رفتن به محتوای اصلی

ماهِ کولی

ماهِ کولی

 

ماهِ کولی

 

می رسد نسیمِ اقیانوس

قاصدی همه سور وُ نور

بارقه های شوق وُ قهقهۀ ساحل

در پشنگه های روشنِ آب

 

ایستاده خسته پریشان

ز هلهله ها وُ جشن دور

بلوطِ تنهایِ بی ساز

 

شن های شادی

- در پیشِ آتش وُ رامشگرِ آبنوس

ماهِ کولیِ دایره در دست را

خنیاگرِ خلخال به پای را –

آواز می دهند

تا او ترانۀ تنهایی اش را بخواند به ناز:

شب، در جامِ برنجیِ جهان

شبنم می نوشد

گُلی که بخشنده ست

در خویش می خواند

مانندِ برف، بی صدا

هر دانه ماسه ای، قاصدِ سِرّی ست

که با دریا در میان می نهد

موجِ سیمگون، صدفِ فکر را

به ساحلِ حوصله سفر می دهد

تا او دیده بشوید ز خواب

تا با درخششِ مرواریدِ جان

موسیقیِ شورابِ شب را بنوازد به راز

 

با این همه زیبایی

تنها نیستم

 

بلوطِ ستبر سُرود

 

2013/ 10 / 23

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید