رفتن به محتوای اصلی

مشاركت‌سياسي زنان از دريچه اقتصاد

مشاركت‌سياسي زنان از دريچه اقتصاد

گفت‌وگو با شهلا لاهيجي: من اصلا زن و مرد ايراني را جدا از هم نمي‌دانم و نه هيچ زن و مرد ديگري در جهان. مساله رفع تبعيض از زنان به معناي امتياز براي زنان نيست بلكه امتياز به انسان است.

كامبيز سلطانين:شهلا لاهيجي، اولين زن ايراني است كه توانسته است 24 سال پيش پروانهء نشر كتاب را به نام خود به ثبت برساند. اما اين امر دليل نشستن ما به پاي گفت‌وگوي او نبود. لاهيجي را- كه مادرش پنجمين زني بوده كه به استخدام دولت درآمده است- مي‌توان به نوعي تاريخ زندهء مسايل زنان به خصوص در عرصهء بازار كار دانست. وي كه هيچ شغلي را براي زنان ممنوع نمي‌داند از اولين حاميان كمپين يك ميليون امضا است با اين حال شايد شاخصه‌اي كه لاهيجي را از برخي فعالان حقوق زنان متمايز مي‌كند نوع شناخت او نسبت به مسايل جامعهء زنان است. شناختي كه متكي بر واقعيات زمخت جامعه است و نه معطوف به احساسات و تفكرات انتزاعي. لاهيجي نوشتن را با تهيهء برنامه‌هاي زنان براي راديو محلي شيراز آغاز كرده و در 16 سالگي به عنوان جوان‌ترين عضو انجمن جهاني زنان روزنامه‌نگار و نويسنده به عضويت اين انجمن درآمد.وي به عنوان اولين ناشر از خاورميانه سال گذشته «جايزهء بين‌المللي آزادي نشر» را از آن خود كرد و اگرچه اعطاي اين جايزه در ايران به عللي با سكوت كامل خبري همراه بود همچنان سرزنده، پرشور و با صدايي پرصلابت و دلنشين پاي ميز گفت‌وگو مي‌نشيند و مقولهء «مشاركت سياسي زنان» را همچون ساير مقوله‌هاي اجتماعي از دريچه اقتصاد مورد بحث و امعان‌نظر قرار مي‌دهد.از لاهيجي تاكنون كتاب‌هاي «زن در جست‌وجوي رهايي»، «سيماي زن در آثار بهرام بيضايي»، «شناخت هويت زن ايراني در گسترهء تاريخ و پيش‌تاريخ» منتشر شده است.

براساس تحقيقات ميداني مركز مشاركت زنان نهاد رياست جمهوري دولت پيشين در خصوص نيازسنجي زنان، برخلاف درك متعارف از جامعهء زنان، مقولهء اشتغال در صدر اولويت خواسته‌هاي زنان قرار گرفت و مشاركت سياسي در رده‌هاي پايين‌تري تعريف شد. با توجه به واقعيات امروز، اين مساله را چگونه تبيين مي‌كنيد؟

در سال 1382 دفتر مشاركت زنان وابسته به نهاد رياست جمهوري كه آن موقع زهرا شجاعي مسووليتش را داشت به پيشنهاد وزارت كشور يك تحقيقات ميداني كرد. براساس 12 اولويت خواسته‌هاي زنان-من مي‌خواهم در اين فرآيند تحولات جامعه را بگويم-پرسش اين بود كه 12 خواستهء اوليهء زنان چيست؟ و نتيجه بسيار شگفت‌انگيز بود. به طوري كه وزارت كشور وقت اعلام خطر كرد كه در زنان تمايل به ازدواج و تشكيل خانواده نيست. به اين دليل كه اولين اولويت زنان درخواست اشتغال بود. دومين اولويت، امنيت اجتماعي بود. ايجاد مكان‌هاي فرهنگي و ششمين درخواست، امكانات زندگي مشترك بود. اين يك تحقيقات ميداني بود. براساس 12 اولويت در 12 هزار نمونهء تصادفي انتخاب شده، امروز در چند خواستهء زنان هيچ تغييري حاصل نشده است.

حرف من هم دقيقا همين است. به نظر مي‌رسد برخي از زنان نزديك به ساختار قدرت اهميت خاصي به مشاركت سياسي زنان مي‌دهند در حالي كه به مشاركت اقتصادي آن‌ها، آنچنان كه بايد و شايد نه.

مسالهء مشاركت سياسي يك مسالهء مخصوصي است. چه كسي بناست در مشاركت سياسي شركت كند؟ من فكر مي‌كنم اصلا هنوز زناني كه نزديك به حكومت هستند واقعا در آن حد نيستند كه بتوانند تبلوردهندهء خواستهء زنان در امور سياسي نهادهاي بالاي حكومتي باشند. گاهي حرف‌هايي را مي‌شنويم و متعجب مي‌شويم كه چطور ممكن است زنان گاهي عليه خودشان (به دليل نزديكي‌شان به يك جناح سياسي) نظر بدهند؟ من معتقد به توانايي هستم و اصلا معتقد نيستم كه فردي بدون توانايي، به صرف اين كه زن است بشود وزير. نه من يك وزير توانا مي‌خواهم كه مسايل كشور را در قالب كلان ببيند چون به محض اين كه مسايل را در قالب كلان ببيند، اهميت حضور زنان را به عنوان نيمي از جامعه و نيمي از پيكرهء سياسي، اقتصادي و اجتماعي درك خواهد كرد. واقعا مجلس پنجم نااميدكننده بود. به طوري كه من زماني با كمك يكي از نشريات نشستي ترتيب داديم كه نمايندگان زن مجلس پنجم خودشان را نقد كنند و بگويند چطور اجازه دادند در ساحت خانهء ملت چنين قوانيني از سوي نمايندگان زن عليه زنان تصويب شود. به اين ترتيب مي‌بينيم كه حضور كلان زنان وقتي كه درك كافي از مسايل جامعه نداشته باشند، فايده‌اي ندارد.

پس شما با رويكرد زنان اصلاح‌طلب در انتخابات آتي مبني بر طرح سهميهء 30 درصد زنان از فهرست نامزدهاي انتخاباتي مخالف هستيد؟

بله مخالف هستم. من معتقدم كه اصولا جريان‌هاي جناحي - سياسي ما بايد در خودشان تجديدنظر كنند. اين كه زنان به اين سهميهء 30 درصد قايل بشوند درست مثل اين است كه وزارت علوم مي‌گويد حالا 50 درصد زنان بروند دانشگاه.

حرف من اين است كه آيا مي‌شود جامعه را به صورت كوپني تقسيم كرد؟ آيا مي‌شود اين سهميه‌بندي را مثل قند و شكر سهميهء خانوار تعيين كرد؟ در كجاي دنيا چنين شكلي از انتخابات و كمپين وجود داشته است كه الان زنان اصلاح‌طلب مي‌گويند ما به 30 درصد قانع هستيم.

ما جامعه‌اي عملگرا هستيم. در ايران هيچ‌كس مبارزه نكرد براي اين كه زنان پشت تاكسي بنشينند بلكه زنان خودشان پشت تاكسي نشستند. در ايران هيچ‌كس مبارزه نكرد تا زنان رانندهء اتوبوس بشوند; زنان رانندهء اتوبوس شدند. مي‌خواهم بگويم هيچ‌كس قانوني نبرد به مجلس كه خواهش مي‌كنيم اجازه دهيد زنان هم راننده تاكسي بشوند.

خاطرم هست كه شما در رژيم سابق نيز به دادن حق راي به زنان اعتراض كرده بوديد.

آرزوهاي جواني ما كمي منعكس‌كنندهء وضعيت روحي - رواني تحولات جامعه است من در سال 1342 كه رفراندوم انقلاب سفيد رژيم سابق بود به اعتراض به دادن حق راي به زنان و نه به صرف دادن حق راي بلكه به صرف اعطاي حق راي به زنان از همه فعاليت‌هاي سياسي‌ام دست كشيدم و اين را هم اعلام كردم. البته كسي هم اعلام نكرد.آن زمان اعلام كردم كه اصلا اين را قبول ندارم. چون ما كمي ايده‌آليست بوديم و فكر مي‌كرديم هيچ حقوق و آزادي بدون اين كه مثلا 10 هزار زن كارگر مثل شيكاگو كشته نشوند به دست نمي‌آيد. امروز به آن شدت ايده‌آليست نيستم اما مسايل ايران اتفاقا به ما نشان داد كه هيچ حقوقي كه از بالا به پايين داده بشود به درد نمي‌خورد. آن چيزي ماندگار است كه از پايين به بالا حركت كند.

گفتيد در ايران براي راننده شدن زنان مبارزه‌اي نشد. ولي زنان مبارزه كردند و هم‌اكنون نيز در حال مبارزه هستند.

آن مبارزهء دفاع از منافع است. آيا كساني كه مدعي فعاليت سياسي هستند; نبايد چنين حساسيت‌هايي را بشناسند؟ نبايد جامعه‌‌شان را بشناسند؟ اين اتفاق‌ها در ايران نيست. كافي بود كه آن‌ها از تهران راه بيفتند به سراسر ايران و ببينند چقدر از مشاغل سنتي مردانه دست به دست شده و تبديل به مشاغل زنانه شده نه تنها در شمال كار زن يك سنت قديمي است حتي اگر به شهرهاي بسيار سنتي مثل قم تشريف ببريد بسياري از زن‌ها را پشت دخل و كسب مي‌بينيد. يعني مغازه باز كرده و دارد كار مي‌كند.

پس روي سخن شما با «دولت زنان» و فعالان سياسي است و اين‌كه نيازهاي زنان را نمي‌دانند و يا نمي‌خواهند بدانند!

من وقتي مي‌گويم جامعهء ما پراگماتيست است يعني اين‌كه هيچ‌كدام از آن زنان از كتاب‌هاي فمينيستي كه من چاپ مي‌كنم چيزي سر درنمي‌آورند. اما زنان حاضر در مجلس بايد سردربياروند. يعني آن‌ها بايد اعمال جامعه را تئوريزه مي‌كردند و مي‌فهميدند كه اين جامعه چگونه خود به خودي (باوجود همهء موانع قانوني) دارد خودش كار خودش را انجام مي‌دهد. يك اشكال ما اين است كه هميشه حركات مردم فراتر از دولت مردان و دولت زنان بوده است. اين خيلي نكتهء جالبي است. در بينش سياسي كاملا ممكن است فاقد يك تئوري خاص باشيم اما به عنوان عمل مي‌بينيم كاملا فراتر هستند. مثلا هيچ‌يك از قضات دادگاه‌ها تا حال حكم بلوغ براي دختر 9 ساله صادر نكرده است. چرا؟ چون خودش دختر 9 ساله دارد. مي‌خواهم بگويم كه چطور بعضي وقت‌ها قوانين زيرپا گذاشته‌اند.

مي‌شود، چون كاربرد ندارد. پس وظيفهء دولتمردان و دولت زنان اين است كه همزمان و هم‌فضا با جامعه باشند; نه اين‌كه جامعه 50 قدم جلوتر از آن‌ها باشد.

به نظر شما اين امر حاكي از ضعف دولت زنان است يا قدرت جامعهء زنان؟

هر دو. يكي از دلايلي كه تحليل جامعهء ما براي مفسران سياسي مشكل است; پيچيدگي‌هاي آن است ما يك جامعهء پارادوكسيكال هستيم. ما يك جامعهء تضادپرور و تضادگرا هستيم. بسياري از خبرنگاران سياسي خارجي كه با من صحبت مي‌كنند; مي‌گويند ما از اين همه تضاد در كنار هم مبهوت هسيتم يعني از يك طرف مي‌شنويم كه در ايران بعضي قوانين براي زنان محدودكننده است و بعد موج عظيمي از زنان جامعهء ايران را مي‌بينيم و حضور آن‌ها در فضاي دانشگاهي و كسب جوايز در عرصه‌هاي ادبيات و فيلم و ... و بعد مي‌گوييم چطور مي‌شود كه اين زن‌ها را از نظر قانوني محدود كرد؟ ببينيد چقدر كم‌كاري دولت مردان و دولت زنان ما بوده است كه حركات اجتماعي بسي فراتر از آن‌هاست و بعد در وزارت علوم و يا در مجلس پيشنهاد مي‌شود كه بياييم تعداد زنان پذيرفته شده در دانشگاه را كم كنيم. ولي هيچ‌كس نمي‌گويد براي همگان (زن و مرد) اشتغال فراهم كنيم. حالا برخي از آقايان به من اتهام مي‌زنند كه تو فمينيستي، بدون اين‌كه اين لفظ را برايم ترجمه كنند.

فمينيست بودن اتهام است؟

در ايران به عنوان يك واژه بله. وقتي من از يكي از آقايان بسيار مدعي كه اتفاقا مطبوعاتي هم هست سوال كردم منظورتان از اين كه من فمينيست هستم چيست؟ چون اگر منظورتان اين است كه من تقاضامند حقوق برابر براي زنان، عدالت اجتماعي و رفع قوانين تبعيض‌آميز هستم، بله من فمينيست هستم. او گفت فمينيست اين است كه زن‌ها مي‌خواهند رييس بشوند و لخت بشوند. من گفتم ممكن است بفرماييد اول مي‌خواهند رييس بشوند و بعد لخت بشوند يا اول لخت بشوند و بعد رييس بشوند. يكي از انگيزه‌هاي من براي چاپ كتاب «چيستي فمينيستي و تاريخ فمينيست» اتفاقا براي اين گونه افراد بود كه اصولا بدانند اين انديشه چطور در جهان به وجود آمد و برايشان توضيح دادم كه لفظ فمينيست اتفاقا از جريان‌هاي مخالف حضور زنان در جامعه درآمد. اين جريان در 11 سالي بود كه يك جريان مخالف حضور زنان در واحدهاي صنعتي را پيشنهاد كرد و گفت: «حضور زنان در واحدهاي صنعتي آلمان اواخر قرن نوزدهم باعث افت دستمزد حقوق كارگران مرد و تخريب سامان خانواده مي‌شود. رزا لوكزامبورگ يك تئوريسين چپ بود كه مطلقا گرايش فمينيستي نداشت ولي مسايل كارگري را خوب مي‌شناخت. او به زنان گفت بدون هيچ درخواست اضافي وارد بازار كار شويد و همهء تقاضاهايتان را بگذاريد براي وقتي كه وارد بازار كار شديد آن وقت اتحاديه تشكيل دهيد. مرخصي بخواهيد و... ولي الان اگر شما گران قيمت باشيد يعني سه ماه بخواهيد مرخصي زايمان بگيريد و... شما را انتخاب نمي‌كنند.

شما اصولا با كدام رويكرد موافقيد و به جامعهء زنان از كدام منظر سياسي-اقتصادي مي‌نگريد؟

من با ليبراليسم جان لاك موافقم. يعني معتقدم جامعه اول بايد در فرآيند توليدي‌اش نظريات ليبراليستي را طي كند تا بعد بتواند حتي به برابري اجتماعي و حتي به سوسياليزه كردن جامعه برسد. همان طوري كه در زادگاه لاك به وجود آمد. يعني همان اتفاقي كه در سيستم انديشهء انگلوساكسون افتاد و نه در بيرون از مرزهاي انگلستان بلكه در خود انگلستان كه كاملا يك جامعهء سوسياليزه را مي‌بينيد كه همه چيز به نفع مردم طبقهء متوسط است.

ما جريانات بزرگ تاريخي مشابه غرب را در تاريخ خود كم داشته‌ايم. شما چگونه مي‌گوييد كه جامعهء ما عملگراست؟

مگر فرآيند سرمايه‌داري كي آمد ايران؟ حدود 50 سال است. برادر شما چيزي فراتر از واقعيات جامعه مي‌خواهيد؟ شما در يك جامعهء عقب‌ماندهء سنتي منتظر چه چيزي هستيد؟ مگر چنين تاريخي را مردان داشتند؟

همين مساله هم آستانهء تحملي دارد. حرف من اين است كه ظاهرا آستانهء تحمل مردم ايران خيلي زياد است.

اين ظرفيت‌هاي تاريخي يك ملت است. ملتي كه در طول 20 قرن زير ستم حاكمان ستمگر و گاه مهاجمان بيگانه بوده، ياد گرفته است تا با اندك بسازد و هرگز ديالوگي با حاكميت نداشته باشد (يك گپ وسيع بين مردم و حاكميت) و آن را كنار بگذارد. آقاي محترم! حاكميت را كنار گذاشتن آن سكوت خاطرناكي است كه هرگز به آن توجه نمي‌شود. جامعهء ساكت جامعهء خطرناكي است. يعني جامعه‌اي كه مطلقا كاري به حاكميت ندارد. نه از آن سوال مي‌كند، نه...

پس قبول داريد كه جامعهء ايران، جامعهء ساكتي است؟

ببينيد سكوت با آن پراگماتيستي كه من منظورم هست فرق دارد. من فقط در جنبهء اقتصاد مي‌گويم يعني مي‌خواهم ببينم چه مبارزاتي لازم بود تا مثلا در استان‌هاي شمالي، صورت بگيرد تا زن‌ها آزادانه واردبازار شوند؟ در شمال، نفتي زن داريم زني كه با كاميون نفت مي‌فروشد. ببينيد چقدر سنت‌شكني است. مي‌خواهم بگويم برخلاف نظر شما جامعهء ما عملگراست.

ولي منظور من فرآيند جنبش‌‌هاي تاريخي ملت ايران است كه ظاهرا شباهتي به پروسهء مبارزات تاريخي كشورهاي پيشرفته (از لحاظ اصول دموكراسي) ندارد.

جنبش براي كي؟ ما وقتي هنوز حتي يك اتحاديهء زنان كارگر نداريم، شما كدام جنبش را مي‌گوييد؟

همهء تقصير نبود اتحاديه‌هاي زنان را نمي‌شود به گردن حاكميت انداخت. شايد بخشي از آن نيز متوجه فعالان زنان باشد چرا كه اصل عوامل دروني است نه بيروني.

اصلا صحبت حاكميت نيست. ببينيد ما براي نهادهاي صنفي چه تعريفي داريم؟ برگرديد به ساختار سيستم‌هايي كه بر ايران در طول تاريخ حاكم بودند. مي‌خواهم بگويم كه اين جامعه آمادگي دارد و وقتي من مي‌گويم سيستم عقب‌تر است مثلا بر اين اتفاق اتكا مي‌كنم كه در صلخ قشم زني به نام زينت در انتخابات برنده شد، جايي كه زنان با روبنده بيرون مي‌آيند و يكي از سنتي‌ترين محلات است پس جامعهء ما پتانسيل‌هايش را دارد. من به اين مي‌گويم جامعهء عملگرا. جامعه‌اي كه نه تئوري‌هاي مرا خوانده، نه از حكومت برايش حكم صادرشده و نه آزادي را در سيني گذاشتند و تقديمش كردند ولي خودش براساس نيازهايش دارد راهش را مي‌رود.

پس در اين ميان جايگاه فسخ برخي از قوانين (كه به اعتقاد كارشناسان مسايل زنان تبعيض‌آميز است) در مشاركت سياسي زنان چيست؟

شما بايد ظرفيت‌هاي اجتماع را ببينيد. يكي از چيزهايي كه خبرنگاران خارجي به سرعت مي‌فهمند، تفاوت ما با كشورهاي همسايهءمان است. مثلا مي گويند در ايران تكامل اجتماعي حتي با پاكستان هم قابل مقايسه نيست. مي‌گويند در اين‌جا باوجود فقدان نهادهاي مدني، تكامل اجتماعي بسيار بالاست. اين محصول زمان است. اين تكامل اجتماعي هرگز فرم داده نشده است. يكي از دلايل مخالفت من با رفراندوم و اعطاي حق آزادي به زنان در رژيم گذشته اين بود كه چه آمادگي در زنان به وجود آمده است كه حق راي زنان چيزي بيش‌تر از راي مردان نتيجه دهد؟ من گفتم احتمالا راي مردان پنج تومان خريده مي‌شود و راي زنان سه تومان. بنابراين اين تكامل وجود دارد در كنار محدوديت‌هاي حقوقي براي زنان. در حال حاضر 65 درصد آمار دانشگاه‌ها زن هستند بعد به ما مي‌گويند اين زنان شوهر نكرده‌اند و رفته‌اند دانشگاه. درست است ولي آيا مگر نه اين‌كه وقتي زنان 65 درصد و مردان 35 درصد هستند خود به خود (اگر براساس گزينهء تخصص باشد و نه هيچ چيز ديگر) در آينده لااقل 40 درصد از مديريت جامعه به زنان تعلق دارد. مگر اين‌كه جامعهء اين‌جا تبعيض قايل شود و منطقش اين باشد كه زنان مسووليت ادارهء خانواده را ندارند بنابراين ما فقط در يك مقطع الزام به تغيير قوانين درخصوص زنان نداريم بلكه در بسياري از جوانب لازم است كه قوانين تغيير كند ما بايد تعريف جديدي از زندگي ارايه دهيم. بابا نان داد براي صد سال پيش خوب بود چون فقط بابا نان مي‌داد ولي امروز كه مامان هم نان مي‌دهد اين قوانين بايد عوض شوند. بايد در همهء ابعاد عوض شوند.

البته تغيير در همهء ابعاد شايد به ضرر زنان باشد مثل مهريه كه برخي از زنان از آن سو‌ءاستفاده مي‌كنند.

اصلا مهريه بايد برداشته شود. مهريه ضمانتي است براي حقوق مساوي زن و مرد. اگر اين حقوق در قوانين ازدواج بيايد مهريه چيز غيرضروري است. به نظر من مهريه در حد برده‌داري است و جريان ازدواج را در ايران از حالت يك عمل انساني به يك حالت صرفا بازرگاني تبديل مي‌كند. مرد انتخاب كرده و غرامت چشم و ابرويي را كه پسنديده است، مي‌دهد. دختر خانم هم در قبال يك ميزان سكه و... مي‌رود گل مي‌چيند و برمي‌گردد و مي‌گويد بله. اين در حد برده‌داري است. بايد شكل اين قرارداد صرفا مالي عوض و با روح زمانه سازگار شود چون امروز زن هم كار مي‌كند.

لاهيجي تغيير نام مركز مشاركت زنان (كه در زمان دولت خاتمي بود) به مركز مشاركت زنان و خانواده تغيير به جايي نبوده است چون همان‌طوري كه مي‌دانيد خانواده صرفا زن نيست بلكه شامل كودك و... هم مي‌شود.

اصلا وقتي كسي نخواهد كاري كند مهم نيست چه اسمي داشته باشد. هفتاد تا اسم ديگر هم مي‌تواند داشته باشد.

يعني به نظر شما نه در دولت خاتمي و نه در دولت احمدي‌نژاد كاري در جهت مشاركت هر چه بيش‌تر زنان در جامعه انجام نشده است؟

دورهء خاتمي نمي‌توانستند كاري بكنند در دورهء احمدي‌نژاد هم اصلا كاري نكردند و حتي گاهي هم منفي‌كاري مي‌كنند.

به نظر شما مشكل دولت خاتمي چه بود؟

مشكل اصلي اصلاح‌طلبان اين بود كه در طول دولت‌خود يك لايحهء اقتصادي هم به مجلس ندادند. يك پيشنهاد مربوط به اقتصاد ندادند. چه قانوني براي بهبود وضعيت كارگران تصويب شد؟ چه قانوني براي ايجاد اتحاديه‌ها و صنوف تصويب شد؟چه قانوني براي آزادي تظاهرات صلح‌آميز مصوب شد؟ مي‌دانيد براي چه؟ براي اين كه اصلاح‌طلبان هم همان‌قدر نگران بودند كه مبادا چيزي از آن‌ها خواسته شود و تمام هم‌و غم خانم‌ها و آقايان اصلاح‌طلب معطوف به امور سياسي شد و يك مجلس صرفا سياسي. و آن موقع به ياد تبعيض عليه زنان افتادند كه فقط يك ماه به پايان مجلس مانده بود.

پس در تحليل نهايي دستاوردهاي دوم خرداد را در زمينهء مشاركت سياسي زنان چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

وجه بارز مشاركت سياسي زنان در انتخابات سال 1376 بود و نه خاتمي، بلكه قدرت مردم.

منتها يكي از اتهامات خاتمي اين بود كه او منتخب بچه‌ها و زنان است. چون تعداد زنان شركت‌كننده در انتخابات بسيار زياد بود. البته خاتمي را نمي‌شناختند، شايد هم خيلي‌ها مي‌دانستند كه خاتمي معجزه‌اي نخواهد كرد. اين امر نشان دادن قدرت مردم بود.

ظاهرا زاويهء ديد شما به مشاركت سياسي زنان، اقتصادي است، من درست متوجه شدم؟

شما بايد اول از زوايهء اقتصادي به هر پديده‌اي نگاه كنيد. آيا شما جامعه‌اي را ديده‌ايد كه پيش از هر چيزي برنامه‌هاي اقتصادي خودش را تدوين نكرده باشد؟ من در دوران خاتمي هم همين وحشت را داشتم. من وحشت كردم وقتي ديدم خاتمي برنامهء اقتصادي ندارد.

برگرديم به حرف‌هاي جان لاك. ببينيد به جز مباني اقتصادي راجع به چيزي حرف زده است؟ لاك معتقد است كه تحولات جامعه در فرآيند توليد مستحكم مي‌شود. در حالي كه آيا ما مي‌توانيم بگوييم جامعه ما يك جامعه توليدگراست. نه ما نفت مي‌فروشيم و پولش را خرج مي‌كنيم مثل بچه پولدارهايي كه ارثيه به آن‌ها رسيده باشد. ارثيه‌اي كه آقايان همين‌طور هدر مي‌دهند. من از بس كه پروپاگاند ماكاروني و پفك ديده‌ام حالم به هم مي‌خورد.

يعني شما به عملكرد دولت خاتمي در زمينهء زنان نمرهء قبولي نمي‌دهيد؟

مرا وارد پروسهء سياسي نكنيد. من به هيچ يك از دولت‌ها در زمينهء زنان نمرهء قبولي نمي‌دهم. من بسيار ارادت شخصي دارم به خاتمي ولي اين امري است خارج از امور سياسي. او با وجود اين كه روحاني است بسيار روشن‌بين است و گاهي كدهايي از صحبت‌هاي او در خارج از ايران مي‌شنوم. يادم است در نيويورك حرف قشنگي زد. او گفت، آزادي چيزي نيست كه حكومت‌ها به مردم بدهند بلكه مردم بايد آن را از گلوي حكومت‌ها بيرون بياورند.

با توجه به واقعيات جامعهء ايران فرآيند برون‌رفت از چارچوب مناسبات حاكم بر جنس دوم چيست؟

منظورم رهايي زن در جهت رسيدن به كرامات انساني، مگر بايد برسد؟ به نظر من مرد و زن ايراني بايد همراه با هم به كرامات انساني برسند. من يك تفاوتي دارم شايد با آن كسان ديگري كه به مسايل زنان (حالا به هر شكلي) تاكيد مي‌كنند حال چه منفي و چه مثبت. من اصلا زن و مرد ايراني را جدا از هم نمي‌دانم و نه هيچ زن و مرد ديگري در جهان. مساله رفع تبعيض از زنان به معناي امتياز براي زنان نيست بلكه امتياز به انسان است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
www.ir-women.com

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید