"ماری "که در سفارت رها شد دیوار کوتاهی بنام چریک سابق!

دوست گرامی اقای مستشار نوشت :

پس آنکه امام ضد امپریالیست" ماری" را در سفارت امریکا رها کرد ودانشجویان پیرو خویش را روانه آن سفارت کرد تا مار را به درون جعبه مار گیری بیندازند ، بخش اعظمی از نیروهای سیاسی برای حمایت از آن عمل غیر دیپلماتیک سر وکله می شکاندند. نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده ، رهبران چریکهای فدائی را تحت فشار گذاشت که هر چه زودتر به کارناوال تظاهرات ضد امپریالیستی بپیوندند وگرنه تاخیر جایز نیست."

_اولا این "مار" ضد امپریالیستی را قبل از کیانوری در فضای جنگ سرد توسط اتحاد شوروی در کشورهای اسلامی ول شد ه بود؛ کیانوری و خمینی هم از این "مار" بسیار سود جستند ! بگذار کمی به عقب بر گردیم , تا بهتر ؛ان سالها پر اشوب ویرانگر را لمس کرده باشیم و ببینیم حالا و اکنون برای اینده ، چه باید کرد؟ :وگرنه در گردونه بدی گرفتار خواهیم افتاد ؛بویژه آنچه مهم است مواضع کنونی نیروهای سیاسی است وگرنه بدون ادرس مشخص از این و یا آن فرد معین دفاع کردند و کاسه کوزه ها را سر چریک سابق انداختند چندان عادلانه نخواهد بود. از این رو ناچارم که آن روزها را تیتر وار به تصویر بکشم تا درک نسبتا همه جانبه ای ارائه کنم:

_وقتی ستاد چریک ها در خیان دهکده تهران ؛ توسط حزب الله هایی غارت شد، ستادی که برای چریک ها حکم " کعبه" راداشت و این غارت ؛ احساسات فدائیان را جریحه دار ساخت و منهم از انجا که یکی از مدافعین ستاد بودم بشدت از این غارت عمله های رژیم عصبانی بودم.

_در چنین فضایی مرا به مشهد اعزام کردند از راه نرسیده نشریه شاخه خراسان چریکها را سازماندهی کردم؛ سرمقاله را محمد "چغک "(1) نوشته بود بهش بر گرداندم و ان احساس نفرتی که در جریان غارت ستاد چریک ها به من دست داده بود را به او یاد اوری کردم و طفلک علیرغم فکرش ، لحن سرمقاله را تند تر کرد و برای اولین بار واژه حکومت ضد خلقی را در ان گنجاندیم .

_چند ماه بعد داستان "مارگیری " شروع شد در ان هنگام اولین پلنوم چریک ها در تهران بر گزار می شد که در واقع حکم یک گنگره "موسس" را داشت .مسئول شاخه جواد نامی(2) بود که برای شرکت در پلنوم به تهران رفته بود و همه کار ها بعهده من افتاد بود. پلنوم در باره رد خط مشی چریکی و ماهیت حکومت خمینی شکل گرفته بود؛

_ در جریان برگزاری پلنوم "مار" توسط خمینی رها شد و کیانوری به مانند گنجی آن را روی هوا قاپید و از انجا که هیج چریکی حاضر به گفتگو با او وحزبش نبود ،او یعنی کیانوری ":جبعه مارگیری " را به روزنامه مردم کشاند و تحت یک مصاحبه خیالی با چریک ها راه "القا "ایدوئولوزیک را در پیش گرفت ..... نامه مردم " برخلاف نشریات چپ بطور علنی در دکه های روزنامه فروشی ها یا فت می شد و منهم برای مطالعه مصاحبه" کیانوری با چریک ها" نامه مردم را خریده و دور از چشم رفقای هم تیمی ام ،می خواندم و از "ترس " روزنامه را در گوشه ای از اتاق جاسازی می کردم و در زمانی که رفقا به دانشگاه می رفتند ؛ روزنامه را از سوراخی در آورده و با دقت می خواندم طوری که بتدریج به این مصاحبه با نوعی "خشم" علاقمند شده بودم

_از سوی دیگر در نبود مسئول شاخه، من زیر فشار دانشجویان و دانش آموزان پیشگام خراسان که همصدا یا سایر دانشجویان مجاهد و مذهبی از " دانشجویان خط امام" حمایت می کردند قرار گرفتم ، از این رو منهم به جمع "مارگیری " پیوستم و از گروگان گیری حمایت کردم

و پس ان ، نامه پشت پشت نامه بود که دانشجو خط امام بدرست و یا غلط" افشا" می کرد در ان روز ها کروکی در باره تو طئه ها ی امریکا که در ان نقش ایت الله شریعتمداری بعنوان حامی کودتا احتمالی در نشریه کار امده بود.....

_ در مورد ایت الله شریعتمداری که مخالف اسلام سیاسی خمینی بود؛ از قضا پدرم مقلد ایشان بود با اینکه پدرم به مسایل سیاسی علاقه داشت اما او هر گز وارد سیا ست نشد و در جریان انقلاب فقط یک ناظر بی طرف ماند و خوب شما انتظار دارید که من چریک فدایی در ان سالها کسی را که مخالف استبداد شاه و امریکا نبود و مردم را از سیاست دور می ساخت ....و داستان مارگیر و جبعه مارگیری که از هر سو پهن بود، چه می توانستم جز این بکنم ؟ مگر غیر از این بود سنگی از کوه سرازیر شده بود و در این مسیراز جیمی کارتر ، سازمانهای بین المللی حقوق بشر تا رادیو بی بی سی همه علیه نقض حوق بشرشاه داد سخن می دادند و نا خواسته به روند انقلاب اسلامی خمینی کمک می کردند....

 بنظر من هر کسی که در این انقلاب شرکت اگر در این رزیم به نان و ابی نرسیده باشد، طبیعتا در نزد وجدا خود شرمنده نا دانی های خود شده است، چریک ها که متوسط سن انان در مقطع انقلاب به 25 سال هم نمی رسید و این نیرو جوان ماجراجو در فضای جنگ سردو پوپلیسم موجود در جنبش سیاسی چه می توانست بکند که نکرد.

این در حالی است که پخته تر ها ی از نهضت ازادی ، جبهه ملی ، کادر های با تجربه حزب توده، تا بنی صدر و بارزگان و حتی خود شاه صدای پای انقلاب را شنیده بودند و مگر همه کارهای ایت شریعمتداری _که برایش احترام خاصی دارم _بری از اشتباهات بود که من جوان دوران انقلاب بایستی حساب پس بدهم مگر نه این است که فدائیان در اولین گنگره از بی تجربگی سیاسی خود در کتابی بنام گنگره " اعتراف " کرده اند و بخش قابل توجه ای از انان سیاست را برای همیشه ترک کرده اند، کدام نیرو سیاسی را سراغ دارید که به ماننده چریک های سابق از خود انتقاد نکرده باشند مگر شاه و اخوند های دربا ی قابل انتقاد نیستند .....

 _ واقعیت این است که چریک ها و همه چپ های "سنتی" و "نوین و "مارکسیست های اسلامی هم که دل خوشی از شوروی و بلوک سوسیالیستی نداشتند هم فریب "مار" راخوردند

 شما مطرح می کنید که شرط پیوند با مردم ایران اعاده حیثیت از ایت الله شریعتمداری ااست " نمی دانم این تز را ا ز کجا آورده اید؟! وقتی مردمی که پس از 28 هنوز فریب احمدی نژاد ها را می خورند، کجا به چریک سابق مراجعه کرده که بیا لطفا از شریعت مداری اعاده حیثیت کن تا ما بدنبال شما راه بیفتیم !!! اتفاقا توده ها بدنبال نیرویی می افتند که رجز خوانی کند و طوری وانمود کند که هر گز اشتباه نکرده است . بر فرض محال ، اگر فردا احزاب اپوزیسیون یک صدا بگویند ما غلط کردیم که با روحانی قدرتمندی که حداقل با خمینی همراهی نکرد ، بد کردیم " فکر می کنی فردا این مردمی که در انتخابات قبلی و یا بعدی به امثال احمدی نزاد رای می دهند، بدنبال این احزاب بیفتند؟

نکته آخر:

_درآن سالهای تباهی , ترس ، نکبت و در بدری و سالهای "پیج اوین " لاجوردی و خلخالی، در تهران بطور مخفی زندگی می کرد اوضاع کاملا دگر گون شده بود ا به مصاحبه های رنگارنگ تلویزیونی نگاه می کردم و چهر پیرمرد در ان "مصاحبه های لعنتی " را بیاد اوردم که چگونه همه ما بازی خوردیم ........

زیر نویس:

_ محمد از زندانیان سابق بدلیل جثه کوچک ، لقب " چغک" به معنی گنجچک را گرفته بود پس از سال 62 از سازمان کناره گیر کرد.

_ جواد چریکی از اهالی مشهد بود؛ که او هم با همسرش در سالهای پس از 62 از سازمان کناره گیری نمود یاد و خاطره هر سه آنها گرامی باد