رفتن به محتوای اصلی

با تشکر از شما تبریزی عزیز

با تشکر از شما تبریزی عزیز
ناشناس

با تشکر از شما تبریزی عزیز.
مدرک من کُلن ربطی به علوم انسانی و اجتماعی ندارد و در این زمینه ها هنوز در اکابر هستم:) اما ممنونم.
بهنام عزیز هم نوشته: برداشت من این است که نویسنده در نهایت به این نتیجه می‌رسد که آقای مصداقی بیمار است. یعنی خانم روانشناس مقاله اعلام کرده مصداقی بیمار (روانی) است! پرسش اینکه آیا مصداقی مریض ایشان بوده؟ اگر آری، پس ایشان حق افشای بیمارش را ندارد. هیتلر و استالین را نیز بدون اینکه باشند نسخه ی بیمار برایشان پیچیده اند و اصولن در متنی که دیکتاتورها بزرگ میشوند باید نگاهی انداخت و نه شخص. مسئله به نظرم بیشتر این است که مصداقی از گروههای مختلف دارد افشا میکند و اینکارش باعث دشمنی زیادی با او شده است. به نظرم انسانها را باید در زمان حال و در محیط طبیعی شان دید و بررسی کرد. نه فقط در زندان و تحت اتوریته و فشار. توابی که تیر خلاص زد در تریبونال آمد و عذر خواهی کرد.

بقیه اما با لباس قهرمانی برای جمع و خانواده در حال رژه هستند. آدمهایی که عقده ی زندان رفتنشان را از دیگران گرفته اند و نه از خود ساختار زندان و بند. برخی حتی بیشتر از آنچه ازشان خواسته شده، تکنویسی کرده اند. در جو فرهنگی شخصیت پرستی ایرانی، کار خوبی هست که اتفاقن این قهرمانان دروغین افشا شوند. چون نسل جوان اصلن با یکمشت دروغ بزرگ شده. بچهها اغلب فکر میکنند، زندان هیجان انگیزه و قهرمان یا پای چوبه دار یا با سربرافراشته مثل بقیه بیرون می آیند. چون هیچکس برایشان خاطرات واقعی را نگفته. اغلب بجاماندگان مراحلی کوتاه آمده اند و نمی گویند. زندانی یا سیاه است، یا سفید. رفیقی میگفت که مصداقی اغلب موارد در خواب بوده زیر پتو و شدیدن دیپرس و این افشاگریها مطالب زندانیان دیگر است که او رسانه ای میکند. بعید هم نیست. اما جالبتر میشد اینها بنویسند چگونه زنده مانده اند. چون همیشه دشمن را آنقدر بزرگ کرده اند که این سوال بخودیخود مطرح است. یعنی آنها که تیرباران شدند گروه گروه، هوش و زرنگی اینهایی که زنده ماندند را نداشته اند؟
از طرفی برخی با گشت سپاه مثل شکارچی دنبال بقیه بوده و در خارج از کشور هم ادعای سر موضعی دارد و بقیه را از بالا به پایین نگاه میکند. شخصن دو نفر را میشناسم که بادشان با افشاگری خوابید. اینهمه اما بد نیست. چون اغلب کیس پناهجویی شان را که دروغ بوده، خود آنقدر تکرار کرده اند که باورشان شده است. مجبوریم اما همزمان محیطی بوجود بیاوریم که همه واقعیت را بدون وحشت بگویند. گونتر گراس پس از چند دهه بلاخره گفت با جوانان هیتلری بوده. اینکارش برای همه شوک بود اما بدلیل بسیار کارها، حرفها و موضع گیری های انسانی اش بخشیده شد. جریان متاسفانه در میان ما برعکس است. همه قهرمانند و زندانی بودنشان را پتکی کرده اند بر سر نسل جوان. گوشه و کنار اما همه صدایشان در آمده و برای همین هم کار مصداقی و مقالاتش خوانده میشود. چون همه 100% راه حمید میروند و بیژن هستند! اینقدر اینها را بُت کرده اند که همه پای منبر خاطرات گویی نشسته اند. کسی کاری ندارد به اینکه اینها چه گفته و نوشته اند. مانند نوشته های خمینی که گویا فقط بختیار هوار میکشید!
در محیطی که نزدیکی یا دوری با قهرمان ملاک است و عکس آنها در ماه و خورشید، مصداقی در حال افشا که اصولن اینها تواب بوده اند! حال اگر خود مصداقی هم خود را بمانند گونتر گراس افشا نکند که کُجاها کوتاه آمده، کس دیگری دیر یا زود اینکار را میکند و بقولی پته پوته همه بر آب است! اینکار مقطعی شاید درست نباشد اما در دراز مُدت ممکن است به حقیقت گویی منجر شود. و آقایون رفقا را از تخت قهرمانی پایین کشیده و در جو کنونی رهبر، هوادار- مرید و مرادی بد نباشد.
این کار همچنین جلوی سواستفاده ی افراد را در محیط خارج میگیرد.محیطی که بروی نشست و برخواست با رهبری ارزشگذاری مثبت کرده و متاسفانه چریک سابق بودن را عبایی کرده اند برای سو استفاده از نسل جدید و اعمال اتوریته ی فکری و مناسبلت ارباب رعیتی در جنبش . جامعه ای که شدیدن مدرک گرا میباشد، یکدفعه در شوک میرود که سالها مُرید کسی بوده که نه تنها مدرکی ندارد، حتی اکابر هم نرفته است! چریک که نبوده، تیر خلاص هم میزده! اینکار هم مُخ مرید را تکان میدهد و هم سوزنی است که باد رهبران و اتوریته های فکری را خالی میکند. و انسان را مجبور میکند از پای منبرها بیرون رفته و عمل افراد را ببینند و رفتار انسانی و برابرشان را و خود برای حل مُشکلات جامعه چاره جویی کند.
برای همین جو است که نگهدار مجبور میشود به قصه ی همنشینی با بیژن و دوست جون جونی بودن با حمید ... چون با بافت اجتماعی ما کاملن آشنا است. مصداقی نمیگوید کُجا کوتاه آمده. دروزی نمیتواند بگوید، فتانت فلسفه میبافد. گونتر گراس اما با وجدانی آسوده میرود و سالها در خاطره.