به چه جرمی؟

اسمش سامان و اسم خانومش سمیراست. بهترین و محبوب ترین پسر تو کل فامیل ، محجوب ، متین ، همیشه متبسم و در یک کلام یه پارچه آقا ، طوریکه کسی پیدا نمیشه سامان رو یه بار ببینه و دوستش نداشته باشه ، اگه هم خوشش نیاد مطمئنا خودش ایراد داره.

رتبه 67 کنکور داشت و مدرک لیسانس و فوق لیسانس مهندسی پزشکی از دانشگاه امیرکبیر ( هرچند شغلی در رابطه با مدرکش نتونست گیر بیاره )

روز عاشورا سامان و خانومش و مامانش مثل بیشتر مردم بیرون بودن . نزدیک ظهر مامانش خسته میشه و برمیگرده خونه ، سامان و سمیرا هم میخوان برگردن و سرراه نذری هم برای ناهارشون بگیرن که یه ماشین ون جلو پاشون نگه میداره و 20 نفر میریزن بیرون و بدون هیچ حرفی شروع میکنن به کتک زدن سامان و سمیرا. یه خانوم مسن سمیرا رو از زیر دست این جونورا بیرون میکشه و سامان رو هم ول میکنن. بعد از این زد و خورد پای سمیرا میشکنه و رگ دستش پاره میشه و از اونطرف هم دست سامان میشکنه. به هر زحمتی هست خودشونو میرسونن خونه مامان سمیرا و بعد بدون اطلاع پدرو مادر سامان که دکتر و پرستار هستن میرن بیمارستان برای معالجه بدن مجروح و زخمیشون. و اونجا به جرم اینکه روز عاشورا یه عده حیوون زدن به این روز انداختنشون دستگیر میشن و مستقیم میفرستنشون اوین. پدر و مادرش بعد از فهمیدن قضیه 2 روز طول میکشه تا ماشین سامان رو از خیابونای تهرون پیدا کنن و بعد به هر دری میزنن اجازه ملاقات بهشون نمیدن .

روزها میگذره ، تا اینکه هفته قبل سمیرا آزاد میشه ، با روحیه ای نامساعد و پای همچنان تو گچ. سمیرایی که صدای خنده اش همه کوههای ایران رو میلرزوند و با سامان همه کوهها رو زیر پا گذاشتن ، الان مدیرعامل شرکتش بهش میگه روزی 2ساعت بیا و فقط بشین تو شرکت تا شاید روحیه ات بهتر بشه.

و اما سامان ، سه سال زندان ، به چه جرمی؟؟؟

شاید به جرم اینکه پدرش تو جبهه و زیر رگبار گلوله ها مجروحای جنگی رو عمل میکرده ... یا به جرم اینکه برادرش آمریکاست و هر چی به سامان گفت بیا اینجا قبول نکرد چرا که کشورش رو دوست داره و حاضر نیست با هیچ جای دنیا عوض کنه ... یا به جرم اینکه حاضر نیست چیزی که بهش دیکته میشه رو تحویل بده .... یا شایدم به جرم اینکه دزد و قاتل نیست ... به جرم مجرم نبودن !!!!

اینه عدالت اسلامی؟؟؟