پزشکی و فرماسیون های اقتصادی
هفته گذشته یک خانم دکتر جوان در یک منطقه دوردست (که برای طی دوره اجباری طرح خارج از مرکز در آن منطقه خدمت میکرد) با اتومبیل و راننده اداره موردحمله راهزنان قرار گرفت و بهشدت مضروب شد. احتمالاً این حادثه در آن منطقه بارها اتفاق افتاده است و تا زمانی که امنیت اجتماعی ارتقا پیدا کند بارها و بارها برای اقشار مختلف مردم رخ خواهد داد اما آنچه مقصود این یادداشت است یادآوری مسئولیتی است که دولت و وزارت بهداشت ناآگاهانه با اعمال قوانینی اجباری برخلاف حقوق بشر و قانون اساسی به گردن خود گرفتهاند.
بیتردید اگر اتومبیل کسی که دارای یک شغل خصوصی در آن منطقه است مورد چنین هجومی قرار میگرفت مسئولیتی متوجه وزارتی که به آن شغل مربوط بود نمیشد. موضوع این است وزارت بهداشت سالهاست به این بهانه که پزشکان وظیفه دارند درازای استفاده از ظرفیت دانشگاههای کشور مدتزمانی را به خدمت در داخل کشور بپردازند نوعی استخدام اجباری با حقوقی غیرواقعی در مناطقی که تعیین میکند پدید آورده است که نهتنها با قوانین اساسی سازگار نیست بلکه با ایفای وظایف اساسیاش در تهیه سلامت مناسب برای مناطق محروم هم منافات دارد.
در نظامهای بردهداری که کار برده بر اساس نوعی اجبار و بر اساس قوانین آن دوران انجام میشد مسئولیت معاش و امنیت برده هم بر عهده بردهدار بود. در این سیستم برده بهخودیخود یک ارزش اقتصادی به شمار میرفت و مهمترین عامل ارزشافزوده بود؛ بنابراین بردهدار بیشترین تلاش را در جهت امنیت دارایی خود که همان برده بود انجام میداد. گفته میشود سقوط امپراتوری روم به این دلیل رخ داد که امپراتوری دیگر نمیتوانست سیستم بردهداری را در اقصی نقاط کشور اداره کند و فرماسیونهای اقتصادی جدیدتر بخش مهمی از اداره امور را هرچه بیشتر به سازمانهای خصوصی و افراد میسپرند و ازاینرو چابکتر و پویاتر بودند. استفاده از قوانین بردهداری در قرن بیست و یکم تنها مشکلش عدم تأمین کافی معیشت پزشکان طرحی و دستیاران نیست بلکه با روشن نبودن ارزش اقتصادی کاری که پزشکان ارائه میدهند یا باید ارائه دهند سلامت مناسب توسط سازمانها و افراد خودسامان محلی را هم فراهم نمیکند و ارزش اقتصادی پزشکان برخلاف بردگان امپراتوری روشن نمیشود.
اینکه پزشکان وظیفه دارند بعد از فارغالتحصیلی سالهای مشخصی را به آبوخاک خود خدمت کنند یک اصل اخلاقی و قانونی باارزش است و در بسیاری از کشورها وجود دارد ولی از این اصل نمیتوان این نتیجه را گرفت که دولت حق دارد با تصویب آییننامههایی پزشکان را قطعنظر از تمایل ایشان و بدون پرداخت مناسب برای خدماتشان بالاجبار در هر منطقه به کار گیرد. گاه دختران پزشک جوان ایرانی به جرم تحصیل بیشتر و تواناییهای بالاتر مجبور به کار در شرایط و درمانگاههایی میشوند که نهتنها برای خودشان که برای خانوادههایشان (آنها که تجربه کردهاند) بسیار خوفآور است.
اگرچه فرزندانی که روی مژه چشمها بزرگ شدهاند این مرحله را با سربلندی پشت سر میگذارند اما اشکال بزرگتر آن است که برای ان مناطق محروم، پزشکی که دائمی باشد و این کار را حرفه همیشگی خود بپندارد و با کار مناسب دولتی بتواند زندگی و آینده خود را تأمین کند فراهم نمیکند، بنابراین سلامت مناسب پایدار در برابر وضعیت اضطراری دائمی شده (به گفته جورجیو اگامبن) رنگ میبازد. در این شرایط تا زمانهایی نامعلوم راهزنان در جادهها اتومبیلها و سرنشینانشان را مورد هجوم قرار خواهند داد.
ایکاش وزارت بهداشت ما بتواند مسئولیت خود را در صورت بروز حادثه برای پزشکانی که به شیوهای ماقبل قرونوسطی به کار گرفته شدهاند عمیقاً درک کند و تغییرات ضروری و تاریخی در این قوانین را به عمل آورد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید