصل خیال‏پردازى نویسنده و خیال‏پرستى خواننده بودند، حال خود از اعماق اعصار پا به‌جهان واقعیت‏ ها نهاده‌اند و دست در دستِ خیال‏پردازان و خیال‏پرستان سر به‌طغیان برداشته‌اند و حقوق پایمال‏شده خود را می‌طلبند.

نسل تازه زنان نویسنده ایران بااعتماد به‌نفسِ فزاینده و تلاش خستگى‏ناپذیر و ایستادگى در برابر مسایل و مشكلات گوناگون، در حال اوج گرفتن‌اند. راز موفقیت روزافزون این نسل در درك پیچیدگى‏هاى زندگى مدرن و پرهیز از ارائه راه حل‏هاى ساده و یكنواخت نهفته است. و شاید همین ویژگى‏هاست كه آثار زنان نویسنده معاصر ایران را، هم براى خواننده ایرانى و هم براى خوانندگان غربى، جالب و جذاب می‌كند.

---------------------------------

پانوشت:

1- ژُرژ ساند George Sand نام مستعار این بانوى نویسنده فرانسوى است. نام حقیقى ‏او Amantine-Aurore-Lucile Dupin بود.

2- دوریس لِسینگ Doris Lessing در سال 1919 میلادى (1298 خورشیدى) از پدر و مادرى انگلیسى در شهر كرمانشاه به‌دنیا آمد و دوران كودكى خود را نیز در ایران گذراند. پدرش كه در جنگ جهانى اول یك پاى خود را از دست داده ‏بود، در كرمانشاه رئیس «بانك شاهى» بود و تا سال 1924 میلادى نیز با خانواده‌اش در این شهر زندگى می‌كرد. او سپس به‌اتفاق همسر و فرزندانشان به‌كشور رودِزیا («زیمباوه»ى كنونى) كه در آن زمان هنوز جزو مستعمرات انگلیس بود، مهاجرت می‌كند و با خریدن مزرعه‌اى به‌كار كشاورزى می‌پردازد و در آنجا ساكن می‌شود. دوریسِ جوان در سن 19 سالگى ازدواج می‌كند و تا سال 1949 میلادى در آفریقا روزگار می‌گذراند. او بعد از جدایى از همسرش که یکی از کمونیست‌های کارگزار دولت جمهوری دمکراتیک آلمان (آلمان شرقی سابق) بود، آفریقا را ترك می‌گوید و براى همیشه به‌انگلستان می‌رود. دوریس لسینگ هم اكنون ساكن لندن است.

3- Frauen in Persien, Erzaehlungen. Herausgegeben von Touradj Rahnema. Muenchen, 1986.

4- Mina mit dem blauen Kleid, Moderne Erzaehlungen iranischer Frauen. Herausgegeben von M. H. Allafi. Glare Verlag. Frankfurt am Main, 1999.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
تبیان

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید