سالگردهای خونین ایران، در گرماگرم نسلکشی در غزه
محمد علی اصفهانی
۱۰ آذر ۱۴۰۲
در گرماگرم چندمین نسلکشی اسراییل در غزه، از چهارمین سالگرد خیزش آبان نود و هشت هم رد شدهایم، و در حوالی هفتمین سال خیزش دی نود و شش هستیم، و هنوز در اوایل دومین سال خیزش یا جنبش زن، زندگی، آزادی.
و این همه، در متن تدوام بیوقفهٔ انواع و اقسام جنایاتِ با سابقه و بیسابقه و کمسابقهٔ ج.ا. در ایران، و اسراییل در فلسطین.
به دیگران کاری ندارم، اما تا جایی که به خودم بر میگردد، همانطور که نمیتوانم به بهانهٔ نوشتن در بارهٔ غزه چشم بر سرنوشت خودمان ببندم، به بهانهٔ پرداختن به سرنوشت خودمان هم نمیتوانم نگاهم را از غزه دور کنم.
فقط این را میدانم که با توجه به امکانها، و با در نظر گرفتن آنچه از دست ما بر میآید و در دسترس ما و در محدودهٔ توان ما، و در اینجاست، و آنچه از دست ما بر نمیآید و خارج از محدودهٔ توان ماست، و در جایی دیگر است، نباید لحظهیی از تمرکز بر آنچه در ایران خودمان میگذرد غافل بمانیم و زمانی به خود بیاییم که فرصتها یکییکی از دست رفته باشند.
به هرحال، بر آنچه در دو مقالهٔ پیشین در بارهٔ جنگ کنونی اسراییل با مردمان غزه و فلسطین نوشته بودم، بعدتر تکمله یی افزودم که نتیجهگیری مختصر و خلاصهشدهیی از آن دو مقالهٔ مستند و تفصیلی است.
آن تکمله را، با تغییراتی در اینجا میآورم.
ـــــــــــــــــــــــــ
اسراییل در مرزهای بعد از ۱۹۶۷، یعنی در مرز های فعلی، اساساً کشوری در چهارچوبهای قانونی نیست؛ و آن اسراییل که توسط سازمان ملل متحد به عنوان یک کشور، به رسمیت شناخته شده است اسراییلِ درون مرز های ۱۹۴۸ است.
ـــــــــــــــــــــــــ
اسراییل تا زمانی که به درون مرز های ۱۹۴۸ برنگردد، در مقام یک اشغالگر نمی تواند مقابلهٔ مردم سرزمین های اشغال شده با خودش را تجاوز، و مقابلهٔ خود با آن ها را دفاع از خود بنامد.
ـــــــــــــــــــــــــ
اسراییل گرچه بر اثر مقاومت مشروع مردم غزه، مجبور شده است که در سال ۲۰۰۵ از خاک غزه خارج شود، غزه را مثل کرانهٔ باختری، همچنان جزیی از اسراییل می داند، بدون آن که حق تشکیل یک کشور مستقل به نام فلسطین که طبعاً شامل غزه هم هست را به رسمیت بشناسد.
و این، یعنی مشروعیت دفاع از خودِ مردمان سرزمین اشغالشده در برابر اشغالگر. و نه مشروعیت دفاع اشغالگر از اشغال.
ـــــــــــــــــــــــــ
ابعاد حیرتانگیز کشتار در غزه، باعث شده است که به کشتارهای شبانهروزی اسراییل (و غاصبان شهرک نشین) در کرانهٔ باختری کمتر توجه داشته باشیم. حال آن که در همین ایامِ کشتار در غزه، دهها فلسطینییِ ساکن کرانهٔ باختری، به دست اسراییل سلاخی شده اند، و هر روز هم بر تعداد قربانیان در کرانهٔ باختری افزوده میشود.
آنچه این روزها شهرکنشینانِ غالباً دنبالهروِ سیاهدلترین و مرتجعترین ملایان و کاهنان عهد عتیق، در پناه و با کمک و دخالت و مباشرت مستقیم نظامیان اسراییل، با فلسطینیانِ کرانهٔ باختری کرده اند و می کنند و خبرها و فیلمهایش هم در شبکههای اجتماعی وجود دارد، حکایتی دیگر است، و به قدری فجیع است که شخصاً توان تشریح آن را در این سطور ندارم.
ـــــــــــــــــــــــــ
اسراییل، در تمام این سال ها، به خصوص از ۲۰۰۷ که محاصرهٔ ضد انسانی غزه را رسماً به اجرا گذاشته است، هرگز اجازهٔ برخورداری از یک زندگی حداقلی طبیعی را به مردم غزه ـ همچنان که به مردم کرانهٔ باختری ـ نداده است.
دلیل رشد غیر طبیعی حماس هم قرار داده شدن مردم فلسطین در شرایط غیر طبیعی توسط اسراییل است.
وگرنه، حماس و حماسها، در شرایط طبیعی، امکان رشد نداشتند و ندارند و نخواهند داشت.
ــــــــــــــــــــــــ
کشتار غیر نظامیان اسراییلی و غیر اسراییلی در حملات هفت اکتبر حماس، مخصوصاً کشتار شرکت کنندگان در یک برنامهٔ موسیقی و ساز و آواز، و یا ساکنان مزارع اشتراکی (کیبوتص ها) که بسیاریشان به لحاظ سنتی مخالف راستگرایان افراطی هستند، مطلقا قابل توجیه نیست؛ و حماس با دست زدن به چنین اقدامی، هم به آرمان فلسطین، و هم به خودش که تا پیش از این، با همهٔ نقاط ضعف خود، یک سازمان مقاومت فلسطینی شناخته می شد، ضربهیی شاید تا همیشه جبرانناپذیر وارد آورده است.
کیبوتصها ربطی به شهرکها ندارند، و اصولاً در غزه، و از غزه به سمت اسراییل، پدیدهیی به نام شهرک در معنای کُلُننشین وجود ندارد، و شهرکهای داخل غزه، همزمان با خروج اسراییل از غزه، برچیده شده اند.
ـــــــــــــــــــــــــ
ضمن آن که نباید رفتار فجیع حماس در هفت اکتبر را توجیه کرد و یا کمرنگ کرد و یا نادیده گرفت، نباید نقش اسراییل و «هاسبارا» (پروپاگاندا)ی آن، و نقش «ارتش سایبری» آن ـ که به خصوص از زمان قتل عام چهارده سال پیش مردم غزه توسط اسراییل، فعالتر شده است ـ را در آمیختن راست و دروغ با یکدیگر، و در آنچه دیساینفورمیشن نامیده میشود از نظر دور داشت.
ـــــــــــــــــــــــــ
حماس، بار ها خواسته است که وارد یک پروسهٔ صلح دائمی با اسراییل شود، و رسماً هم اعلام کرده است که اسراییل را در مرز های قبل از اشغالهای سال ۱۹۶۷، یعنی اسراییل را در مرز های ۱۹۴۸ می پذیرد.
این، عملاً بیاثر و ملغی دانستن بخشهایی از منشور رسمی حماس است که با پذیرش اسراییل در مرز های به رسمیت شناخته شده در ۱۹۴۸مشکل دارند.
اما اسراییل، هرگز حاضر نشده است که پیشنهاد های حماس در این زمینه را بپذیرد، و یا حتی ـ همانطور که در تمام نزاع های بزرگ مرسوم است ـ به عنوان یک دشمن و طرف مخاصمه، با آن وارد گفتگو شود.
ـــــــــــــــــــــــــ
هر بار که حماس خواسته است که به برخورد های نظامی با اسراییل خاتمه دهد و راه را برای رسیدن به صلح هموار کند، اسراییل، عامداً و به قصدِ داشتن بهانهیی برای سر باز زدن از پذیرش کشور مستقل فلسطین، با قتل و ترور، و یا با وحشیانه ترین حملات به غزه، و قتل عام ها و نسل کشی های بی حساب، حماس را به سمت ادامهٔ سیاستها و راه و روش های بدفرجامِ گذشته سوق داده است.
اسراییل، مشابه این کار را با سازمان آزادی فلسطین هم آزمود، اما به دلیل هوشیاری یاسر عرفات، و توان بالای او در تشخیص موقعیتها، و تسلط او بر صفحهٔ شطرنج سیاست منطقهیی و جهانی، موفقیتی به دست نیاورد.
ـــــــــــــــــــــــــ
حماس، اگرچه از کمکهای بیحساب مالی و نظامی ج.ا برخوردار است، نیروی نیابتی ج.ا در معنای کارگزار بیاراده نیست.
صرفنظر از افراد بیشیله پیله اما ناآشنا با معادلات سیاسی چند مجهولی، آنهایی که دمبهدم برای نشان دادن جای دوست و دشمن، وسط بساط معرکهٔ اسراییل و آمریکا جست و خیز میکنند، و روی هر چهارپایهیی که گیر میآورند میپرند و خودشان را جر میدهند تا خلاف این را القا کنند، خوشخدمتان سفلهیی هستند که میخواهند همان بلایی که بر سر عراق و افغانستان و لیبی آمده است بر سر ایران بیاید.
به طمع خام پوست موز پوسیدهیی که شاید به طرفشان پرتاب شود.
که پرتاب نخواهد شد.
ـــــــــــــــــــــــــ
برای درک کارگزار مستقیم ج.ا نبودن حماس، میتوان به مواضع حماس در یکی از جدیترین و حیاتیترین و استراتژیکترین ماجراجوییهای منطقهیی ج.ا، یعنی جنگ سوریه اشاره کرد، که درست در نقطهٔ مقابل ج.ا بوده است، و یا به روابط حماس با قطر که تضادهای فراوانی با ج.ا دارد.
به عنوان یک نشانهٔ نسبتاً جدی از این که دستور عملیات هفت اکتبر، توسط ج.ا صادر نشده است هم میتوان توجه کرد به بیخبری اسراییل ـ که در تمام سطوح ج.ا نفوذ اطلاعاتی بسیار گسترده دارد ـ از تصمیمگیریها و برنامهریزیها و اجرایی شدنهای گام به گام این عملیاتِ پیچیده که مستلزم طی مراحل مقدماتیِ به همپیوسته و دقیق، و آمادهسازیهای پرمخاطرهٔ متعدد بوده است.
مگر آن که بپذیریم که اسراییل، پیشاپیش از این عملیات مطلع بوده باشد و مخصوصاً اجازهٔ اجرا و به نتیجه رسیدن آن را داده بوده باشد.
که این هم با توجه به ساختار قدرت در اسراییل، چندان منطقی به نظر نمیآید.
ـــــــــــــــــــــــــ
طبعاً این همه، کشتار هفت اکتبر را توجیه نمی کند، اما به درک آنچه حماس را به اقدام به چنان عمل فجیعی تشویق کرده است یاری میرساند.
ـــــــــــــــــــــــــ
حتی اگر به آنچه پیش آمده است نه در بستر تاریخی آن، و نه در ارتباط با رفتار های تا کنونی اسراییل، بلکه از هفت اکتبر دو هزار و بیست و سه به بعد نگاه کنیم، باز هم کوچک ترین تناسبی در معادلهٔ کنش حماس و واکنش اسراییل نمی بینیم.
کدام انسان خردمندی می تواند نسلکشیِ برای چندمین بار در کمتر از دو دههٔ اخیر توسط اسراییل در غزه را، حتی با ضریب یک ده هزارم، معادل عمل حماس در هفت اکتبر بداند؟
ـــــــــــــــــــــــــ
و حالا میتوانیم برگردیم به ایران خودمان که در بیزمان و بیمکان جا ندارد، و پیش از آن که پارهیی از یک روح واحد آرمانی به نام انسانِ کلی، در یک پیکر آرمانی واحد به نام جهانِ همهجا باشد:
ـ زیر سلطهٔ مهاجمانی اشغالگر است که بر خلاف مهاجمانِ تاریخِ گذشتهاش، نه از اینسو و آنسوی جهان، بلکه از گور قرون و اعصار سپری شده، به سوی او سرازیر شده اند و هویت او را از او دزدیدهاند؛
ـ و در مکانی به وسعت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع در بخشی از جهان که خاورمیانه نامیده میشود قرار گرفته است؛
ـ و محصور است در مرزهای جغرافیایییی دقیق و متر به متر و وجب به وجب اندازه گیری شده، در میان همسایگانی که هیچکدامشان خیر او را نمیخواهد؛
ـ و تا زمانِ نامعلومِ تعیّن حقیقتِ نامتعینِ جهانِ بیمرز برای انسانِ بیمرز، واقعیتِ متعیَنی است به نام میهن، برای ما.
میهن ما.
برگردیم به آنچه در اینسو، و در دسترس ماست، و در محدودهٔ توان ما و عمل ماست، و خارج از محدودهٔ توان ما و عمل ما نیست.
اما نه در این نوشته که کمکم دارد طولانیتر از اندازهٔ مطلوب میشود.
۱۰ آذر ۱۴۰۲
ققنوس ـ سیاست انسانگرا
ـــــــــــــــــــــــــ
← نسلکشی در غزه، نباید ما را از نسلکشی در ایران غافل کند ـ به همین قلم ـ ۸ آبان ۱۴۰۲
http://www.ghoghnoos.org/aak/231030.html
← چند پرسش و پاسخ، در بارهٔ نسل کشی اخیر اسراییل در غزه ـ به همین قلم ـ ۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید