رفتن به محتوای اصلی

آوریل 2018

بقا یا انقراض، انتخاب با ماست

تمام نکات بالا را اشاره داشته ام تا به مخالفینی برسم که تکلیف خود را مشخص نکرده اند. اگر نیروهای سیاسی نتوانند از این فرصت بدست امده با کمکِ نیروهای انسانی درون کشور قدمی بردارند و بقای ایران را تضمین کنند، در نتیجه تنها به دلیل نابودی منابع طبیعی کشور از جمله زیست بوم ایران توسط رژیم جمهوری اسلامی و در صورت ادامه دار بودن این روند؛ محکوم به انقراض خواهیم بود.

آب، باد، خاک، آتش ( برای مادر بهمن ورمزیار)

وقتی مراسم سوگواری تمام شد، دست هایت را به زانویت بگیر و از جا برخیز. به جستجوی مادران و بازماندگان اعدام که در همدان زندگی می کنند برو و با آنها دوستی کن. قسم می خورم همه ی وجودت پر خواهد شد از نیرو. قسم می خورم همین مادران داغدار، همین بازماندگان اعدام، جای خالی همه ی اقوام و دوستانی را که به مرور ترکت می کنند، پر خواهند کرد

پیام کنگره بنیانگذاری حزب چپ ایران (فدائیان خلق) به رنج ديدگان از تبعیض مضاعف و تمرکزگرایی!

ایرانیان ساکن در مناطقی از کشور که با خودویژگی ملی ـ قومی شاخص هستند، علاوه بر ستم ها و تبعیض‌های فراگير سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که همه ایرانیان از آنها رنج می‌برند، با اعمال تبعیض مضاعف نيز مواجهند. زبان مادری، تاریخ، هویت و فرهنگ ملی آنها از جانب حکومت استبدادی مورد بی مهری و تبعیض قرار دارد. نتیجه سیاست تمرکزگرایی ناشی از چنین اعمال تبعیضی، توزیع ناعادلانه امکانات رشد اقتصادی در کشور و محرومیت میلیون ها انسان از حق ابتدایی تحصیل به زبان مادری است

دکتر شهریار آهی، فاز سوم، نشست لندن، و گذار از جمهوری اسلامی

دو روز پیش نشستی در لندن به ابتکار گروه اتحاد برای دموکراسی در ایران که رهبری آن با دکتر شهریار آهی است، برگزار شد و مصاحبه ضمیمه در پانویس با آقای شهریار آهی و خانم مهرانگیز کار، بطور خلاصه دیدگاه این جمع را منعکس کرده است (1).

عذرِ بدتر از گناه: می گویند در دی ماه مردم بخاطر گرسنگی قیام کردند و نه برای سکولاریسم

یک سری از مدافعان رنگارنگ جمهوری اسلامی بحثی به تازگی راه انداخته اند که می گویند خیزش 96 (1) بخاطر گرسنگی بود و نه برای سکولاریسم (2). این عذرِ بدتر از گناه، آن اندازه مضحک است که آدم نمی داند بخندد یا گریه کند.

ایران به کجا می رود؟

امروزه مخالفان حکومت اسلامی در سه گروه بزرگ "چپ"، "شاهی" و "مصدقی" گرد آمده اند. از آنجا که دمکراسی نزد چپ‌ها تا بحال از اولویت برخوردار نبوده، هنوز نزدیکی آنان به دیگر گروه های مخالف رژیم را نمی‌توان انتظار داشت!
اما آنچه باعث شگفتی است اختلاف ظاهراً آشتی‌ناپذیر هواداران پادشاهی (مشروطه) و پیروان جبهۀ ملی (مصدقی) است! برای ناظران خارجی تصورناپذیر است که دو گروه از میهن دوستان ایرانی دربارۀ دو شخصیت تاریخی نه تنها دشمنی دیرینه را پاس می دارند، بلکه آتش آن را همواره افروخته تر می کنند.