*شهرزاد پورعبدالله رواندرمانگر مقیم بریتانیا است. در ماههای اخیر دو مورد کودک آزاری پای دیپلمات های ایرانی را به رسانهها کشاند. در مورد اول یک دیپلمات که به دست زدن به چند کودک در یک استخر عمومی در برزیل متهم شده بود، نهایتاً فقط به دلیل حضورش در استخر مختلط اخراج شد. نه او و نه هیچیک از مقامات دولتی اتهام وارده را قبول نکردند و آن را «سوءتفاهم فرهنگی» اعلام کردند. در مورد دوم کار یک دیپلمات ایرانی به اتهام دست درازی و اقدام به سوءاستفاده جنسی از یک دختر بچه ده ساله به ایستگاه پلیسی در فرانکفورت آلمان کشیده شد. این اتهام هم رد و توطئه سازمان مجاهدین خلق با همکاری سازمان های اطلاعاتی و امنیتی خارجی اعلام شد. اگر فرض را بر این بگذاریم که آنچه دیپلمات های ایرانی به آن متهم شدهاند صحیح و توضیح مقامات ایرانی هم در «سوء تفاهم فرهنگی» خواندن این رویدادها صادقانه باشد، باید پذیرفت که قطعاً تفاوتی فاحش در درک و برداشت از آزار جنسی بین دولتمردان ایرانی و نهادهای بینالمللی وجود دارد. به نظر میرسد در حالی که لمس بدن فرد بدون رضایت او، بغل کردن و بوسیدن او علیرغم میلش و بسیاری از موارد مشابه، در کشورهای دنیا آزار جنسی تلقی می شود، در ایران «تجاوز» تنها نوع پذیرفته شده «آزار جنسی» است. وقتی در ایران صحبت از کودک آزاری می شود، معمولا به ندرت به سوءاستفاده، آزار و حتی تجاوز جنسی به کودکان اشاره شده و می شود. مطالعات میدانی در این زمینه یا انجام نشده و یا اگر هم انجام شدهاند کمتر نشانی از آنها میتوان در رسانهها یافت. به نظر می رسد تابو بودن مسایل مربوط به زندگی جنسی یا سکسوالیته و ماهیت جنسی این نوع آزارها باعث میشود حتی خبر اتفاقاتی از این دست در رسانههای ایران انعکاس پیدا نکنند. تحقیقات بینالمللی در زمینه آزار جنسی کودکان نشان میدهد که اغلب آنها در محیط خانواده و توسط نزدیکان کودک اعمال میشود. حفظ ظاهر، اهمیت آبروی خانوادگی، نگاه جامعه و مهمتر از همه برخورد خانواده با قربانی، احتمالاً از مهمترین عوامل فاش نشدن اینگونه وقایع به ویژه در جوامعی مثل ایران هستند. در کنار اینها، عدم وجود تعریفی دقیق و جامع از آزار جنسی کودکان، خلاء های قانونی و عدم وجود خانههای امن برای قربانیان، دلایلی هستند که موجب می شود قربانیان این جنایات یا سکوت کنند یا به سکوت واداشته شوند و سالها در خاموشی رنج بکشند. برخی از آنان که خود را گناه کار می پندارند، مدتها با احساس گناه و شرم زندگی می کنند. برخی دیگر خشم و نفرتی که نتوانسته اند بیان کنند را به خود برگردانده و با فرار از خانه، روسپیگری، اقدام به خودجرحی، اعتیاد یا اقدام به خودکشی سعی میکنند به خود آسیب برسانند. گروهی عمرشان را در افسردگی بسر برده و آینده کاری، جنسی، عاطفی و خانوادگیشان تحت تأثیر رازی قرار میگیرد که در درونشان پنهان کرده اند. گروهی دیگر نیز همیشه با این ترس زندگی کردهاند که مبادا روزی خود دست به آزار کودکان بزنند. سوءاستفاده جنسی از کودک چیست؟ کارشناسان آزار و سوءاستفاده جنسی از کودک را به عملی اطلاق میکنند که در جریان آن فردی که از نظر سنی از کودک بسیار بزرگتر و از موقعیت برتری برخوردار است از او برای لذت جنسی خود سوءاستفاده می کند. این سوءاستفاده ممکن است در چارچوب خانواده و توسط نزدیکان و کسانی که با کودک و یا نوجوان رابطه خونی نزدیک دارند، مانند پدر، مادر، برادر، عمو و دایی صورت گیرد یا در بیرون از خانه توسط افراد دیگری که با کودک در تماس هستند، مانند همسایه، مربی، معلم، کسی که در خانه کار می کند و حتی رهگذری در خیابان، به او اعمال شود. کسانی که در کودکی قربانی آزار و سوءاستفاده جنسی بودهاند، سالها بعد وقتی در جریان تراپی از آنچه بر آنان رفته صحبت میکنند بیش از هر چیز احساس گناه کرده و خود را مقصر می پندارند. گاهی برخورداری از جایگاه ویژه نسبت به دیگران و یا دریافت هدیه از سوی فرد بالغ، به کودک این توهم را داده که او هم در این رابطه نقش داشته است. بعضی از این افراد از ترس تهدیدهایی که به آنان و یا دیگر افراد خانواده شان می شده سالها سکوت اختیار کرده و در خاموشی آنچه برآنان روا داشته شده را تحمل کرده اند. برخی که بعد از سالها، سکوت را شکستهاند میگویند با حس خطری که خواهر و یا بردار کوچکتر از خودشان را تهدید میکرده واکنش نشان داده و رازشان را فاش کردهاند. برای اینکه یک کودک بتواند در مقابل کسی که قصد آزار جنسی او را دارد مقاومت کند باید تشویق شده باشد تا به بدن خودش احترام بگذارد و حوزه شخصیش را حفظ کند. باید از حق و حقوق خود آگاه باشد و بداند در چه مواردی میتواند و باید «نه» بگوید. احتمالاً کودکان برزیلی در استخر و دختر بچه ده ساله در آلمان اطلاعات لازم را داشته و از حق خود آگاهی داشتهاند و مهمتر از همه میدانستند که حرفشان را باور میکنند و به آن ترتیب اثر خواهند داد. امکانی که بدون شک بسیاری از کودکان در ایران ندارند. آنان ممکن است حتی تشخیص ندهند که کار خلاف عرفی در حال انجام است و اگر هم احساس کنند در رابطهایی غیر عادی با یک فرد بزرگسال قرار گرفتهاند، احساس امنیت لازم را نسبت به اینکه میتوانند آن را به زبان بیاورند و فرد خلافکار را به سزای اعمالش برسانند، ندارند. اختلافات زناشویی، بستر آزار جنسی کودکان وجود اختلافات زناشویی و درگیر بودن بیش از حد پدر و مادر به اختلافتشان اغلب موجب کم توجهی و بی توجهی آنان به فرزندانشان میشود. سهل انگاری در مراقبت از فرزندان و سپردن آنان به فامیل و همسایهها یا اعضای جوان خانواده - که خود نمیدانند چطور تمایلات و رانشهای جنسی خود را مهار کنند - امکان آسیبپذیری جنسی را افزایش میدهد. نتایج تحقیات نشان میدهد که در اکثر مواردی که آزار جنسی در محیط خانواده مشاهده شده، رابطه مادر و کودک ضعیف و اختلافات زناشویی و افسردگی مادر، حضورش را در زندگی کودک کمرنگ و از او مادری کم حوصله ساخته بوده است. در این موارد حتی اگر کودک به طور غیرمستقیم هم سعی کرده مثلاً توجه مادر را به رفتار غیر طبیعی پدر یا برادر جلب کند، نتیجهای نگرفته است. تصویر کودک قربانی از خود در ذهن کودک قربانی آزار جنسی عالم هستی به دو دنیای متفاوت تقسیم میشود. دنیای آدمهای معمولی که در آن انسانها از آنچه بر آنان روا داشته شده یا میشود احساس شرم نمیکنند و دنیای افرادی که علیرغم میلشان در ارتکاب جرمی شرکت داشته و یا دارند و اعمالی بر آنان روا داشته شده که موجب شرمشان است. چنین کودکی همواره از خود میپرسد: چرا من؟ اگر پدرم، برادرم، عمو، دایی، معلم و یا هر کس دیگری با من عملی غیر اخلاقی انجام داده، حتماً احساس کردهاند که من موجودی کثیف هستم و به همین دلیل این اتفاق برای من افتاده است. سؤال دیگری که در ذهن کودک قربانی آزار جنسی مطرح و موجب وحشتش میشود این است که آیا او نیز به نوبه خود احتمال دارد چنین رفتاری از خود نشان داده و در آینده به کودک دیگری آسیب برساند؟ صرف حرف زدن در مورد آزار جنسی و پایان دادن به دوزخی که در آن زندگی میکند موجب حل این مشکل و برطرف شدن این ترس در او نمیشود. اگر قربانی امکان صحبت کردن در مورد تجربه دردناکش را نیابد، با وارد شدن به دوران بلوغ این ترس و وحشت ابعاد بیشتری به خود می گیرد. نوجوانی که چنین تجربیاتی را در کودکی داشته، بیشتر از همسالان خود از رانشهای جنسیاش نگران میشود و از عدم امکان کنترلشان می ترسد. تمایل به خودارضایی و انزال غیر ارادی در خواب که در دوران بلوغ برای نوجوانان پسر طبیعیست او را به شدت نگران می کند چراکه میترسد شبیه کسی شود که او را مورد آزار قرار داده و نتوانسته میل جنسیش به کودکان را مهار کند. ترس از آسیب زدن به دیگری و عدم کنترل امیالی که خطرناک ارزیابی میکند ممکن است موجب شود تا مدتها خود را در اتاقش زندانی کند تا احتمال برخورد با قربانیان احتمالی را کاهش دهد. برخی از قربانیان، خشمشان را متوجه خود میکنند، دست به خودکشی می زنند یا به مواد مخدر پناه میبرند و از این طریق اضطرابهایشان را کاهش می دهند. اختلالاتی چون کم اشتهایی روانی یا آنورکسی که تلاشی ناخوادآگاه برای جلوگیری از رشد و در نتیجه تغیر بدن است یا پراشتهایی روانی یا بولیمی و از دست دادن جذابیت فیزیکی، از دیگر روشهای ناخودآگاه آسیب رسانی به خود محسوب می شوند. بزهکاری و بروز رفتارهای ضداجتماعی هم میتواند تلاشی باشد برای نشان دادن میزان خطرناک بودنشان برای دیگران و جامعه. تأثیر آزار جنسی عکس العملهای کودکان قربانی خشونت جنسی با هم متفاوت است. بعضیها در نوجوانی با زیاد شدن مشکلات و فشارهای دوران بلوغ میترسند که کارشان به جنون کشیده شود. آنان رازشان را فاش میکنند و تجربه خود را بیان می کنند. دستهای میترسند با برملا کردن واقعیت نگاه دیگران به آنها تغییر کند و احترام و اعتماد دیگران را از دست بدهند. آنان با این امید سر میکنند که با بزرگ شدن و پیدا کردن شریک زندگی مناسبی که آنان را درک میکند، ممکن است بتوانند مانند انسانهای عادی زندگی کنند. تحقیقات نشان داده بعضی که به ظاهر توانستهاند به صورت عادی زندگی کنند با بروز مشکلات و دشواریهایی که در زندگی عاطفیشان پیش آمده، خود به آزار جنسی کودکان مبادرت کردهاند. در این میان گروهی که کمترین ضربه را میخورند معمولا کسانی هستند که در بین اطرافیانشان از حمایت لازم برخوردار بوده و قانع شدهاند که در آن واقعه، خودشان تقصیری نداشته و صرفا قربانی فردی بیمار شده اند. در این شرایط به عزت نفس آنها صدمه زیادی وارد نمیشود و از همین رو زندگی بهتری خواهند داشت. نشانههای آزار جنسی علایمی که قربانیان آزار و تجاوز جنسی از خود نشان میدهند به دو بخش تقسیم می شود. برخی علایمی هستند که بروزشان توسط کودک میتواند به دلایل دیگری نیز مرتبط باشد. با مشاهده آنها نمیشود به طور قطع نتیجه گرفت که کودک تحت آزار قرار گرفته است. این علایم عبارتند از فکر خودکشی یا تهدید به خودکشی توسط کودک، بیش فعالی یا هایپر اکتیویتی و شب ادراری ناگهانی. نشانهها و علایمی که ماهیت جنسی دارند می توانند ارتباط مستقیمی به آزار جنسی داشته باشند. بازیهای جنسی و اعمال رفتارهای جنسی با بچههای دیگر اغلب نشان دهنده این است که کودک یا شاهد این اعمال توسط بزرگسالان بوده و یااین اعمال بر او رواداشته شده و او به طور مستقیم این اعمال را تجربه کرده است. قربانیان آزار جنسی معمولا با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند. حس ترس، حملات ناشی از اضطراب یا پنیک اتک و اضطرابهای شدید، اختلال در خواب، کابوس دیدن و از کوره در رفتن تنها برخی از این مشکلات هستند. بسیاری از آنان بشدت نسبت به لمس شدن حساسند، آن را تحمل نکرده و ممکن است برخورد شدیدی نشان دهند. آنها اغلب به سختی به دیگران اعتماد میکنند و در رابطهشان با دیگری همواره نگران از دست دادن کنترل بر رابطه هستند. بعضی از آنها دچار دردهایی هستند که عامل فیزیکی ندارند: معده درد، تهوع، سر درد، کمر درد و عادت ماهیانه دردناک از جمله این دردها هستند. اختلال در رابطه جنسی، ناتوانی، بی میلی و کم میلی به داشتن روابط جنسی و در نتیجه محرومیت از لذت جنسی یا مشکل در ارضای جنسی هم از رایجترین پیامدهای آزار جنسی محسوب می شوند. اهمیت آموزش جنسی و پیشگیری همانطور که پیشتر گفتم بچهها بیشترین آسیب را در خانه میبینند. دو سوم آزارهای جنسی از سوی نزدیکان کودک به او اعمال می شود. کودک به طور طبیعی معیاری برای تشخیص خوب و بد ندارد، از همین روست که نداشتن اطلاعات کافی در مورد بدن خود و عدم آگاهی از مسائل جنسی احتمال آسیبپذیریاش را دو چندان میکند. آموزش جنسی کودک بر همین اساس اهمیت پیدا میکند. آموزش جنسی از یک سو به کودک امکان میدهد تا بدن خود را بشناسد، آن را دوست داشته باشد و مراقبش باشد و از سوی دیگر عاملی برای پیشگیری است. باید به کودک آموخت که بدنش متعلق به اوست و هیچکس اجازه ندارد علیرغم میل او با بدنش عملی انجام دهد. در همین راستا نباید بچهها را واداشت وقتی تمایل ندارند به بغل کسی بروند یا به او «بوس بدهند». او از این طریق میآموزد که اختیار بدنش را در دست دارد و صرفا وسیلهای تحت کنترل پدر و مادرش نیست. باید کودکان را تشویق کرد در صورتی که رفتاری غیرطبیعی برایشان افتاد به سرعت به والدینشان اطلاع دهند. به باور من، محدودیتهای جامعه ایران، بالا رفتن سن ازدواج، عدم امکان داشتن روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج و رابطه زناشویی، مشکل مسکن در کلان شهرها و همجواری بیش از حد نزدیک اعضای یک خانواده و عدم برخورداری از فضای شخصی امکان بروز آزار جنسی را افزایش می دهد. اکثر افرادی که بعد از سالها در جلسات مشاوره برای نخستین بار از تجربه آزار جنسی حرف زدهاند میگویند که در ابتدا متوجه غیر طبیعی بودن عمل فرد سوءاستفادهگر نبودهاند. اغلب اوقات فاصله سنی موجب شده که بترسند و شکایتی نکنند. خیلی از آنها امکان اینکه در این مورد با یکی از نزدیکانشان صحبت کنند را نداشتهاند چرا که یا حرفشان را باور نمیکردهاند یا به خاطر حفظ آبرو چشمشان را بر آن اتفاق میبستهاند. چیزی که بیش از هر چیز روی قربانیان آزار جنسی تأثیر میگذارد تنها تجربه دردناکشان نیست بلکه جدی نگرفتن، برخورد بد، مورد شماتت قرار گرفتن و احساس گناه دادن به آنهاست. پدر و مادری که متوجه آزار جنسی دختر یا پسر خردسالشان میشوند باید در وهله اول فرد خاطی را از محیط کودک دور کنند. بعد از آن باید کودک خردسالشان را مطمئن کنند که او در این میان تقصیری نداشته است. در نهایت هم باید از سوءاستفادهگر شکایت کرده و او را مورد پیگرد قانونی قرار دهند. پیشگیری مهمتر از درمان است. پیشگیری تنها با دادن فهرست وار مجموعهای از اطلاعات امکانپذیر نیست. یکی از راههای پیشگیری دادن آموزشهای لازم به والدین است. باید به آنها نیز یاد داد که به بدن کودک و حیطه خصوصی او احترام بگذارند. برای اینکه کودک بتواند به کسی که علیرغم میلش او را به کاری وادار میکند «نه» بگوید، باید بداند چه کارهایی غیر عادی هستند و به او آسیب می زنند. برپایی کارگاههای آموزشی برای والدین میتواند یکی از راههای کاهش شمار آسیب دیدگان خردسال باشد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید