رفتن به محتوای اصلی

حراست از زندگیمان در غرب ! در برابر تهاجم فرهنگی غرب! 
13.12.2023 - 20:23

سال پنجاه ودو بود زندان جمشیدیه .از خانواده خواهش کرده بودم برایم کاغذ ومداد شمعی بیاورند تا وقت بیکاری نقاشی کنم .
نقاشی ها بیشترمایه عاشقانه داشت. دختران وپسران دست در دست هم، درمیان حجمی از رنگ های گرم وآتشین در شطرنج زندگی .این نقاشی ها را روز های ملاقاتی به خانواده ها هدیه می دادم. یکماهی نگذشته بود، که گفتند:" جلسه انتقاد داریم .در رابطه با عمل ونقاشی های ابوالفضل." نوجوان بودم .هنوز هیچ بر خورد انتقادی از من صورت نگرفته بود.نمی دانستم تصور کنم چه انتقادی بر نقاشی های من وارد است.
نهایت شب پنچ شنبه فرا رسید من در مقام محکوم وتعدادی از دوستان در مقام منتقد و قاضی.
جمعبندی این بودکه من با انتخاب نوع رنگ وکشیدن دختران وپسران در متن عاشقانه.تصویری از زندانیان سیاسی می دهم که گویا یک مشت آدم های سوسول وعاشق پیشه اند که نگاهشان بزندگی همین دختر وپسرهائی است که در فضای شاد دست درگردن هم می اندازندومی رقصند.می گفتنداین نوع نقاشی، اشاعه همان هنر بورژوازی است که مردم را از واقعیت آن چه در جامعه می گذرد غافل می سازد!از جدیت مبارزه می کاهد! ونهایت از چریکی که سلاح برکف وسیانور زیر زبان دارد یک مجنون دیوانه  لیلی درست می کند وارزشهای مبارزه مسلحانه را بسخره می گیرد.
 تعدادی از دوستان چنان هجوم می آوردند! که باور کردنی نبود. کسی به استدلال من توجهی نداشت.از "مارک شاگا ل" و"پیکاسو" مثال زدم .اما آن چند نفری که پیوسته تند ترین مواضع را داشتند .راضی نمی شدند !اعتقاد داشتند که من به فضای جدی زندان با این گونه نقاشی ها  لطمه می زنم وابهت زندان سیاسی را خدشه دار می کنم .
می گفتند:" تواگر این طور به زندگی، در این شرایط سخت استبدادی نگاه می کنی. برای چه زندان آمدی؟" بحث ادامه داشت وزبان من قاصر .
"حمزه فراهتی"طبق معمول رو بمن کرد وگفت "صغری"چرا دست دخترمردم را گردن پسرنا محرم می اندازی ؟چرا پسره باید بدختره گل بدهد ؟ دست پسره یک مسلسل بده ودختره نانجک،متن هم سرخ وسیاه کن !بجای آن دیوارهای پرگل ورنگارنگ هم شعار بنویس! خونی کن!
 بعد خودش زد زیر خنده وگفت آخه چه کسی دیده ؟این کدام جامعه است؟ که دختر پسر وقتی بالغ می شوند .عاشق نشوند ؟بهم گل ندهند؟ ویواشکی بوسه نگیرند ؟ نرقصند! این پسره بیچار را کشتید. رو بمن کرد و گفت "بچه خر" بفهم این ها حتی نقاشی شانرا هم می خواهند انقلابی باشد.این ف... به کمتر از مسلسل در دست پسره قناعت نمی کند .این نع...اصلا با نقاشی مخالف است چریک کجا نقاشی کجا؟ آن هم دختر وپسر و بوسه دادن کجا.
بعد رو به انتقاد کنندگان کرد وگفت "من قول میدهم از این ببعد هر چه نقاشی می کشد، دختر وپسر چریک باشد .بجای گل گلوله بکشد .بجای انداختن دست در گردن هم  مشت هوا کنند." هفته بعد یک نقاشی کشیدم با همین توصیفات. در فضائی سرخ کارگرانی که زنجیر ها را پاره کرده بودند .همراه دختر و پسرانی با تفنگ! نقاشی بود. اما حسی نداشت.
حال سال ها از روز می گذرد. بسیار حوادث آمد ورفت .اما خاطره آنشب هر گز از ذهنم خارج نشد. بار ها فکر می کنم آیا تنها عرصه سیاسی بود؟ که ما را بدنبال جمهوری اسلامی کشاند؟یا وجود هزاران رشته نامرئی از نوع نگاه به زندگی شخصی واجتماعی ّکه در بسیاری جهات با دید توده عامی ونگاه بسته ومتحجر آخوند ها گره می خورد؟ 
آیاضدیت ما با حکومت ،با امریکا که از او بعنوان امپریالیسم یاد می کردم، صرف یک چالش سیاسی بود؟یا سبک ونوع نگاه ریشه دار ما بود به زندگی ونفی زندگی غربی ّ؟ از موسیقی جازش گرفته، تا نقاشی آبستره اش، تا روابط آزاد زن ومرد و تعریفش از آزادی؟
چرا ؟ برای ما دانشجوی مدعی آزادیخواهی، دخترانی که لباس های پوشیده واز نظر مارفتاری متین داشتند .اهل رقص و بزن بکوب نبودند بمراتب ارجح تراز دختران آلامد آن زمان وپسران شیک پوش ومد روزآن دوران بودند؟مائی که از روی لباس قضاوت میکردیم .خود راانقلابیون مبادی آدابی می دانستیم که سنت های اجتماعی ،اخلاق وعفت عمومی جامعه را که درکی بغایت سطحی وعقب مانده از آن داشتیم رعایت می کردیم .
درکی که با شادی ورقص بیگانه بودودر عمل به فاجعه یاسا های چنگیزی در خانه های تیمی می انجامید وپاسخ قانون شکنی وارتباط جنسی دختر وپسر می توانست مرگ باشد.عملی که انجام گرفت.
نگاهی که هنوز"سازمان مجاهدین خلق" میراث دار خشن آن هست. 
نگاهی که مانع از دیدن جهان مدرن ورو به انکشاف غرب و فلسفه  ناظر بر آن بود.نگاهی  که در آن همه چیز ازفرهنگ، هنر تا روابط  اقتصادی، اجتماعی و درک از حقوق فردی وآزادی انسان زیرعنوان هم خوانی یا عدم همخوانی  با جامعه ،عرف وسنت های اجتماعی ارزیابی می شد.
زمان هر چند بکندی برخی تابو هارا  نه بدست ما بلکه در سطحی معین ،با اندک بضاعت همان نسل جوانی که ما بحسابش نمی آوردیم می شکست.ما بجای تامل بر این روند رو به آینده که خواسته گاهش غرب بود ! در تقابل با آن بودیم .
خط کشی های ما ، مرز های نقطه گذاری شده ما، با مداد قرمز به همان مرز های اخلاقی واجتماعی سنتی می رسید .که جریان سنتی و مذهبی با مداد سیاه می کشید ونقطه گداری می کرد.
 دردا این نقطه ها چنان عمیق و ریشه داربودند که با وجود ویران ساختن یک ملت و مبارزه اوو سازمان های سیاسی.هنوز خواسته ونخواسته ما را در مواقعی در  اتحاد با جریان مرتجع رو  به عقب قرارداده و می دهند.
نقطه اشتراک هائیکه در بزنگاه ها خود رابخوبی نشان می دهند .نقطه هائی که اگر زمان کم رنگشان ساخته! اما در مواقعی خاص معیار های حک وشرطی شده در مغزبا تلنگری از ضمیر نا خود آگاه  بیرون می آید وهمان بازتابی را نسبت به حوادث، مسائل واتفاقات،آدم ها وجریان های سیاسی واجتماعی از خود بروز می دهد. که یک فرد سنتی از خود بروز میدهد.
 از این روست که در نشریات ما مسائلی هستند که هرگز مطرح نمی شوند ویا در صورت طرح چنان بی رمق همراه با صغرا کبرا بیان وآنالیز می شوند که بابد عطایشان  را به لقایشان بخشید .از مسئله دفاع بهائیان گرفته، تا مسئله حماس ،از چین گرفته تا روسیه ...... ما از سبک زندگی مخصوص بخود با وجود زندگی در غرب "در مقابل تهاجم فرهنگی غرب حراست می کنیم"
 ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

دارا گلستان

عنوان مقاله
حراست از زندگیمان در غرب ! در برابر تهاجم فرهنگی غرب!

آقای محققی

آه از این زشتان که مه رو می نمایند از نقاب....

چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون

جمعه, 15.12.2023 - 04:18 پیوند ثابت
هوشنگ یاواش

عنوان مقاله
فرهنگ سنتی؟

اصلا شما نباید دنبال چریک فدایی و مبارزه مسلحانه میرفتید. سبک روشنفکری امروز شما همان سبک 50 سال پیش است .شما میتوانستید معلم یا هنرمند یا پدرخانواده یا همسر مهربان عاطفی رمانتیکی بشوید. اظهار پشیمانی های کنونی تان نتیجه همین راه غلطی بود که 30 سال رفتید.
همان زمان که از هنر عشق ورزیدن طبیعی شما انتقاد میشد. ما هم آخرهفته به کوهوردی میرفیتیم. دختر و پسر بندرت با هم حرف میزدن در حالیکه شدیدا علاقه به دوستی و محبت داشتند. یکبار 2 دختر تازه گیشایی برای غذا 2 کنسرو لوبیا یا ماهی همراهشان آورده بودن. یک دانشجوی مشهدی هم شیشه خالی مربا را با انگشت تمیز کرده بود. این سه نفر در جلسه پایانی کوهنوردی مورد انتقاد شدید قرار گرفتند که چرا رفتار بورژوایی داشته اند!؟
یکبار هم در یک کوهنوردی 3 روزه به شمال، 2 دختر ترم اول دانشگاه، و از همه جا بی خبر، مایو شنا همراه آورده بودند! . این اشتباه آندو بعدها حدود 5 ماه در میان رفقای چپ مورد تمسخر قرار گرفت.
پرسش : علت این رفتار دوستان جوان بی تجربه، چه بود.؟
آنزمان میگفتند: کج فهمی مائوئیستی! ولی آیا توده ای ها مترقی تر بودند؟ امروزه گفته میشود: تربیت و فرهنگ مذهبی و شیعه ،موجب این افکار و رفتار میشد. ولی آیا غالب روشنفکران حامل فرهنگ سنتی و روستایی نبودند. !؟

پ., 14.12.2023 - 00:02 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.