رفتن به محتوای اصلی

● یادداشت‌ها و مقالات ابوالفضل محققی

ابوالفضل محققی
جهیزیه کم کم داشت آماده می شد. باقر زرنگار به شوخی گفت:" خب، دانشگاه سهم خودش را پرداخت کرد، ما چقدر باید بپردازیم؟ " و دویست تومان داد. " بچه‌ها بدون پولبا چند دست قاشق و چنگال که نمی…
ابوالفضل محققی
اين مقاله نيست، اين دردنامه است. ۳۰ سال است تشييع جنازه می‌کنيم بی‌‌آن‌که بدانيم اين جنازه‌ی خود ماست! اما کاسه‌ی سرمان آن‌قدر زمخت است که متأسفانه سنگ لحد نيز ما را از مردن‌مان آگاه نمی‌کند! چرا که…
ابوالفضل محققی
میخواهم برخلاف تمام نوشته‌ها که تنها از سیاست، جنگ، شکنجه در زندان می نویسند اگر شده به بهانه نوروز از شادی و عشق بنویسم. برای برخی نوشتن چنین مطالبی اهمیتی ندارد. آن هم در میان چنین زمانه سختی که…
ابوالفضل محققی
اگر امروز به‌خاطر سلطه ارتجاع و حکومت مذهبی بار ديگر اين پيش‌بينی کسروی که: "ملت ايران يک حکومت به آخوندها بدهکار است" مصداق پيدا کرده و ورد زبان روشنفکران شده، بدان معنا نيست که بار ديگر…
ابوالفضل محققی
اين وظيفه تک‌تک ماست؛ ستايش حيات، ستايش زيبائی و نبردی است به گونه‌ای ديگر، بين شادی و اندوه، نور و ظلمت، بين تحجر و ايستائی و نوشدن، بين کسانی که سايه‌های شوم خود را بر سرتاسر اين سرزمين گسترده‌اند…
ابوالفضل محققی
با تمام ادعای دمکرات‌بودن و يادگرفتن درس دمکراسی در غرب قريب‌به‌اتفاق اصول‌گرا هستيم. اصلاح‌طلبان داخلی بيشتر از ما درون خودشان اصلاحات انجام داده‌اند! هر از چندی ميخواهيم از اين اصول‌گرائی اندکی…
ابوالفضل محققی
برایم قراری با سیاوش کسرائی گذاشته بودند. از سازمان درخواست کرده بود که به دیدارش برویم
روزهای سخت ضربات سال های ۶۱ و ۶۲، سال های ترس خوردگی، فرار، ایستادگی، شکستن؛ سال اندوه، دورانی که هیچکس…
ابوالفضل محققی
سالها از نوشتن این خاطره می گذرد. نمی‌دانم سالها یا قرنها. چرا که گذر سال در غربت گذر قرن است بر انسان! من پس از قرنها خاطره آن شب را می نویسم. شبی که به ناگزیر همراه با قافله‌ای پانزده نفری، در گریز…
ابوالفضل محققی
آیا میدانیم اولویت‌بندی جوانان در مراجعه به سایت‌های اینترنتی چگونه است؟ در اینترنت، در این دنیای مجازی کدام مسئله را دنبال می کندن؟ همه اینها سوالاتی است که هر جریان سیاسی باید از خود بپرسد. تصویر…
ابوالفضل محققی
فردی در کلاس‌مان بود میانسال با قیافه متعارف روشنفکران ایرانی؛ که بیشتر از همه سنگ دموکراسی به سینه میزد. روزی برحسب اتفاق در سوپرمارکتی او را دیدم. مشغول خرید بودیم، او نیز چرخ‌دستی‌اش را میراند و…
ابوالفضل محققی
شصت‌ساله شده‌ام، اما هنوز باور نمی کنم! بارها و بارها تلاش کرده‌ام از این پوسته شاهی بیرون بیایم. پوسته‌ای که شورانگیزترین سالهای جوانیم در آن گذشت. سرشار از عشق، شهامت و غرور مبارزه مسلحانه. دنیائی…