رفتن به محتوای اصلی

بررسي جزئي نگري عقل مذكر در مديريت محيط زيست

بررسي جزئي نگري عقل مذكر در مديريت محيط زيست

مطلب زیر بررسی کتاب «زنان و محیط زیست» نوشته عباس محمدی اصل است که توسط مریم نورائی نژاد، پژوهشگر مسائل زنان به نگارش درآمده:

كتاب «زنان و محيط زيست» از جمله آثار خواندني دكتر عباس محمدي اصل؛ جامعه شناس برجسته جنسيتي است كه موفق شده برگزيده يازدهمين دوره كتاب فصل در سال 88 نيز باشد. اين كتاب كه توسط نشر شيرازه و در 196 صفحه منتشر شده؛ بنابر گفته مولف در مصاحبه اي[1]، به «بررسي زندگي مسالمت آميز با طبيعت» در دنياي امروز پرداخته و در واقع با دست گذاري بر روي مبحث مهم محيط زيست، دو حوزه تعامل زن و طبيعت را مورد موشكافي قرار داده است.

كتاب با جمله هاي شگفت انگيزي از «والت وايتمن» با مضمون ماهيت آلودگي زدا و تطهيركننده خاك آغاز مي شود:

 

از اين خاك در شگفتم

از اين خاك آرام صبور

خاكي كه از ميان تباهي ها اين همه شيرين مي روياند

خاكي كه از ميان كومه هاي پلشت، خوش ترين نسيم ها را مي وزاند

بر اين همه تباهكاري بي اعتنا مي گذرد و هر سال از نو مي روياند

خاكي كه براي آدمي ارمغان هاي بهشتي مي آورد اما سرانجام اين چنين پاداش مي گيرد.

 

پيشگفتار كتاب با چنين آغازي، سخن از تنظيم و كنترل محيط به دست انسان مي گويد و به دنبال آن است تا رابطه جامعه و طبيعت را از منظر مناسبات جنسيتي مورد توجه قرار داده و روشن كند كه دگرگونيهائي كه توسط آدمي در محيط و طبيعت ايجاد شده چه نسبتي با فرهنگ دارد و مظاهر مردانه فرهنگ چگونه باعث نابرابري، تخريب و در نهايت نابودي محيط زيست انساني شده است. در بررسي دگرگونيهاي انساني در محيط و مصاديق منفي اين دگرگونيها؛ كتاب در پنج بخش «طبيعت اسير فرهنگ مي شود»، «ماهيت آدمي، از خود بيگانه مي شود»، «طبيعت راهي يافتن مادر خود مي شود»، «محيط زيست دربي سالاري سبز مي شود» و «آسمان آبي، جهاني مي شود»؛ تنظيم شده است. موخره كتاب حاوي جمع بندي آماري از روالهاي تخريب محيط زيست انساني به دست جوامع مختلف در حال توسعه و پيشرفته است و خاطرنشان مي كند كه تنها راه رهائي از شرايط نابسامان كنوني محيط زيست، بازگشت به خرد دوجنسيتي است.

 

مقدمه كتاب با طرح سوال از ميزان تطابق جنبشهاي زيست محيطي با هماهنگي خردمندانه با طبيعت، شروع مي شود و نويسنده براي پاسخگوئي به اين سوال به تشريح ويژگيهاي عصر روشنگري و دوره تاريخي مدرنيته پرداخته و جريان مدرنيته را همزمان با طرح مالكيت خصوصي و بهره برداري از منابع طبيعي توسط انسان مي داند. بهره برداري كه از توجهات خردمندانه انساني به دور بوده و صرفا به دنبال توسعه و رفاه بيشتر بوده و زماني شكل مساله و مشكل را مي يابد كه مرد مظهر فرهنگ شده، بر زن تسلط يافته و ادامه اين روند به بحراني به نام بحران محيط زيست انجاميده است. در واقع در عصر روشنگري، فرهنگ مردانگي شكل عقل و خرد محض به خود مي گيرد و تمايلات پاك انساني در تعامل انسان و محيط در فرهنگ مسلط مردانه به دست فراموشي سپرده شده و بحران محيط زيست را رقم مي زند.

 

با چنين توجهي، كتاب ابتدا به بحث درباره مسئله بحران محيط زيست پرداخته و با مرور نظريه هاي مربوط به تعاملات انسان و محيط؛ تغيير و دگرگونيهاي انساني در محيط را در كنار نگاه ناشي از حق مالكيت بر طبيعت، دو عامل تاثيرگذار در رسيدن به وضعيت كنوني مي داند.

 

بخش اول كتاب با عنوان «طبيعت اسير فرهنگ مي شود»؛ با شرح مسئله بحران محيط زيست و ارائه آمار و ارقامي از نحوه بهره برداري بشر از روزگار ديرين تا امروز، از مصاديق تكنولوژيكي سخن مي گويد كه با وجود همه دستاوردهاي مثبت براي بشر، توازن پوياي محيط زندگي او را برهم زده است. در اين فصل كتاب از مالكيت خصوصي، از خود بيگانگي اجتماعي و افزايش تعارضهاي بشري به عنوان عواملي در راه جدائي انسان از طبيعت و به تبع آن ظرفيتهاي بالقوه انساني_ اجتماعي ياد مي شود و تاكيد مي كند كه تقسيم كار به عنوان محصول مستقيم سرمايه داري در مالكيت خصوصي و كالا انگاري طبيعت؛ انسان را در حاليكه خود بخشي از طبيعت است، چنان از خود بيگانه كرده و در مناسبات پولي و خريد و فروش غرق مي كند كه آدمي نسبت خود با زمين و طبيعت را فراموش كرده و انگيزه هاي فردي براي توليد، رقابت و دستيابي به پيشرفت اقتصادي؛ همچنان تخريب بيشتر محيط زيست را باعث مي شود.

 

بخش دوم كتاب با عنوان «ماهيت آدمي، از خودبيگانه مي شود»؛ به شرح وضعيت توليد و مصرف در جامعه طبقاتي شده مي پردازد و با اتكا به نظريه مصرف طبقاتي بورديو؛ تاكيد مي كند كه مصرف، عمدتا پاسخي به جستجوي خودهاي متمايز و مشخص توسط افراد و گروهها از سايرين است. در واقع مصرف متمايز از ديگران به آنان هويتي طبقاتي مي دهد كه همه تلاش مي كنند بالاترين آن را نصيب خود نمايند. در چنين شرايطي است كه فاصله محيطهاي شهري و روستائي از هم زياد شده و ارزش افزوده ناشي از سرمايه و تقسيم كار به طبقه بورژوآي شهري مي رسد، از خوبيگانگي شكل مي گيرد و دستيابي به كالا و ماديات چون كعبه آمال بشري جلوه گر مي شود. نگاه صرف مصرفي به زندگي، مردم را از طبيعت كه خود جزئي از آن هستند دور مي كند و آنان را مصرف كنندگاني منفعل و سوژه هائي در تسلط فرهنگ شكل مي دهد. رقابت خصمانه در رسيدن به سود بيشتر و زندگي مصرف زده تر، سهم بزرگي در تخريب هرچه بيشتر محيط زيست ايفا مي كند. انسان معاصر به ظاهر آزاد و مستقل و خودمختار مي نمايد اما مصرف گرايي روزافزون او را دچار توهم قدرت كالاي مصرفي مي كند. كالايي كه از راه فردگرائي، سودانگاري و رقابت خودشيفته به دست آمده و نه از تعامل و ارتباط با محيط و انسانهاي ديگر. انسان كنوني در چنين شرايطي دچار خودبرتر بيني و خودپرستي شده و اين حالات، بيش از پيش روح او را از طبيعت مادرانه زمين دور كرده است.

 

اين همه آسيبهاي روحي انسان معاصر، در كنار صدمات جسماني مطرح مي شود كه همه و همه ناشي از همين روحيه مصرف گرايي است. شيوع بيماريهائي چون چاقي مزمن، ديابت، فشارخون، سكته هاي قلبي و مغزي، ناكارآمدي سيستم دفاعي بدن و... همگي محصول استفاده بت واره از كالا در جامعه معاصر است. استفاده بت واره اي كه در كشورهاي درحال توسعه و فقيرتر با مصرف روزافزون موادي چون نوشابه هاي گازدار، چيپس، كنسروها، انواع ساندويچ ها و سوار شدن بر ماشينهاي فوق لوكس و گذران وقت در خيابانها و مراكز خريد خود را نشان مي دهد كه تمام اين مصاديق را مي توانيم همين روزها در كشور خودمان هم شاهد باشيم. ايران از پرمصرف ترين كشورهاي انواع نوشابه هاي گازدار و انرژي زا در دنياست، نيمي از توليدات شركت خودروسازي فوق لوكس پورشه به ايران صادر مي شود و... مصداقهائي از ارزش بت واره كالا هستند.

 

اين دو بخش كتاب مشخصا به شرح وضعيت موجود و بحران محيط زيست مي پردازد. اما راه چاره اين وضعيت در چيست؟ آيا مي توان از همين حالا شرايط را به گونه اي تغيير داد كه سرعت زمين به عنوان مادر انسان، در سراشيبي تخريب، كمتر شود؟ پاسخ به اين سوال از بخش سوم كتاب با عنوان «طبيعت، راهي يافتن مادر خود مي شود»؛ وارد وادي نقد سياستگذاريهاي حمايت از محيط زيست همين جامعه سرمايه دار و مردسالار مي شود و تاكيد مي كند برنامه ريزيها و سياستگذاريهاي جديد حاميانه محيط زيست نيز محصول همان عصر روشنگري و مدرنيته است. در شرايطي كه انسان متوجه ميزان تاثيرات مخرب خود بر محيط زندگي اش شده و در جستجوي راهي براي كم كردن اين تخريب است؛ جنبش هاي جديد اجتماعي مطرح مي شود كه هويت انتقادي _ اعتراضي دارند و بر بي سالاري تاكيد دارند و با كمك دانش، از خودبيگانگي هويت را پس مي زنند و با اعتلاي آموزش، دخل و تصرف در دانش را موجب شده و بر محيط زيست، حقوق بشر و خرد دوجنسيتي تاكيد دارند.

 

«اكوفمينيسم» از جمله اين جنبشهاي جديد اجتماعي است كه با آگاهي از روند سريع تخريب محيط زيست از يكسو و شرايط غيرانساني زندگي زنان در جامعه مردسالار از سوئي ديگر، خواهان قرار گرفتن رهائي زن و توقف تخريب اكولوژي در يك جبهه است (ص106). در چشم انداز اكوفمينيسم، زنده كردن طبيعت، محتاج احياي ارزشهاي مادرانه آن در چشم انداز فرهنگ عقل مذكر است. هرچند اين رويكرد در ابتدا از سوي نظام مردسالار با برچسب شرارت و فرصت طلبي، سركوب و با مخالفت مواجه شد اما ديري نگذشت كه مشكلات مبتلابه محيط زيست و جامعه بشري، مردان را هم متوجه نقش خرد دوجنسيتي در جهت غلبه بر چنين نابساماني هائي كرد. بخش چهارم كتاب با عنوان «محيط زيست در بي سالاري سبز مي شود»، به تشريح تاثير حذف نابرابريها در زندگي انساني و رابطه مستقيم آن با حفظ محيط زيست مي پردازد و جنبش حفظ محيط زيست را پاسخي مناسب براي تمام آلايندگي هاي عقل جزئي نگر مذكر دانسته و طبيعت را مادري شايسته دوست داشتن و پشتيباني كردن معرفي مي كند و تاكيد مي كند: رفع دوگانه بيني طبيعت و فرهنگ در نظام مردسالاري به عنوان گام اول و نفي سلسله مراتب اعمال سلطه به عنوان گام دوم بايد با تغيير معناي سنتي فرهنگ و طبيعت كه اشاره به دو جنس انساني دارد، همراه شود. بخشيدن شكلي سيال و منعطف به هر دو مفهوم فرهنگ و طبيعت آن را از نگاه سلسله مراتبي دور كرده و زمينه ساز راهيابي آگاهي و خرد و به تبع آن توسعه پايدار جنسيتي در محيط زيست مي شود.

 

نويسنده در ارائه شواهدي از تعاريف مردسالارانه «مادر» در اين فصل، به دنبال ترسيم تجربه مردسالارانه مادري است. در اين تعريف مادر همان كسي است كه عشق و پشتيباني او نامشروط و نامحدود است و اگر طبيعت نيز مادر باشد؛ همين انتظارات بي شائبه و تعريف شده توسط جامعه مردسالار را مي توان نسبت به طبيعت هم روا داشت. چه بسا كه اين آرمان، توهمي از مادر و مادري است كه سركوب زن در جامعه را سرپوش نهاده و مي تواند توجيه گر انتظار دم برنياوردن طبيعت در مقابل تمام صدمات ما نيز باشد. اما شواهد غيرقابل اغماضي چون وضعيت لايه اوزون و افزايش دماي زمين، نشانگر رقم زدن هويتي كاذب و شناختي ناروا از طبيعت است. ما تنها گمان مي كنيم كه طبيعت همچون مادر، خزانه ثروتي بي دريغ است كه با وجود هزاران آزاررساني به او، بازهم مي توانيم از خشم و قهرش در امان بمانيم، غافل از اينكه اينك زمان آن فرارسيده كه آدميان، رفتار كودكانه خود با طبيعت را متوقف كنند(ص141).

 

اينجاست كه خرد دوجنسيتي از افق منافع عقل مذكر پديدار مي شود و بلوغ معرفتي آن با توجه به توسعه پايدار جنسيتي در پس انديشه زنانه بروز مي كند. چنين اصلي در بخش پنجم كتاب با عنوان «آسمان آبي، جهاني مي شود»؛ مورد بحث قرار گرفته است. حل بحران محيط زيست درگرو نگرشي سيستمي به الگوهاي زندگي و مناسبات اجتماعي كه نافي نابرابرسالاري جنسي از طريق اصلاح آموزشهاي علمي و معرفتي است، رخ مي نمايد. خرد حكم مي كند تا انسان امروز به علم و تكنولوژي به مثابه ابزار صرف پيشرفت اقتصادي ننگرد و به آن نگاهي ارگانيك تر، حياتي تر، غيرخشن تر و زيباتر داشته باشد. در اين نوع بينش، انسان بي روح و قطعه قطعه نيست و تندرستي اش زماني حاصل مي شود كه عضوي از تماميت يكپارچه و بهم پيوسته آفرينش جلوه كند و تعادل را در هماهنگي روح و جسم همراه با نيروي شفابخش طبيعت بجويد.

 

از نگرش سيستمي برمي آيد كه مسئله محيط زيست فقط، ناشي از تكنولوژي نيست بلكه محصول سياستهاي زيست محيطي است كه اصلاح آن به مدد جنبشهاي مردمي و تحول آموزش ممكن خواهد بود. جنبش زنان به عنوان نهضتي در پي احياي ارزشهاي انساني؛ در همه حيطه هاي زندگي به دنبال برقراري آرامش، سلامت و آشتي با طبيعت است و نشان داده كه خرد دوجنسيتي به عنوان هستي به بار نشسته در بطن طبيعت و از سرگذرانده انواع و اقسام شيطنت هاي كودكانه مردانه، نويد دهنده عصر بي سالاري است كه يكي از دستاوردهاي آن حل آلودگي محيط زيست است.

 

كتاب با موخره اي شيوا و تاكيد دوباره بر بكارگيري خرد دوجنسيتي براي غلبه بر بحران محيط زيست به پايان مي رسد. خواندن چنين كتاب مفيدي را مي توان به هر دوستدار محيط زيست و انسان آزاده اي توصيه كرد. اين كتاب علاوه بر همه امتيازات يك كتاب خوب و خواندني و در راس آن بهره مندي از منابع روزآمد و متنوع؛ گزارشگر تلاش شيرين آدمي در غلبه بر نابرابريهائي است كه مصداقهايش را هم مي توان در زندگي محيطي پيدا كرد و هم در روابط انساني تجربه كرد. زنان و محيط زيست دو عرصه اي هستند كه انسان امروز نياز دارد به آنها نگاهي دوباره از سر خرد دوجنسيتي انداخته و اين چنين دستاوردهاي عقل مذكر را به چالش بياندازد.

 

پانوشت: 

 

 

[1] - سايت خبرگزاري كتاب ايران در آدرس اينترنتي: http://www.ibna.ir/vdciwqaq.t1a5v2bcct.html    

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
https://www.facebook.com/FeministSchool
منبع:
مدرسه فمینیستی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید