رفتن به محتوای اصلی

● یادداشت‌ها و مقالات ابوالفضل محققی

ابوالفضل محققی
ساختمان مطبعه دولتی از دو قسنت جدید وقدیم تشکیل می شد قسمت قدیمی که پشت ساختمان جدید قرارمی گرفت بخش حروف چینی وچاپ بود با کارمندان و کارگرانی که سالها بود در این قسمت کار می کردند. کسانی که سالها…
ابوالفضل محققی
بر خلاف انتظارم تعداد نسبتا قابل توجهی چه بصورت نظز یا پیام به درخواست من مبنی بر سوالم که چه باید کرد ؟پاسخ دادند.که می توان آن ها را از نظر گروه سنی بین چهل پنج تا هفتادساله طبقه بندی کرد.…
ابوالفضل محققی
پس از یک هفته درد نسبتا آرام شده بود وماندن من در آن گلخانه ناممکن .قرار براین شد که به هتل برگردم . اگر چنانچه درد تسکین نیافت این بار در بیمارستان چهار صد بستر که بیمارستانی نظانی بود بستری گردم .…
ابوالفضل محققی

هتل واقعا راحتی بود با پذیرائی بسیار عالی ومحبت های رئیس هتل .غذا در بخش قدیمی هتل سرو می شد . هر سه وعده غذا را به همان سالن بزرگ می رفتیم. حضور مازیار با آن طنز زیبا وشخصیت بی تکبرش…
ابوالفضل محققی
.

گاهنا فکر می کنم بعد از پنجاه سال فعال سیاسی بودن وسینه زدن زیر علم چپ در کل و مشخص سازمان فدائی چرا نمی توانم مسایل سیاسی مطرح در جامعه را بزبان ساده بگویم،بنویسم ، حداقل برای خود…
ابوالفضل محققی
روز سوم رسیدنمان به نیمروز بود که افسری به دیدنمان آمد واعلام کرد که ساعتی بعد ژنرال عبدالحمید اگر نامشان درست در خاطرم مانده باشد بدیدنمان می آید. قراراست که فردا بکابل منتقل شویم.گفت: اگر در این…
ابوالفضل محققی
قصه ای برای کم کردن از غصه روز های کرونائی


یکی بود یکی نبود اما نه! خیلی ها بودند. قنبر و آرزو هم بودند یکی دختر شاه بود ودیگری پسر وزیر شاه. اما از آن پسر ها که قصر پدر ترک…
ابوالفضل محققی
فضای اطاق حسی هیجانی ودر عین حال خوشایندی را در من ایجاد نمی کرد. آن برخورد گرم افسران وسربازن افغان در ورودمان به افغانستان واین برخورد بغایت سرد این سه نفر طوری بود که تصمیم گرفتم همان گونه برخورد…
ابوالفضل محققی

تنها تصور ما از مفهوم زمان باعث می شود که روز داوری را به این نام بخوانیم در حقیقت روز داوری یک دادگاه صحرائی دائم است. کافکا
فکر می کنم : چراباید تمام داستان هائی که شنیدم نقل…
ابوالفضل محققی
آفتاب در حال دمیدن بود که از مرز گذشتیم مرز ایران وافغانستان اواسط تیر ماه سال یک هزارو سیصدو شصت دو.
دو کودک قرص خواب خورده آرام آرام چشمان خود را میگشودند. آن ها درد عمیق ترک وطن وپای نهادن…
ابوالفضل محققی
خورشید بود که دست در دست ماه بر دریچه قلبشان می کوبید.
" در قلبتان جائی برای خوابیدن ما دارید"؟
ابوالفضل محققی
تمام دانسته ها و موضع گیری های ما بر اساس همان بولتن روزانه بودکه مانند اسفناج فیلم کارتونی "پاپائی" عمل می کرد بدون آن ماهیچه ها آویزان می شد و زبان قاصر! اخبار رسیده از ایران بسیار محدود…
ابوالفضل محققی
آیا قادرم به چهار دهه واندی سال قبل برگردم و با همان حس‌هایی بنویسم که تمامی وجودم را در برگرفته بودند. حس‌های غریبی که حال بسیارکم‌رنگ گردیده‌اند و هرازگاهی در خواب‌های شبانگاهی
ابوالفضل محققی
یکنواختی وکسالت بار بودن زندگی ، یک نواختی موضوعات که حتما باید طبق پرونکل اجرا می شدرادیو را از طروات و شادبی تهی می ساخت فاقد روح زندگی.
درجواب درخواستم از یکی از جوان هائ بسیار با هوش حزب…
ابوالفضل محققی
نوشته ها عمدتا بر اساس بولتنی بودکه زیر مسئولیت رفیقی از حزب ومن روزانه تهیه ودر اختیار تحریریه رادیو قرارمی گرفت.
تمام رادیوهای مهم فارسی زبان توسط حدود بیست نفر ازافرادما وحزب که اکثرا…
ابوالفضل محققی

نام رادیو رادیو زحمتکشان بود. اما برعکس نامش جای آن در خانه ای شاهی، مصفا، با درختان سرو وگلابی قرار داشت.
همسایه دست راستی مایک خان بزرگ بلوچ بود.نامش را دقیق بخاطر نمی آورم گمانم…
ابوالفضل محققی

بیست و پنج سال بیشتر ندارد با چشمانی درخشان وشاد اما بسیار جسور وهوشیار. بالباس های خاص خود که من نام این گونه لباس را لباس اعتراض می گذارم وگیسوانی که برنگ های مختلف در می آورد. من این…
ابوالفضل محققی

دوسالی از بودنمان در کابل می گذشت. سال هائی که من می توانستم با فراغ بال بکار مورد علاقه ام، نوشتن در روزنامه حقیقت انقلاب ثور، کار در رادیو زحمتکشان بپردازم وامکان این را داشته باشم که با…
ابوالفضل محققی
سالها از نوشتن این خاطره می گذرد. نمی‌دانم سالها یا قرنها. چرا که گذر سال در غربت نا خواسته گذر قرن است بر انسان! من پس از قرنها خاطره آن شب را می نویسم. شبی که در گریز از تیغ جلادی که خود تیغ به…
ابوالفضل محققی
"جهان دیده بسیار گوید سخن".بسیار جهان گردیده ام ،بسیارخوبان دیده وپای صحبت بزرگان نشسته ام. یکی از زیباترین خاطراتم دیدار با "رسول حمزه تف " شاعر بزرگ داغستانی است. خاطره ای که…
ابوالفضل محققی
باردیگربا قطار مسیری را که سالها قبل رفته‌ام در جهت عکس طی میکنم؛چشم هایم را می بندم غرق در رویا و خاطره می شوم. رویای سفری که هنوز بعد ازگذشت دهه ها بر آن ،هر وقت که در ذهنم جان میگیرد قلبم را…
ابوالفضل محققی
اوایل انقلاب بود. روزهائی که شورانقلابی برعقل پيشی می گرفت ومانع از دیدن ماهیت آخوند های تازه بدوران رسیده وحرکت زیرکانه آنها در جهت حذف تمامی نیروهای شرکت کننده در انقلاب می شد.
ابوالفضل محققی
داستان این ازدواج ها هم از آن دست خاطراتی است که نمی شود روایت نکرد. به ناگزیر باید کسی این بخش از تاریخ جنبش چپ را بنویسد. ازدواج در سازمان فدائیان خلق از آن سری رخ داد هاست که هنوز هم تبعات…
ابوالفضل محققی
خاطره چاپ یک پوستر شاید بتواند حال و هوای روزهای نزدیکی سازمان فدائیان وبخشی از رهبری آنرابه حزب توده را باز گو کند .سرنوشت یک پوستر سرنوشت دگردیسی یک سازمان بود. باز خوانی وتجدید نظر در نگاه خود به…
ابوالفضل محققی


از آن جائی که کامنت آقای فرج سرکوهی به عنوان یک نقاد هنری وفعال سیاسی که وقت گذشته نوشته من در رابطه با نخستین انتخابات به نام گنگره را نقد کرده ، انتقاد ونقطه نظر مشخصی نسبت به…
ابوالفضل محققی

یک روز عصر موقعی که دور هم نشسته بودند و چای می خوردند مسئولش گفت:" از طرف سازمان برای نخستن انتخابات مجلس کاندید شده است."
ابوالفضل محققی

شاید هیچ نقطه نطری این میزان دقیق وروشن دید مردم بخصوص: نسل جوان را درمورد حال وروز مجلس ونمایندگان دست چین شده حکومتی که با پائین ترین نرخ آرا در این چهل سال گذشته به مجلس
ابوالفضل محققی

آیا براستی قتل دخترک سیزده ساله در خواب ، خواب جامعه بی هویت ، کم حافظه و فراموش کار ایران را آشفته کرده است ؟ بله تنها برای لحظاتی خواب جامعه را بر هم ریخته .البته آن هم نه تمامی جامعه !…
ابوالفضل محققی
این جا در این شهر ساحلی مالمو درگوشه ای از ساحل لیم هام ، تنها یک نیمکت است، نهاده شده در مقابل اقیانوس، بر بالای یک بلندی که افق دید را تا بیکران آب ممکن می سازد.بادهای بهاری دامن خودرابر تن…
ابوالفضل محققی
با چرخ دستی کوچکی وارد مغازه می شود.یکی از همان مغازه های دست دوم فروشی که صلیب سرخ در بسیاری از شهر های اروپائی جهت کمک به کشور های فقیر بر پا کرده است.
به آرامی دو بسته از داخل چرخ دستی اش…
ابوالفضل محققی
سخنرانی ودیدارآقای خامنه ای با دانشجویان به اصطلاح "جوانان حزب الهی " جواب بر تمام عمل کردهائی بود که در این ماه های پایانی سال نود هشت ارگان های اجرائی و خود شخص خامنه ای با وقاحت تمام…
ابوالفضل محققی

به مقاله اخیر آقای سروش در رابطه با "کشندگان کمان ملامت می نگرم"
به مضمون نهفته در این غزل حافظ، که شرح دردمندی وخون دل خوردن حافظ است، به خاطر گشودن کار خود از ابروی…
ابوالفضل محققی
بیاد نقاشی های رامبراند می افتم نقاشی هائی از ترکیب صدها رنگ باسایه روشن هائی مختص به خود.گوشه هائی تاریک ، سیماهای قرار گرفته در سایه، اما درست همان زمان که در این سایه های محو گم میشوی، نوری…
ابوالفضل محققی
در آستانه بهار زمانی که ایران، این سرزمین زیبا غرق در شکوفه گردیده ،نوای نوروزی با لطافت هوا در هم آمیخته و طبیعت در اعتدال کامل و اوج زیبائی سراز خواب زمستانی برداشته و زندگی آغاز کرده است.
ابوالفضل محققی

داستان حکومت جمهوری اسلامی داستان غریبی است، حتی عجیب تر از داستان دو رئیس جمهور در افغانستان .حداقل آن جا کشمکش بر سر اختلاف آرائی است که بسیار به هم نزدیک است و هر رئیس جمهور خود را نماینده…