رفتن به محتوای اصلی

انقلاب بهمن57

انقلاب بهمن57

 انقلاب بهمن 57، یکی از مهمترین انقلابهای تاریخ معاصر جهان و یکی از دو انقلاب بزرگ تاریخ ایران به شمار می رود، انقلابی که ریشه های اصلی آن را باید در تاریخ معاصر ایران و به ویژه از روند حوادث و تحولات  دوران پس از کودتای 28 مرداد، جستجو کرد! این انقلاب مثل همه ی انقلابهای تاریخ یک انقلاب توده ای به حساب می آید، حرکتی که در آن اکثریت مردم از جنبش انقلابی حمایت کرده و با مبارزه بر علیه حکومت پهلوی، خواهان سقوط نظام پادشاهی و برپا ساختن نظام جمهوری در ساختار نظام سیاسی کشور شدند، اما اینک تنها چیزی که باعث تغییر دیدگاه های توده های مردم در مورد انقلاب بهمن 57 شده است حوادث و تحولات 34 سال گذشته و سیاستها و برنامه های غیرکارشناسانه ی حکومت اسلامی در همه ی زمینه ها و رفتار خشن حکومت انقلابی با مردم در طول این سه دهه ی گذشته است که باعث ایجاد تناقض و تضاد و حتی تغییر دیدگاه های بخشی از مردم نسبت به حکومت پادشاهی و شخص محمد رضا شاه پهلوی و نا امیدی و عدم رضایت از انقلاب شده است

 در جامعه ای که هنوز مفاهیم ارزشی مثل آزادی و عدالت  برای مردم ناشناخته مانده و مردم زندگی در سایه ی یک حکومت دموکراتیک و قانونمند همراه با عدالت اجتماعی را در حیات سیاسی و زندگی شخصی خودشان تجربه نکرده باشند، بی شک معیار سنجش و مقایسه ی ذهنی آنها نمی تواند از مقایسه ی بین دو حکومت دیکتاتوری و یا دو شخصیت تاریخی (محمد رضا شاه و روح الله خمینی) خارج شده و بین دو گزینه ی  بد و بد تر، به گزینه ی نیک و نیکتر هم  بیندیشند و این موضوع باعث شده که هنوز تکلیف انقلاب 57  برای مردم به صورت کامل  روشن نگردد وآنها هنوز در پیچ و خم معمای انقلابی که کرده اند، گرفتار بمانند و بعد از 34 سال هنوز هم نتوانند تحلیل درستی از انقلاب خود ارائه بدهند از این روست که بخشی از مردم که خود در برپایی انقلاب نقش مستقیمی داشتتند حال پس از گذشت 34 سال، تمامی رویاها و امیدهای خود را از دست داده و به خاطر ناآگاهی و یا نارضایتی از انقلاب به انکار نقش خود در خلال انقلاب می پردازند! نداشتن بینش سیاسی و سطحی نگری همراه با مسئولیت گریزی باعث شده است که بخشی از مردم مثل سلطنت طلبان با انکار نقش خود در پیروزی انقلاب به این رویداد تاریخی به چشم یک توطئه ی خارجی نگریسته و پیروزی آن را  به گردن عوامل خارجی از جمله (نقش دولت دموکرات کارتر، کمپانی های نفتی و حتی رادیو بی بی سی) بیندازند  و همان مردمی که خود انقلاب را به راه انداخته اند اینک  خواهان بازگشت به دوران طلایی قبل از انقلاب شوند! دیدگاهی که سلطنت طلبان نیز هر روز به آن دامن زده و با بدتر شدن وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران، آنها نیز به ترسیم دوران شکوه و عظمت اعلی حضرت همایونی پرداخته و با مثال ها و قیاس های مغلطه آمیز به مقایسه ی دوران رویایی پیش و وضعیت نامناسب معیشتی مردم پس از انقلاب می پردازند، قیمت دلار 7 تومانی زمان شاه و مقایسه ی آن با دلار 4000 تومانی، اعتبار پاسپورت شهروند ایرانی در زمان شاه در قیاس با بی اعتبار شدن اعتبار پاسپورت ایران به خاطر سیاستهای غلط حکومت اسلامی در سطح جهانی ،آزادی های اجتماعی زمان شاه و محدودیت های پس از انقلاب از جمله مغلطه هایی هست که ذهن هر انسان سطحی نگر را در دام خود گرفتار می کند مغلطه هایی که خاندان سلطنتی نیز همواره در مصاحبه های رسانه ای خود از این قبیل مثالها در جهت حفظ اعتبار و منافع خانوادگی ، تبلیغات سیاسی و تحریفات تاریخی استفاده کرده و در اذهان نسل جدیدی  که به علت عدم مطالعه ی کتاب، جز شنیدن خاطرات خوش پدرانشان در مورد آزادی های اجتماعی زمان شاه هیچ شناختی از فضای بسته ی آن دوران ندارند، درستی  انقلاب ایران را به زیر سوال می برند در بین نخبگان و فعالان سیاسی جامعه نیز بحث ها هنوز در پیرامون کودتای 28 مرداد و نقش رهبری آقای خمینی در زمان انقلاب و همچنین موج سواری روحانیون فرصت طلب از انقلاب ضد سلطنتی و به انحراف کشیدن انقلاب واقعی مردم قرار گرفته است  که این بحث ها همراه با اختلاف سلیقه های شخصی و حزبی و ناشی از تفاوت  دیدگاهای ایدئولوژیک و سیاسی آنها در نگاه  به این انقلاب می باشد و این تفاوتها موجب تضادها و تناقض های شده است که نه تنها باعث شده که تحلیل درستی از انقلاب ایران صورت نگیرد بلکه  این اختلاف سلیقه ها متاسفانه باعث ایجاد پراکندگی در بین نیروهای ضد استبدادی در جهت مبارزه با حاکمیت استبداد مذهبی نیز شده است.

 من در این نوشتار به عنوان یک جوان ایرانی میهن دوست و طرفدار حقوق بشر که مخالف سر سخت هر نوع استبدادی (استبداد پادشاهی و استبداد مذهبی )، دیدگاه های خود را در مورد انقلاب 57 آن هم  فقط برای روشنگری نسل جوان که متاسفانه شناختی از فضای بسته ی دوران قبل از انقلاب ندارند، مطرح می کنم و امیدوارم که  پژوهش های بی طرفانه ای نیز در زمینه ی انقلاب ایران از سوی پزوهشگران ایرانی انجام شود، تا نسل جوان با آگاهی از حقایق تلخ دوران گذشته ، فردای بهتری را برای ایران به وجود آورند .هدف از نوشتن این مقاله تنها روشنگری برای دوستان جوانی است که بدون شناخت استبداد گذشته در آرزوی سقوط حکومت اسلامی هستند من شخصا بر این اعتقادم که استبداد کنونی ریشه در استبداد گذشته داشته و تا زمانی که ما نتوانیم استبداد حکومت پهلوی را به صورت منطقی مورد نقد خود قرار دهیم از شر این استبداد دینی رهایی نخواهیم یافت و اگر هم به هر علتی از شر این استبداد خلاص شویم متاسفانه به علت ناآگاهی و عدم شناخت ماهیت و ذات کثیف استبداد، در چنگال یک حکومت مستبد دیگری قرار خواهیم گرفت که آن نیز از بطن این حکومت زاده خواهد شد حکومت اسلامی فرزند نامشروع حکومت پهلوی بود که به علت عدم آگاهی مردم اما در یک انقلاب راستین بر جامعه ی ما تحمیل گردیدد و اگر باز هم انقلاب خود را بر اساس شعار و عدم شناخت آزادی،عدالت اجتماعی و حقوق بشر قرار دهیم از بطن استبداد دینی، یک نظام دیکتاتوری دیگری زاده خواهد شد و تا زمانی که آگاهی نباشد این چرخه و دور باطل همچنان در مسیر تاریخی ما قرار خواهد گرفت لازمه ی آزادی واقعی فقط آگاهی و بهترین راه مبارزه با استبداد دینی روشنگری و نقد خرافات و استبداد است خرافات و استبداد بسان دو غده ی سرطانی هستند که همواره باعث بدبختی و عقب ماندگی جامعه ی ایران چه در زمان شاه و چه در دوران کنونی گشته اند و تا زمانی که با سلاح خرد و آگاهی و از طریق روشنگری با این دو دیو تاریخ خود مبارزه نکنیم همواره در گرفتار حکومتهای خودکامه قرار خواهیم گرفت

 

در یک جمع بندی و برای تحلیل و تفسیر انقلاب ایران  ناگذیرم که به چند نکته ی مهم اشاره کنم

عوامل داخلی انقلاب

1_ کودتای 28 مرداد زهر خود را به کام جامعه ریخته و نطفه ی انقلاب بهمن 57 را در بطن خود پرورده  بود پس از سقوط دولت ملی دکتر مصدق بار دیگر استبداد و دیکتاتوری فردی جایگزین حکومت ملی و قانون گرایی شده و با انجام کودتای ضد ملی، شاه با زیر پا گذاشتن تمامی قوانین انقلاب مشروطیت  اراده و کنترل همه ی امور اجرایی کشور را به دست گرفت، انقلابی که هدف آن این بود که پادشاه را تنها به عنوان سمبل و نماد وحدت ملی قرار دهد و اختیارات او را محدود و بر اساس قانون شاه  را وادار کند که فقط سلطنت کند و نه حکومت تا بر این اساس قداست و مشروعیت تاریخی خود را با پاسخگو نبودن در قبال مردم حفظ کند، تمامی اهداف و آرمانهای آن  با برپایی یک کودتای ننگین و با سقوط دولت ملی از بین رفته  و شاه با انجام این کودتا نه تنها به آرمان های انقلاب مشروطیت خیانت کرد بلکه تمامی زحمات و تلاشهای آزادی خواهان ایران را که از دوران قبل از انقلاب مشروطه در راه آزادی و استقلال ایران جان خود را از دست داده بودند، به فنا داد  بسته شدن فضای سیاسی، فرمایشی کردن مجلس، تاسیس ساواک ، تعطیلی احزاب و بسته شدن مطبوعات به همراه برپاکردن دادگاه های نظامی و اعدام مخالفین و کنترل دانشگاه ها  از جمله دستاورد های شخص محمد رضا شاه پهلوی در دوران پس از کودتای 28 مرداد می باشد و همین عوامل باعث گردیدد که انقلاب ایران در سال 57  به وسیله ی مردم اما به رهبری عقب افتاده ترین قشر جامعه ( نهاد روحانیت) به پیروزی برسد، در پاسخ به این سوال که چرا رهبری انقلاب به دست روحانیت افتاد؟ و ملایان بر ایران حاکم شدند؟ لازم به توضیح است که در فضای بسته ی جامعه ای که تمامی احزاب منحل شده و قدرت اجتماعی نیروهای ملی و چپ توسط حکومت نظامی خنثی شده و به خاطر فضای جنگ سرد و تبلیغ بر علیه کمونیسم تمامی آزادی های اجتماعی و تبلیغی برای نیروهای مذهبی در جهت تخریب جنبش چپ فراهم شده بود، باید روحانیت رهبری انقلاب را به دست می گرفت. جامعه ی ایران یک جامعه ی سنتی بود که به خاطر گذر به مرحله ی مدرن،  نهاد های مدنی هنوز در آن شکل نگرفته و یا در آستانه ی ظهور و رویش بودند و به جای نهاد های مدنی و مردمی، سه نیرو در جامعه قدرت و نفوذ اجتماعی داشتند ملیون، جنبش نو ظهور چپ و نیروهای مذهبی، با انجام کودتای 28  مرداد نیروهای ملی و چپ از عرصه ی سیاست حذف شده و میدان تنها جولانگاه نیروهای مذهبی قرار گرفته بود نیروهای مذهبی به دو بخش تقسیم می شدند که بخش اول، روشنفکران مذهبی (علی شریعتی) و گروه دوم همان روحانیون سنتی بودند که هر چند از لحاظ اجتماعی رقبای سر سخت یکدیگر به شمار می رفتند اما از لحاظ سیاسی اهداف یکسانی را دنبال کرده و این باعث شده بود که نوعی وحدت موقت بین این دو گروه در جهت رسیدن به اهداف ضد ایرانی شان شکل بگیرد، حذف نیروهای سکولار از صحنه ی سیاست عرصه را برای فعالیت این دو گروه عقب افتاده باز گذاشت و شاه که خود انسانی به شدت مذهبی بود و تجربه ی تاریخی نیروهای مذهبی که از زمان صفویه تا انقلاب همواره از نهاد سلطنت حمایت کرده و برای پادشاهان مشروعیت سیاسی و جیبهای خود را با پول های شاه و بیت المال ملت پر کرده بودند، شاه را ترغیب می کرد که به صورت غیر علنی نه تنها باعث آزادی کامل نیروهای مذهبی در جهت تضعیف نیروهای سکولار گردد بلکه حتی مخالفت های آنان را چندان جدی نگیرد به عنوان مثال رویداد های سال 42 و مخالفت های آقای خمینی چندان موجب نگرانی شاه نگردیید و اگر به جای آقای خمینی یکی از نیروهای ملی شورشی در ابعادی بسیار کوچک تر بر علیه شاه بر پا می کرد، بی شک واکنش شاه بسیار تند تر از آنی می شد که ایشان در سال 42 در برابر شورش آقای خمینی از خود نشان داد به خاطر روحیه ی مذهبی شاه و شرایط جنگ سرد، روحانیت کم ترین هزینه را در مبارزه با شاه می پرداخت(تبعید شدن) این در حالی است که کوچکترین مخالفت نیروهای سیاسی سکولار با شاه، سخت ترین مجازاتها را به دنبال داشت ( برپایی دادگاه های نظامی، زندان های درازمدت و اعدام ) و همین عوامل بود که باعث گردید که روحانیت با ضمانت حکومت پهلوی، وارد عرصه ی مبارزات سیاسی شده و قدرت را از دست شاه خارج و با حذف تمامی رقبای سیاسی، انقلاب بر حق مردم ایران برای آزادی و عدالت اجتماعی را به انحراف بکشاند .  

شکاف بین مردم و حکومت آنقدر گسترده شده بود که حتی خدمات دولت نیز در نزد توده ها به صورت خیانت جلوه می کرد، در فضای دایی جان ناپلئونی ایران ،هرگونه اصلاحات و رفورم های اجتماعی و توسعه ی اقتصادی کشور در نزد مردم با تردید دیده شده و مردم که همه چیز را سیاه و سفید می دیدند از خدمات دولت به عنوان اصلاحات آمریکایی نام می بردند، انقلاب سفید، اصلاحات آمریکایی نام گرفت و تمامی زحمات دولت به حساب دستورات اربابان آمریکایی اش گذاشته شد، حتی در اواخر دوران سلطنت وقتی دکتر بختیار وارد صحنه ی سیاست شد تا با انجام اصلاحات مانع پیروزی انقلابیون شود هیچکس از اقدام شجاعانه ی ایشان حمایت نکرد و مخالفان دولت که سالها به چشم قهرمان به او نگاه کرده بودند متاسفانه در آن وضعیت حساس نه تنها از ایشان حمایت نکردند بلکه در 37 روز صدارت او  آنچنان به ترور شخصیت وی پرداختند که در طول دوران 13 ساله ی نخست وزیری هویدا از او انتقاد نکرده بودند! هر چند که تاریخ را با اگر و مگر نمی نویسند ولی به هر حال اگر شاه از سال 54 تصمیم به انجام اصلاحات و باز کردن فضای سیاسی گرفته و به جای تهدید مخالفان  برای خروج از کشور، با انجام اصلاحات گام به گام سهمی از قدرت سیاسی را نیز به آنها واگذار می کرد،  و به جای التماس به بختیار در سال 57 ،از همان سال 54 از ایشان دعوت می کرد که به عنوان نخست وزیر رفورمیست برنامه های اصلاحی خود را به مرحله ی اجرا بگذارد، نه انقلابی به نام انقلاب اسلامی در ایران شکل می گرفت و نه این همه هزینه ی سنگین بر کشور تحمیل می گردیید! و هم اینک نیز فرزند ایشان به عنوان پادشاه سوم این سلسله، میراث دار تاج و تخت خاندان پهلوی بر تخت سلطنت تکیه زده بود! متاسفانه زمانی از بختیار دعوت شد که به عنوان نخست وزیر دست به اصلاحات بزند که قطار انقلاب در آستانه ی رسیدن به مقصد قرار گرفته و کمترین شانسی برای انجام اصلاحات باقی نمانده بود

 استبداد و دیکتاتوری شاه از یک طرف باعث بسته شدن فضای سیاسی و از طرفی دیگر باعث ظهور جنبش های چریکی برای آغاز مبارزات مسلحانه در ایران گردید، ظهور جنبش های چریکی در ایران زنگ هشداری بود به دیکتاتوری نظامی شاه! اما شاه که قبلا توانسته بود نیروهای اصلاحطلب ملی و جنبش چپ را از صحنه ی قدرت حذف کند، تصور می کرد که با داشتن ساواک و ارتش به راحتی می تواند که اینگونه جنبشها را سرنگون کند اما غافل از اینکه سرکوب جنبشهای چریکی به معنای ، بستن راه مذاکره با نیروهای مخالف ، افزایش نفرت ملت از حکومت و آغاز انقلابی بود که با  وارد کردن توده های مردم به خیابان ها سرانجام سرنگونی نظام پادشاهی را در ایران به دنبال داشت

 فضای اختناق و استبدادی جامعه، حذف نیروهای ملی گرا و چپ از عرصه ی سیاست ،  افزایش سرکوب و سانسور، تعطیلی روزنامه ها و توقیف کتابها باعث کاهش آگاهی های سیاسی در بین توده های مردم به خواست اعلی احضرت همایونی  شده و تنها امید و آرزوی مردم در آن دوران این بود که «شاه برود، هر که به جایش بیاید خوش آمده است!» همین سطحی نگری باعث گردید که روحانیت از فضای بسته ی سیاسی به نفع خود استفاده کرده و با تحریک احساسات مذهبی مردم، توده های ملت را با شعارهای وحدت بخش اسلامی بر علیه شاه بسیج کند! انقلاب ملت ایران بر علیه استبداد شاه یک انقلابی آزادی خواهانه بود ولی متاسفانه از آنجا که شاه با ایجاد فضای سانسور و توقیف کتاب و مطبوعات نخواسته بود تا مردم معنای واقعی آزادی را درک کنند سرانجام به انقلاب عقب افتاده ای منجر شد که مردم  به جای تلاش برای ایجاد نهاد های قانونمند و دموکراتیک و به جای پیگیری مطالبات دموکراتیک عکس آقای خمینی را در ماه و تار موی ریش او را در میان صفحات قرآن جستجو می کردند! و ریشه ی جهل و عقب ماندگی این ملت و علت پیروزی ملایان در ایران را باید در ذات آن حکومت مستبدی جستجو کرد که مبارزه با آزادی خواهان، کنترل و کشتن دانشجویان در دانشگاها ، شکستن قلم و توقیف کتابها و بستن تمامی راه های دموکراتیک، سیاست اصلی حکومت و برنامه ی مشخص سازمان امنیت و اطلاعات آن بود و همین کارها باعث گردید که پس از استبداد پهلوی، حکومت قرون وسطایی اسلامی بر ایران حاکم گردد.

      

2_ عوامل خارجی انقلاب

 

موقعیت حساس ایران در نقشه ی ژئوپولوتیک و مهمتر از همه فضای دو قطبی جنگ سرد، باعث شده بود که غرب سالها (از زمان کودتای 28 مرداد تا سال 54) از حکومت شاه حمایت کرده و برای مهار کمونیسم از حکومت پهلوی در جهت حفظ منافع خود در منطقه پشتیبانی کند، شاه با داشتن یکی از قوی ترین ارتشهای جهان، حافظ منافع جهان غرب در خاورمیانه و ژاندارم منطقه بود، و دولتهای کاپیتالیستی تا آنجا که می توانستند از حکومت او حمایت کرده و به تحکیم پایه های اقتدار او می پرداختند وابستگی شاه به غرب از همان روز کودتای 28 مرداد شروع شده و تا سال 54 ادامه داشت ولی از زمانی که قیمت نفت به بالاترین قیمت خود رسید از وابستگی شاه نسبت به غرب کاسته و بر غرورشاهانه ی او افزوده شد اما این بدان معنی نبود که غرب روز و شب در جهت تضعیف دولت شاه اقدام کند و با حمایت از آقای خمینی ایشان را به مردم ایران قالب نماید! غرب تا آنجا که در توان داشت از حکومت شاه حمایت کرد چون به جز شاه هیچکس نمی توانست منافع غرب را در منطقه تامین کند  ولی در آخرین ماه های حکومت شاه، غرب وقتی که دید که خود شاه نمی تواند که فضای کشورش را کنترل کند برای حفظ منافع خود اندک تاثیری در جریان انقلاب گذاشت اما این تاثیر آنقدر نبود که بخواهیم با نگاهی سطحی نگرانه اینگونه عنوان کنیم که تنها عامل پیروزی نهاد روحانیت در ایران کنفرانس گوادلوپ، شعار حقوق بشر جیمی کارتر؛ توطئه ی شرکتهای نفتی و تبلیغات رادیوی بی بی سی فارسی بود!! تاثیری که غرب در جریان انقلاب ایران گذاشت این بود که با خروج هر چه سریعتر شاه، جنبش انقلابی به دست نیروهای مذهبی افتاد و سایر نیروهای سیاسی که سالها توسط حاکمیت سرکوب شده و در زندان بودند دیگر نتوانستند که در یک فضای تبلیغاتی، در عرصه ی انقلاب با روحانیت رقابت کنند و همین امر باعث گردیید که پیروزی روحانیت با شتاب بیشتری صورت پذیرد و ملایان پس از شاه با شعار اسلام سیاسی به تقویت بنیادگرایی در منطقه پرداخته و حافظ منافع غرب در برابر شرق در دوران جنگ سرد بشوند.   این سطحی نگری که غرب باعث پیروزی انقلاب ایران گردیید  تنها از ذهن منجمد و متوهم افرادی ناشی می شود که بدون شناخت حکومت های استبدادی و عدم درک آزادی و فقط برای منافع شخصی خود چنین تعابیر عامیانه و احمقانه ای را درباره ی یک انقلاب مردمی عنوان می کنند، انقلابی که شعار اصلی آن استقلال و آزادی بود که متاسفانه اعلی حضرت همایونی این دو را که جزء حقوق شهروندی مردم ایران بود از آنها سلب کرده و به جای تفکر و اندیشه ی آزاد فقط به ترویج خرافات و آزادی های کاذب در جامعه پرداخته بود.

در پایان لازم به توضیح است که یادآور شوم که سقوط دیکتاتوری شاه یک ضرورت تاریخی بود و هر انسان آزادی خواهی که دغدغه ی آزادی ، دموکراسی و حقوق بشر دارد  به خاطر دفاع از آزادی باید با هر نوع استبدادی (استبداد شاه و استبداد شیخ ) مبارزه کند و استبداد شاه نیز از این قاعده مستثنی نبود اما متاسفانه بعد از شاه ـ و مهمتر از همه به خاطر استبداد شاه ـ  افرادی به قدرت رسیدند که به خاطر ایدئولوژی عقب افتاده و ذات کثیفی که داشتند  تمامی جنایتها و خیانتهای شاه در برابر ددمنشی و تبهکاری آنان بیشتر شبیه مقایسه ی کاهی است در برابر کوه! و این خوش شانسی را باید به خاندان سلطنتی تبریک گفت که جانشین آنها کسانی هستند که در برابر توحش و خیانت آنها به ایران و ایرانی ، هزار بار بدتر و کثیف تر از آنان مرتکب خیانت و جنایت شدند، تا جایی که اینک بخشی از مردم سطحی نگر که دغدغه ی اصلی آنها تامین هزینه های زندگی و دلخوشی به آزادی های کاذب! است هنوز بعد از سی و چهار سال در حسرت و در آرزوی دوران دیکتاتوری شاه قرار گرفته اند، که من این خوش اقبالی را به خاندان پهلوی تبریک عرض می کنم که به خاطر استبداد شاه اینچنین میراث شومی از آن دوران به یادگار مانده است که بخشی از مردم سطحی نگر هنوز در حسرت دوران استبداد طلایی آریامهری قرار گرفته اند! اما پیروزی روحانیت و حضور اسلام سیاسی در عرصه ی قدرت یک تجربه ی سیاه و دردناکی بود که ما ناگزیر بودیم که این دوران تلخ را برای یک بار هم که شده تجربه نماییم استبداد دینی یکی از کثیف ترین استبداد هایی است که به خاطر ذات ایدئولوژیک خود یک فضای توتالیتریستی و فاشیستی را به جامعه ی ایران تحمیل کرده است که تفاوت بین استبداد فردی شاه با حکومت اسلامی در همین ویژگی فاشیست دینی و حالت توتالیتریستی، مشخص می شود مبارزه با استبداد دینی هر چند که دشوارتر از مبارزه با استبداد فردی است اما وظیفه ای است ملی و انسانی که انجام آن بر عهده ی تک تک ما ایرانیان آزادی خواه که خواهان آزادی و دموکراسی برای ایران هستیم، قرار گرفته است . امید است که ملت ایران با حضور فعال در عرصه ی سیاست و با مبارزات مدنی و مسالمت آمیز و با کمترین هزینه به بیشترین دستاوردها دست یافته و در یک انقلاب ملی و مسالمت آمیز ( انقلاب مخملین ) استبداد شیخ را هم مثل استبداد شاه، به زباله دان تاریخ بیندازد و استقلال و آزادی واقعی را تحت لوای یک حکومت دموکراتیک و در قالب  یک جمهوری سکولار از طریق انتخابات آزاد و صندوق رای به ایران به ارمغان بیاورد.

پاینده ایران، پیروز باد ملت بزرگ ایران

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید