هزاران دستگاه سانتریفوژ در تأسیسات نطنز، همراه با زیرساختهای مربوطه مانند لوله کشیها و تأسیسات الکتریکی باید برچیده شود و در محلی در همان مجموعه که تحت نظارت دائمی آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواهد بود، انبار شود. حجم قابل توجهی از ذخیره اورانیوم غنی شده باید از ایران خارج شود. در تأسیسات فردو، دو سوم سانتریفوژها و کلیه ادوات مربوط به آنها، از لولهکشیها گرفته تا تأسیسات برقی و غیره باید جمعآوری شود و تا ۱۵ سال دیگر در آنجا غنیسازی صورت نگیرد. قلب تأسیسات آب سنگین اراک باید به کلی خارج شود و داخل آن با سیمان پر شود به نحوی که دیگر قابل استفاده نباشد (قرار است با کمک غرب سیستم جدیدی احداث شود). برای برقراری سیستم شفافسازی، آژانس از ادواتی استفاده خواهد کرد که بخشی از آنها قبلاً در هیچ کجای دنیا استفاده نشده است. بهطور مثال دستگاههای مزبور، آژانس را به طور مستمر در جریان میزان اورانیوم غنی شده خارج شده از تأسیسات نظنز و نیز میزان و درصد اورانیوم غنی شده قرار خواهند داد.
اما ایران با این عقبنشینی قابل توجه در برنامه هستهای خود چه به دست آورد؟
غنی سازی
مذاکرات وقتی جدی شد که آمریکا پذیرفت دست از سیاست غنیسازی صفر بردارد
تا آنجا که به موضوع هستهای مربوط میشود، از سال ۲۰۰۳ که رویارویی ایران با غرب (عمدتاً با آمریکا) بر سر برنامه هستهای جمهوری اسلامی آغاز شد، پافشاری ایران بر روی داشتن چرخه کامل هستهای و بی نیاز شدن کشور از کمکهای خارجی در رابطه با تکنولوژی هستهای بود. اینکه چرا ایران چنین اصراری داشت خارج از موضوع این بحث است، اما به هر حال در قلب این دعوا، موضوع غنیسازی اورانیوم قرار داشت.
آمریکا اصرار داشت که برخورداری ایران از سیستم غنیسازی این امکان را به آن کشور میدهد که به بمب هستهای دست پیدا کند. ایران این نظر را رد میکرد و می گفت که اولاً پروژه اتمی ایران صلحآمیز است و ثانیاً قبول نظر آمریکا را که چندین دهه به عنوان مظهر استکبار معرفی کرده بود، زیر فشار و زور، مغایر با اصول بنیادی انقلاب میدانست.
بالاخره باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در سال ۲۰۱۳ اعلام کرد که ادامه اصرار بر سیاست "غنیسازی صفر در ایران" جلوی حل دیپلماتیک دعوای هستهای با ایران را میگیرد. نهایتاً، در توافق صورت گرفته بین ایران و کشورهای ۱+۵، با نام اختصاری "برجام"، برنامه غنی سازی ایران پذیرفته شد و با تصویب قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل و صحه گذاشتن بر برجام، این برنامه مشروعیت بینالمللی پیدا کرد.
درست است که ایران به مدت ۱۵ سال باید محدودیت هایی را در این زمینه تحمل کند ولی به هر جهت، از دید جمهوری اسلامی، نفس تسلیم نشدن به فشارهای غرب برای دست کشیدن از غنیسازی، یک پیروزی تلقی میشود.
اما دستاوردهای برجام برای ایران از موضوع غنیسازی فراتر میرود.
خطر تحریم و جنگ
بهطور قطع رفع بخش بزرگی از تحریمها که گلوگاه اقتصاد ایران را میفشرد باعث آزاد شدن ظرفیتهای اقتصادی کشور، مراوده آزاد تجاری با بازارهای جهانی و هجوم سرمایهگذاری خارجی به ایران خواهد شد.
Image copyrightAPImage caption
اما توجه به این نکته ضروری است که اگر موضوع غنیسازی از طرف آمریکا پذیرفته نمیشد، به صرف فشارهای اقتصادی، به احتمال قوی توافقی به دست نمیآمد. بر پایه گزارشها زمانی مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا حالت جدی به خود گرفت که معاون وقت وزارت خارجه آمریکا، ویلیام برنز، به نمایندگان ایران که با وساطت سلطان قابوس در عمان با آمریکاییها ملاقات میکردند گفت که آمریکا حاضر است غنیسازی را در حد محدود، در ایران بپذیرد. از این تاریخ، یعنی حدود فروردین ۱۳۹۲، مذاکرات شتاب بیشتری گرفت و با آمدن روحانی جدیتر شد. آقای صالحی میگوید که بعد از انتخابات، "آقای روحانی وقتی در جریان جزئیات این مذاکرات قرار گرفتند، موضوع برایشان باورپذیر نبود."
موضوع دیگری که میتواند باعث نرمش ایران شده باشد، همانطور که رئیس جمهور ایران اظهار کرده، رفع خطر یک جنگ بود که میتوانست تمام زیر ساختهای کشور را نابود کند.
خطر جنگ تنها از ناحیه آمریکا نبود بلکه این امکان وجود داشت که در شرایطی که برنامه هستهای ایران به عنوان یک تهدید جهانی تلقی میشد، اسرائیل دست به حمله علیه ایران بزند. حدود یک ماه پیش، ایهود باراک، نخست وزیر و وزیر دفاع پیشین اسرائیل گفت که بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، اسرائیل سه بار تا یک قدمی حمله به ایران پیش رفت که هر بار به دلیلی برنامه حمله به تعویق افتاد. امروز با توجه به توافق انجام شده اسرائیل هیچگونه حمایتی را در سطح جهانی برای چنین اقدامی پشت سر نخواهد داشت.
از نظر سیاسی، توافق هستهای باعث خواهد شد که ایران از انزوایی که از دوران روی کار آمدن محمود احمدی نژاد تشدید شده بود بیرون آید و فشارهای بینالمللی به نحو قابل ملاحظهای کاهش یابد.
تابویی که شکست
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ایران به موضوع شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا به عنوان یکی دیگر از نتایج شکل گیری توافق هستهای اشاره کرد. این اظهارنظر مورد انتقاد تند محافظهکاران قرار گرفت، اما واقعیت این است که نفس نشستن وزیر امور خارجه آمریکا با همتای ایرانیاش، برای روزها و شبهای متعدد و گاه تا پاسی از نیمه شب، خبر از "مذاکره از موضع برابر" را میداد. چیزی که تا دو سال پیش قابل تصور نبود.
Image copyrightAPImage caption
از طرفی، آنها که در غرب به نحوی دست اندر کار مسائل سیاسی هستند میدانند که تصویری که برخوردهای غیر متعارف احمدینژاد و تیم وی از ایران، به عنوان یک سیستم غیر منطقی و غیر عادی در غرب ایجاد کرده بود امروز با به ثمر رسیدن مذاکرات تا حدود زیادی تغییر کرده است.
صرف کردن روزها و ماهها وقت و مذاکره بین مقامات ایران و بالاترین مقامات سیاست خارجی شش قدرت جهانی و نهایتاً به نتیجه رسیدن مذاکرات، به نظر بسیاری از کارشناسان، به نوعی قبول ایران به عنوان یک قدرت منطقهای تلقی میشود.
این وضعیت از دید جناحی که از برتری نسبی در ایران برخوردار است، شامل محافظهکاران از جمله سپاه پاسداران، هم به لحاظ اقتصادی و هم روانی قدرت مانور کشور را در منطقه افزایش میدهد. با استفاده از فضای ایجاد شده، جناح مزبور میتواند به نفوذ خود در عراق و سوریه از طریق نیروهای نیابتی مانند حزبالله لبنان بیفزاید.
در این زمینه شرایط جدید ژئوپلیتیک منطقه هم به یاری ایران آمده است.
دست بالا در منطقه
اگر روزی به شدت با افزایش نفوذ ایران در عراق و سوریه مخالفت میشد امروز با ظهور پدیده داعش، هم مخالفتها میتواند رفته رفته رنگ ببازد و هم موضع ایران تقویت شود. حل مسئله هستهای و کاهش تنش با غرب میتواند در این زمینه به ایران کمک کند.
گزارشها حاکی است که برخی از سناتورهای آمریکایی، از جمله سناتور جو منچین از اعضاء کمیته نیروهای مسلح سنا از "خلائی" که ممکن است بر اثر برکناری اسد ایجاد شود نگرانند.
وی اخیراً گفته است: "شما میخواهید چه کسی را جایگزین او (بشار اسد) کنید؟ میخواهید چه کنید؟ یک خلاء (قدرت) ایجاد کنید؟ این در مورد صدام نتیجه نداد هم چنانکه در مورد قذافی هم نداد. این یک آشفتگی به تمام معناست است و ما فقط پول در این کار میریزیم و بر این آشفتگی می افزائیم."
در عین حال با کاهش خصومتها با ایران، روسیه میتواند با ایران بلوک قدرتی را در منطقه شکل دهد که موقعیت ایران را مستحکمتر خواهد کرد. ارتش روسیه به تقویت جدی نیروی نظامی خود در سوریه پرداخته که با توجه به حضور ایران در آن کشور اتحادی اعلام نشده شکل گرفته است. ولی در حالی که تنش بر سر مسئله هستهای بین ایران و غرب دوران اوج خود را میگذراند، روسیه حاضر نبود به ایران نزدیک شود. خودداری از تحویل موشکهای اس ۳۰۰ به ایران دقیقاً تحت تأثیر بحران هستهای بود و با آرام شدن وضعیت، پوتین دستور رفع ممنوعیت تحویل موشکهای اس ۳۰۰ به ایران را داد.
شکست لابی اسرائیل
اما شاید یکی از موفقیتهای چشمگیر برای جمهوری اسلامی در روند مذاکرات، ایجاد شکاف بین دولت آمریکا و اسرائیل و شکستن اجماع در کنگره آمریکا در جهت حمایت از اسرائیل بود.
این شکست آنچنان سنگین بود که لابی اسرائیل حتی با صرف میلیونها دلار نتوانست موضوع رد یا قبول توافقنامه را در سنا به رأی گیری برساند. در حالی که چنین شکستی برای لابی اسرائیل در دهههای اخیر بی سابقه بوده است این تحول میتواند مقدمهای برای کاهش نفوذ لابی اسرائیل در سیستم حکومتی آمریکا باشد.
آیا تصمیمگیران ایران به این مسئله هم توجه داشتند؟ شاید نه، اما حتی سایتهای محافظهکار در ایران که نظر خوشی به برجام نداشتند شادی خود را از این مسئله پنهان نکردند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید