رفتن به محتوای اصلی

خبر اومد که تنگستون خزونه

خبر اومد که تنگستون خزونه

 

 

خبر اومد که عمر دیب سر شد

به پا افتاد شب، وقت سحر شد

"ندا"یی اومد از دشت شقایق

که لیلی صید زوبین و تبر شد

***

نشونت نیست دختر، چند ماهه

دل مادر شکستن، وُل! گناهه

خدایا پیر شد مادر شبونه

خبر اومد که تنگستون سیاهه

***

دلُم درد و دلُم درد و دلُم درد

وطن زندون، وطن زندون، وطن بند

دل تهمینه... آه ... ای وای، رستم

که تیغ از گرده سهراب بَر کند

***

دم زندون، پدر دل ناگرونه

قد سرو پسر می ده نشونه

نشون و نام و عکس و ... آی روله

خبر اومد که تنگستون خزونه

***

دل سبزش – خدا!- آواز می خواست

غمش بو(د) ناله های ساز می خواست

کنار راه پر می زد به خونش

بزن نی زن، دلش پرواز می خواست

***

نوشتم مادرم را: " بخت یاره"

زمستون رفت و دشستستون بهاره

نوشتم، توی زندون، تا ندونه

شب ابر است و دنیا تیره تاره

***

ز دست ناکس و نامرد فریاد

که خواهر می کشه با تیغ پولاد

مرا عهدیست با جانان... وگر نه

"تفنگ دسته نقره ام دادِ بیداد"

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید