رفتن به محتوای اصلی

چرا جنبش سبز با همبستگی لهستان فرق دارد!

چرا جنبش سبز با همبستگی لهستان فرق دارد!

چرا بعضی فعالان سیاسی در ایران جنبش کنونی مردم ایران را به غلط با حرکت همبستگی لهستان مقایسه می نمایند ؟ تا به نتایج دلخواه خود دست یابند! آیا ضعف آنها از عدم شناخت جنبش همبستگی لهستان ریشه می گیرد یا از عدم شناسائی درست از وضعیت ایران است که آنها در بررسی به انحراف می کشاند ؟برای مثال به استدلال زیر از جانب آقای بیژن حکمت توجه نمائید.« http://www.newsecularism.com/2009/11/20.Friday/112009-Bijan-Hekmat-Not-… «دوم آنکه امروز جهان و جامعهء ما هردو تغییر کرده‌اند. همه ‏به چشم دیده‌اند که در گذار لهستان به دمکراسی، نمایندگان حزب کمونیست حاکم و جنبش ‏معترض همبستگی هر دو در یک مجلس کنار هم نشستند و ده سال بعد از انقلاب ایران، ‏جنبش‌های آزادیخواهانه گوناگونی در نبرد و تعامل با سران حکومت های اقتدارگرا به ‏دمکراسی دست یافتند. اینک هم میدان تجربه و هم افق ‌های انتظار گشوده تر شده است و ‏ما را نیازی به تکرار انقلاب پنجاه و هفت نیست.«آقای بیژن حکمت از تجربیات سیاسی بیشماری برخوردار هستند اما معلوم نیست چرا و چگونه جنبش کنونی مردم ایران را با حرکت همبستگی مردم لهستان مساوی می پندارد. به برخی اختلافات جنبش مردم سبز با حرکت هبستگی لهستان وتفاوت های اساسی بین جامعه ایران و لهستان اشاره کوتاه میشود .

یکم:لهستان یک کشور حساس درقلب اروپاست که همواره پل ارتباطی بین شرق و غرب اروپا بوده است.لهستان در قرن هیجدم میلادی از جانب هفت کشور اروپائی تصرف شده بود و به مدت 100 سال دولتی بنام لهستان در جغرافیای سیاسی اروپا وجود نداشت.لهستان کشوریست که به لحاظ تاریخی از دوره ناپلئون در قرن هفدهم میلادی از انقلابات و فراز و نشیب ها و جنگهای مختلف اروپا تاثیر گرفته است.

دوم:لهستان بعنوان یک کشور مسیحی و کاتولیک در هزار سال پیش هنگامیکه اسقف اعظم آلمان اجازه داد تا لهستانی نیز برای خود اسقف اعظم داشته باشند ، برای اولین باردولت وملت لهستان در اروپا متولد شد.همانگونه که لهستان در هزار سال پیش با انتخاب اسقف اعظم توانست کشور خود را پدید آورد ،همانطور دنیای کاتولیک در رم با انتخاب کاملا سیاسی پاپ اعظم از لهستان در دهه هفتاد میلادی ،عامل تولدی دیگر برای ملت بسیار کاتولیک لهستان گردید.

سوم:کشور لهستان بعنوان یک کشور اروپائی که تحولات تاریخی مدرنیته اروپا را پذیرفته بود ،حتی در دوران سوسیالیستی نیز از قوانین قرون وسطائی اعدام ،سنگسار ،حجاب اجباری ودیگر مصیبت های کنونی جامعه ایران مبرا بود.مردم لهستان در مبارزه با دولت خود کامه سوسیالیستی برای رسیدن به آزادی ودمکراسی مانند مردم ایران با مشکلات عدیده عقب ماندگی به لحاظ رشد نیافتگی بعلت موانع مذهبی و استبداد آسیائی ودوری از مراکز پیشرفته اروپائی دست وپنجه نرم نمی کردند.مردم لهستان در همان دوران سخت وغیر دمکراتیک حکومت گران حزب کمونیست به لحاظ فرهنگی با کشور های آلمان غربی قابل مقایسه بود.لهستان تنها چهل سال پس از جنگ جهانی دوم درسایه تشکیل کشورهای بلوک شرق از غافله تمدن اروپائی در غرب عقب مانده بود که پس از آزادی ـ همه آن عقب ماندگی ها را جبران نمود.اساسا حکومت های سوسیالیستی مشکلاتی مانند حکومت اسلامی برای ملت های خود نیافریده بودند.شاید مردم کشورهای سوسیالیستی به زندگی شهری مردم ایران در دوره شاه حسرت می خوردند اما هرگز نمی توان ناهتجاری ها و استبداد سیاسی جوامع سوسیالیستی را با استبداد حکومت اسلامی مقایسه نمود.

چهارم:مردم لهستان مانند آلمان شرقی به لحاظ تاریخی از فرصت های گرانبهای ایجاد شده از جانب رهبر کشورهای عضو بلوک سوسیالیستی یعنی میخائیل گورپاچف به نحو احسن بهره گرفت.باد اصلاحات پروستاریکا و گلاسنوست که از جانب مسکو شروع به وزیدن کرده بود ـ ابتدا از لهستان گذشت. اصولا کشورهای سوسیالیستی تحت اوامر رهبران حزب کمونیست شوروی کسب اراده سیاسی می نمودند که لهستان نیز در آن جرگه بود.اوج جنبش همبستگی لهستان با فرامین اصلاحات دمکراتیکی که از مسکو صادر شده بود همزمان گردید و طبعا دولت های برادر سوسیالیستی وابسته به اردوگاه ملزم به اطاعت از برادر بزرگتر در مسکو بودند تا اصلاحات دیکته شده آنها را اجراء نمایند.اما دولت جمهوری اسلامی درهیچ بلوک سیاسی شرکت ندارد و از هیچ دولتی دستور نمی گیرد.برای مثال دولت شاه به لحاظ سیاسی و نظامی وابسته به امریکا شده بود و اتحاد و تبعیت شاه از امریکا بسیار طبیعی می نمود . هنگامی که امریکا خواستار خروج شاه از ایران شد تا از تعمیق انقلاب بسوی کمونیستها جلو گیری شود بسیار طبیعی انجام پذیرفت.برای مثال انقلاب رومانی در کریسمس سال 1989 میلادی به خونریزی کشیده ،چراکه چایشسکو از مسکو تبعیت نمی کرد و نخواست به رفرم های گورباچف تن دهد.

پنجم: پس از فراروئی جنبش همبستگی لهستان ،رهبر آن جنبش یعنی لخ والنسا توانست برنامه های خود را به رئیس دولت کمونیستی لهستان ژنرال یارزولسکی تحمیل نماید.ژنرال یارزولسکی از چندطرف مجبور به اطاعت وکرنش در برابر جنبش همبستگی شده بود1ـ اجرای فوری دستورات صادر شده از جانب مسکو 2ـ رشد و پیرزوی سراسری جنبش دمکراسی در لهستان و در اروپا شرقی همزمان شده بود و دولت لهستان دیگر نمی توانست حتی یک روز از خود مقاومت نشان دهد وعلیه اکثریت مردم مقاومت نماید اما حکومت اسلامی به رهبری ولی فقیه خود را برگزیده الله می داند و به رای مردم هیچگاه انتخاب نگذاشته است.جنبش همبستگی لهستان به رهبران کمونیستی تضمین داده بود ند که آنها هرگز زندانی و محاکمه نخواهند شد.

ششم:کشور ومردم لهستان مانند مردمان ایران از اقوام گوناگون شکل نیافته است.اگر در میان نیروهای سیاسی جامعه ایرانی از علائق و سلایق گوناگون یافت می شود که باعث تفاوت و اختلاف سیاسی گردیده است اما درلهستان حکومت توتالیتر سوسیالیستی واقعا موجود با یک ملت و با یک آرزو روبرو بود که در نهایت پیروزی بسود مردم یکپارچه و یک دل لهستان پایان یافت!تفرقه و انشقاق در میان نیروهای سیاسی لهستان به هیچوجه دیده نمی شد اما در 30 سال گذشته نیروهای سیاسی در ایران همواره با اختلاف و انشعاب روبرو بوده اند.

ششم: ایران در همسایگی کشورهای اسلامی که از حکومت های طالبانی ، وهابی و بعثی تشکیل یافته است قرار دارد . ایران خود تاکنون در بحران های هویت چندگانه باستانی ایرانی قبل از اسلام ،شیعه ایرانی و صفوی وعلوی و اسلام سنی مذهب در حال تلاطم است. اما ملت لهستان در قلب اروپای متمدن و پیشرفته ،تنها از یک پیشینه و یک مذهب ویک کلیسابرخوردار است که در شرائط حساس تغییرات جهانی به موقع از ژان پل دوم پاپ لهستانی پیروی کرده اند تا به پیروزی دست یابند. مذهب کاتولیک همه لهستانی ها را کاملا با یک و دیگر متحد کرده است.لهستان از زبان رسمی برخوردار است که همه را آنها را یکپارچه نموده است اما زبان رسمی فارسی تاکنون نتوانسته است زبان مشترک همه ایرانیان گردد. در همان بیست پیش نیز بیسوادی تقریبا در لهستان ریشه کن شده بود اما در ایران هنوز 40% مردم بیسوادند!

هفتم:سرمایه ائی که در ایران از تولید نفت ناشی میشود ،برای حکومت ایران موقعیتی استثنائی بوجود آورده است اما چنین موقعیتی در لهستان وجود نداشت.حکومت اسلامی با سرمایه های باد آورده نفتی می تواند مردم را در داخل سرکوب کند و در عین حال در تمام منطقه از افغانستان تا کشمیر و عراق و یمن و جنوب لبنان وغزه دست به توطئه بزند وبه تمام تحریم های اقتصادی با نقدینگی نفتی پاسخ گوید. اما کمر اقتصاد کشور لهستان با بدهی 10 میلیاردی به غرب شکست خورد،تا آنجائیکه سرمایه مالی ناتوان لهستان در برابر اقتصاد نیرومند کشورهای امپریالیستی زانو زد تا لهستان به جرگه کشورهای سرمایه داری پذیرفته گردد.

در مورد اختلاف فرهنگی وسیاسی واجتماعی بسیار می توان نو شت.اما به اختصار می توان گفت که کابرد تاکتیک جنبش همبستگی لهستان به علت تفاوت ها و اختلافات فرهنگی و در بسیاری از زمینه ها با ایران کارکردی نخواهد داشت.در تاریخ معاصر ایران لااقل از مشروطیت به این طرف از دوره محمدعلیشاه چموش و مستبد که ابتدا سوگند به قانون اساسی مشروطه وفادار بماند اما سپس علیه مشروطیت عمل کرد ،نشان داده شده است که مسائل سیاسی در ایران شوربختانه بسیار خونین به پایان رسیده است.جبهه استبداد سیاسی در حاکمیت در دوره های مختلف ایران در تاریخ معاصر هرگز آمادگی نداشته است به آرای اکثریت مردم ودمکراسی تن در دهد.عدم پذیرش آرای مرد م در 22 دوم خرداداز جانب حکومت به رهبری ولی فقیه به همان روال بالا تعلق داد.در ایران ثابت شده است که استبداد تنها با قدرت پیگیر مردم میدان را ترک گفته است نه نصیحت و پند واندرز نیروهای سیاسی !

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید