چندی پیش خبری را در ارتباط با پیش بینی دانشمندان مبنی بر احتمال وقوع زلزله تحت عنوان« پبش بینی مخوفترین زلزله » در ایران گلوبال بچاپ رساندم و حدود دو هفته بعد متاسفانه دو حوادث طبیعی در پی هم در برمه و چین بوقوع پیوست هزاران انسان کشته شدند و میلیونها نفر دچار آسیب شدند. اینکه اگر چنین حوادثی در ایران و خصوصا در تهران اتفاق بیافتد تلفات انسانی چقدر خواهد بود و برای مقابله با آن چکار میشود کرد نوشته حاضر با همین انگیزه شکل گرفت تا دیر نشده چاره ای اندیشه شود.
بلا یا حادثه:
در فرهنگ اعتقادی متداول ایران معمولا غالب مردم حوادث طبیعی را ناشی از اراده پروردگار میدانند که برای مجازات انسان نازل میشود تا خشم خداوند را بشرِ جایزالخطا دریابد و خود را به صراط المستقیم برگرداند و از همین روست که هر حادثه و اتفاق طبیعی در فرهنگ ما بلایای آسمانی قلمداد میشوند . این خاص جامعه خرافی ما نیست مثلا در یونان باستان حواذث طبیعی مثل زلزله را به نیروهای ناشناس غیرطبیعی و ماوراء طبیعی نسبت می دادند و زلزله را خشم خدایان بر بشر یا خشم پلوتون می دانستند.جوامع مختلف بر اساس فرهنگ و دانش خود عکس العمل خود را نسبت به این پدیده تنظیم میکند . در ایران ِ بظاهر مدرن اما تا بناکوش خرافی که روزبروز بر جان و روح انسانهایش سیطره مییابد و رژیم هم که عامل آن بوده است شب و روز آنرا عمدا گسترش میدهد تحلیل و ارزیابی حوادث طبیعی ، نه از منظر کارشناسی بلکه از زاویه گناه و مجازات ارزیابی میشودالبته چنین واکنشی به حوادث طبیعی در وهله اول میتواند ناشی از سلب مسئولیت و عدم پاسخگویی به خلایق باشد و همه چیز را در نهایت بپای خدا نوشتن باشد که این بحث ارزش شگافتن آنرا ندارد و فاقد هرگونه نتیجه گیری مفید خواهد بود بنابرین بحث را حول دو محور که طبیعت و انسان باشد دنبال خواهم کرد .
طبیعت:
کره زمین یا در محدوده تعریف سطحی آن طبیعت دارای رفتار خاص خودش است بعبارتی دیگر زمین حرکتهای خاص خود را داراست .عده ای بر این باور هستند که کره زمین و حتی جهان هستی ، ماده است و بس . و دیگران اصرار دارند که جهان هستی چون موجودی هدفمند به پیش است.آنچه اهمیت دارد اینست که طبیعت کارکرد خود را داراست و تلاش بشر این بوده است راهکارهای مفیدی را ابداع کرده تا خسارت ناشی از این رفتارها را به حداقل برساند. در جوامعی که علم و دانش راهگشای این راهکارها بوده است بشر در مواجه با حوادث طبیعی توانسته است تلفات حاصله را به حداقل ممکن برساند . این امر ممکن نیست مگر اینکه چرخشی در دیدگاه این جوامع نسبت به طبیعت و انسان پدید آید بدین معنی که تجدیدنظری در بینش خرافی در رابطه با عملکرد طبیعت و زدودن باور به خشم خداوند و طبیعت از فرهنگ جامعه صورت بگیرد ،که این میتواند قدم اساسی در این رابطه باشد و اقدام اساسی دیگر تعریف جایگاه انسان در فرهنگ و رفتار جامعه نهفته است بعبارت دیگر اگر انسان ابزاری چون دیگر ابرازها محسوب نشود و انسان منزلت خود را در جایگاه واقعی خود داشته باشد در آنصورت چاره جویی ها برای حفاظت او نیز جواب خواهد داد. تفاوت جوامع نیز در همین دیدگاههاست آنجایی که انسان وسیله ای بیش برای آفریدگار و خشم او و در نتیجه حاکمان سیاسی و مذهبی نیست و جوامعی که جان و ارزش انسان و حتی طبیعت پیرامون او نیز در راس دقت قرار دارد.
اگر امروز شاهد آن هستیم که حوادث طبیعی در سطح و شدت مساوی در بخشهای مختلف کره زمین دارای تلفات بسیار متفاوت میباشد این مستقیما با ساختار سیاسی و فرهنگی آن جوامع نسبت دارد و جمهوری اسلامی نمونه ای بارز و روشن از نمونه های موجود میباشد. انسان در جمهوری اسلامی فاقد هرگونه ارزش است و این تنها شامل زندانی سیاسی که فاقد کوچکترین حقوق میباشد و زنان که برده گونه نصف حقوق مردان را دارا هستندو به حیات ادامه میدهند نیست بلکه تمام انسانهای آن جامعه را شامل میشود . در نظر داشته باشیم که وقتی اتفاقی برای حتی یکی از شهروندان کشورهای غربی و ژاپن و غیره اتفاق میافتد بلافاصله تمام دستگاه دیپلماسی کشور مزبور بکار میافتد تا جان شهروند خود را نجات دهند در حالی که بارها شهروندان کشور ایران بوفور در شرایط مشابه مورد تحقیر و آزار قرار گرفته اند و حتی جانشان را از دست داده اند اما کوچکترین واکنشی از سوی رژیم اسلامی دیده نشده است نفله شدن هزاران ایرانی در جنک که صرفا بعنوان ابزار جنکی مورد استعمال قرار گرفته اند و آخر سر هم بعد از پایان جنک ، رژیم پاسخ خواستهای برحق معلولان جنگ را با چماق داد در سوی دیگر در دورترین نقطه دنیا ، دل به اغیار میسوزاند که همه اینها ناشی از ارزشگذاری انسان نه بخاطر انسان بودن او ، بلکه بدلیل باورمند بودن او صورت میگیرد. برای همین هم اهمال کاری رژیم در ارتباط با حوادث طبیعی از بینش او نشئات میگیرد که همه چیز را ناشی از اراده خداوند میداند در حالی که این بینش در ارتباط با حفظ جان و حیات خود دست اندرکاران رژیم بگونه دیگر خود را بروز میدهد یعنی خود را برتر از دیگران دانستن که نتیجه آن به از بین رفتن هزاران انسان میانجامد . این پروسه غم انگیز تا زمانی که سایه خرافات و آسمانی دانستن حوادث بر فرهنگ کشور حاکم است تداوم خواهد داشت و با بودن جمهوری اسلامی تصور اینکه بتوان تحولی در دانش و فرهنگ جامعه ایجاد کرد و منزلت انسان را به خویش بازگرداند خوش باوری خواهد بود.
زلزله بم مثال روشنی است که نگرش جمهوری اسلامی نسبت به شهروندان و انسانها را بیان میکند این زلزله در تاریخ پنجم دی ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و دو رخ داد علیرغم حجم بالای کمکهای خارجی و داخلی ، هنوز کار قابل توجه ای صورت نگرفته است این اهمال کاری بعلت نبود بودجه و یا امکانات نیست بلکه اهمیت نداشتن انسان را در نظام فکری جمهوری اسلامی را بنمایش میگذارد چنین مواردی در بخشهای دیگر هم مشاهده میشود خرید هواپیماهای مسافربری دست چندم از روسیه و غیره و وارد کردن کالاهای بی کیفیت از چین ، همه و همه براساس بینش جزمی و عقیدتی رژیم صورت میگیرد در این بینش ارضای اعتقادی این دستگاه اولویت دارد و نه منافع کشور و جان انسان. و اگر سالهاست که کارشناسان زلزله ، بر تجدید نظر در تکنیک ساختمان سازی اصرار میکنند و خواهان سازه مدرن و مقاوم سازی هستند اما وقعی به این هشدارها داده نمیشود باز از همین بینش عقب مانده تاثیر میپذیرد. بدترین نمونه را که میشود برای آینده ایران تصور کرد ساختن نیروگاه اتمی است امروزه ناکافی بودن تکنیک روسیه برای چنین کاری برای همگان آشکار است و فاجعه چرنوبیل پیش روی دیدگان همگان خودنمایی میکند و اگر چنین فاجعه ای در ایران اتفاق بیافتد تلفات انسانی و اکو سیستمی ایران و پیرامون آن بیشک بارها عظمیمتر از فاجعه ی چرنوبیل خواهد شد چرا که اگر در آن حادثه ، رادیواکتیو بواسطه هوا نشر یافت در ایران میتواند هم از مجرای هوا و هم از راه آبهای خلیخ فارس و دریای عمان برای همیشه دفتر زیست را ببندد . باید پرسید رژیمی که نتواند امنیت جاده ها را برای شهروندان خود با آن همه ثروت تامین کند چگونه خواهد توانست امنیت زیستی و محیطی را در سطح فاجعه آمیز تامین کند؟ بغیر از این است که مردم ایران در یک دایره شیطانی گرفتار آمده اند؟ که همه چیز را از زوایه خرافی مجازات و عنایت خداوند تحلیل میکند و خدا بخواهد و خدا نخواهد سرلوحه رفتار او شده است.البته این رفتار رژِیم بیانگر همه ی فاجعه نیست بلکه پنجره ای به آلوده گی جهان سیاسی است کشورهای مورد معامله ایران از آن جمله اند چرا که برای کشورهای مورد معامله ایران تنها چیزی که اهمیت ندارد سزنوشت فاجعه بار مردم ایران است برای آنان در رقابت جندش آور جهانی ، کسب سود مهم است و بس.
انسان:
دانش و تکنولوژی امروزی برای انسان این امکان را فراهم ساخته است تا محل آسیب پذیر و حتی فاصله زمانی را حدودا برآورد کند دست آوردها در این زمینه چنان دقیق هستند که نقشه مناطق زلزله خیز ، توفانی ، خشکسالی ، ومناطق کم آب وغیره در کتابهای درسی هم گنجانده شده اند در چنین حالتی ابن وظیفه ی دولتها میباشد که در سطح ملی ، مقاوم سازی را در حوزه دولتی با قاطعیت اجرا کرده و بخش خصوصی و افراد جامعه را نیز به رعایت استاندارهای موجود جهانی در امر ساختمانسازی ملزم سازد . برای اینکه اهمیت رعایت استاندارد را روشن کنم به مثالی اشاره میکنم در کشور ژاپن زلزله ای در سال 1923رخ میدهد در این حادثه حدود 140هزار انسان کشته میشوند در حالی که بعد از 70 سال زلزله ای با همان قدرت مجددا در ژاپن اتفاق میافتد اما دیگر آن تلفات ویرانگر پدید نمیاید بلکه تعداد کشتگان تنها محدود به 3 نفر میشود . این اراده خداوند و یا شدت خشم طبیعت نبود که تعداد کشتگان در دو زلزله با شدت مشابه را متمایز میسازد بلکه این اراده انسان ژاپنی بود که با بکار بستن دانش ، تلفات را اینچنین به حداقل میرساند.
اما در ارتباط با ایران ، سالهاست که ایران بعنوان مناطق خطرناک زلزله خیز در نقشه های تخصصی ثبت شده است و از همه مهمتر قرا گرفتن تهران با آن جمیعت بالای 10 میلیونی در میانه دو گسل اصلی همراه گسلهای فرعی دیگر به اثبات رسیده است. ثروت کشور ایران این امکان را فراهم ساخته بود تا اقداماتی در این خصوص صورت گیرد و متاسفانه چنین نشده است کارشناسان زلزله و زمین شناسان بارها در این مورد هشدارهای بسیار جدی را اعلام کرده اند اما هشدارها و صداهای اینان در میان فریادها و گریه های دخیل بسته ها به چاه جمکران و دیگر زیاتگاهها که خرافات را بر کشور حاکم ساخته است گم گشته است که عامل مستقیم آن آدرس مشخص دارد که آنهم جمهوری اسلامی نام دارد. تعجب بر انگیز است که رژیم اسلامی برای غنی سازی اتم و بدست آوردن تکنولوژی آن به هر سوراخ و سنبه ای سر میزند و با هر شیطانی بیعت میکند و سرمایه ی ملی را در این راه به تاراج میبرد اما کوچکترین اقدامی جهت تامین رفاه و امنیت مردم ایران در برابر حوادث انجام نمیدهد.من برای نوشتن این مطلب طی ملاقاتی که با دو مهندس اروپایی یک شرکت ساختمانسازی مدرن و مقاومسازی در برابر زلزله داشتم سوالاتی با آنها در میان گذاشتم که ضمن تائید نگرش این نوشته کم و بیش مطالبی بیان نمودند که همگان از آن اطلاع دارند اما اشاره گونه چند نکته را از این صحبتها ضروری میدانم مقاوم سازی ساختمانها هزینه بیشتری نسبت به ساختمانسازی معمولی دارد و علیرغم مقاوم سازی ، دادن اطمینان صد در صد که تلفاتی متوجه انسانها نخواهد اغراق آمیز خواهد بود اما مقاوم سازی تلفات انسانی را شدیدا کاهش خواهد داد و دیگر اینکه ساختمانهای عمومی اجبارا شامل قانون مقاومسازی اجباری هستند و متروها ، فرودگاهها ، سدها و تمام ساختارهای زیر بنایی کشور شامل این استاندارد اجباری مقاوم سازی میباشند. اینکه آیا در ایران چنین اصولی رعایت شده است یا میشود؟ تنها نگاهی به جاده های کشور و تلفات سالیانه در این مورد جواب ما را خواهد داد.
جمهوری اسلامی در این بی تفاوتی نسبت به شهروندان خود تنها مورد بی همتا نیست بلکه تمام آن جوامعی که ایدیولوژی و مذهب زده هستند دچار چنین پدیده شومی هستند چین و برمه روی دیگر همان سکه هستند که بمانند ایران حقوق بشر و دموکراسی در آن واژه های بیگانه بشمار میروند در دو کشور نامبرده طی حوادث طبیعی بیش از 150 هزار انسان کشته شدند و برای همیشه دفتر زندگی شان بسته شد در اولی سیستم تک حزبی و در دومی نظامیان قداره بند حاکم هستند در تمامی این کشورها که ایران هم شامل آنهاست انسان هیچ منزلتی ندارد انسان فقط وسیله میباشد ابزاری که عامل مهیج سردمدارانی که سر تا پا آلوده به روانپریشی خطرناک گرفتارند. نمونه برمه را در نظر بگیرید با آن تلفات وحشتناک ، نظامیان مانع کمکهای خارجی شده و باعث بیشتر شدن تلفات گشتند اگر عدالتی در جهان حاکم بود باید این جانیان در جلوی دیدگان بشریت محاکمه میشدند اما افسوس که چنین عدالتی را فاقد هستیم. حال تصور کنیم زلزله ای ویرانگر در تهران اتفاق بیافتد عمق فاجعه را با توجه به داده های قبلی از حالا میتوان مجسم کرد.
برای اینکه بتوانیم تعداد تلفات را در حوادث طبیعی کاهش بدهیم قبل از هرچیزی باید بفکر تغییرات ساختمان سیاسی باشیم که باید توام با تجدید نظر در نگرش به انسان هم باشد و هر دوی این عرصه متاثر از فرهنگ حاکم بر جامعه است و از کجا باید شروع کرد؟ رمز این شروع خواهد بود. در پایان با این مشخصاتی که رژیم اسلامی از خود بروز داده است تنها القاب و عنوانی را که میشود شایسته آن دانست کلمه آدمخوران است. تنها راه چاره و مقابله با این آدمخوران کنونی و آدمخوران احتمالی در آینده اصرار بر حقوق بشر و بکار بردن آن در تمام عرصه های زندگی است ما بعنوان بخشی از بشریت در فرایند منطقه ای و جهانی چاره ای بغیر از بکار بستن حقوق بشر در تمام امور نداریم در غیر اینصورت باید از حالا فاتحه هر آنچه را داریم و هر آنچه را که در آرزویشان هستیم بخوانیم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید