رفتن به محتوای اصلی

این درست نیست که بگوییم در ترجمه فارسی بریدگی وجود دارد!
30.10.2010 - 10:07

ایرانی

فدرال های قومی, بغرنجی های قومی جامعه ایران را حل نخواهند کرد در پاسخ به سیامک تبریزلی و تحریف آشکار در ترجمه مقاله کسروی

بحث مقاله کسروی و تحریف آشکار پانترکیستها

1)

در مورد تحریف مقاله کسروی، حرف من کاملا درست است..زیرا کسروی شهرهای قزوین و همدان را پارسی زبان میداند اما پانترکیستها این نکته را در ترجمه خود نیاوردند!

به این نکته نگاه کنیم. در ترجمه فارسی وبلاگ پانترکیستی:

---

ترجمه پانترکیستی:

"در میان روستاهائی كه عادتاً فارسی صحبت میكنند، اكثر شهرها مانند تهران، شیراز، قزوین و همدان با روستاها یا ایلات تركی زبان احاطه شده اند"

----

ترجمه محققانه:

در ترجمه انگلیسی:

the villages in which the inhabitants speak Persian, one sees villages in which the people speak Turkish, and many Persian cities, such as Tehran or Shiraz or Qazvin or Hamadan, are surrounded on all sides by Turkish villages or tribes

----------

در حالیکه کسروی به صراحت زبان شهرهای همدان و قزوین را پارسی میداند (مانند امروز) ، پانترکیستها این نکته را حذف میکنند.

جناب سیامک، انگار شما حتی نمیتوانید بپذیرید که دوستان شما در این مورد تحریف کردند و یا دیگران را کور حساب میکنید! خوانندگان که ولی نادان نیستند! به این میگویند تحریف و هیچ جور نمیتوانید از این نکه بگذرید. بارها از پانترکیستها شنیده-ایم که همدان و قزوین و غیره ترک هستند ولی ترکزبانان کاملا در این شهرها و استانها اقلیت هستند. استان همدان حدود 73% پارسی/لر/لک/کرد (ایرانی-تبار) است و چهار شهر اول آن یعنی همدان و ملایر و نهاوند و تویسکران همگی زبانهای ایرانی-تبار دارند. آمار رسمی خوشبختانه در مورد همدان وجود دارد زیرا خود استاندار آمار رسمی را اجرا کرده است.

قزوین هم بنابر هم سفر ادوارد براون صدسال پیش و هم آمار رسمی استانی آن، امروز هنوز ایرانی-تبار پارسی-زبان هستند.

http://www.myqazvin.com/tourism/geography/detail…

در ضمن: این نکته که اهالی دهات و غیره به شهر مهاجرت میکنند ربطی به ایران ندارد و چیزیست که در تمامی جهان، بویژه جهان سوم اتفاق میفتد. این موضوع ربطی به زبان دهاتها ندارد، زیرا چه دهاتها فارسیزبان باشند چه ترکزبان چه زبانهای ایرانی-تبار مانند لر، این یک پدیده جهان سومی است و از هند تا چین تا مکزیک داستان همین است و هیچ ربطی هم به باستانپرستی ندارد. با فناوری نوین، یک نفر میتواند به اندازه هزار نفر کشت کند. پس بقیه مجبورند که به شهرها مهاجرت کنند. روشن نیست در آن زمان جمعیت شهر نسبت به دهاتهای آن چه بوده است، ولی کم و بیش شهرهای همدان و قزوین، مانند زبان اصلی آنها امروز نیز فارسی است.

همچنین در این مقاله، کسروی مادها را به صراحت غیرترک دانسته است و ترکان را مهاجر از ترکستان.

این نکته هیچ تناقضی با کتاب پس از آن مقاله، یعنی "آذری یا زبان باستان آذربایجان" که در نزد محققان بزرگ غربی مانند مینورسکی و فرای کاملا علمی است، ندارد. زیرا هر دوتا یک چیز واحدی میگویند:

1) زبان اصلی آذربایجان یک زبان ایرانی بود که امروز هم بازمانده آن در کردی و تالشی و تاتی دیده میشود.

2) ترکان پس از اسلام به آذربایجان آمدند.

در هر دو مورد، هیچ تناقضی بین این مقاله و کار کسروی نیست.

-------

تنها کسروی براین باور بوده است که عمده ترکزبانان ایران، در واقع از نسل ترکان ترکستان هستند. اما باز همه آنها را خالص نداسته است و آمیختگی را انکار نکرده است (چیزی که در ترجمه پانترکیستی فارسی به آن اشاره نشد ولی در ترجمه انگلیسی هست).

در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان، نمیدانم نظر کسروی در مورد اصالت مردم آذربایجان فرق کرده است یا نه.

چنانکه میبینید کسروی ترکان را بومی نیمداند بلکه نسل انها را از "ترکستان" آسیایه میانه میداند. البته خود کسروی، "سید" اسست و نسلش از ترکستان نیست.

پس شاید بحث این نکته باشد که چند درصد مردم آذربایجان ترک بودند و چند درصد زبانشان تغییر یافت. در این راستا، امروز آزمایشهای د-ن-ا میتواند پاسخگو باشد و دیگر نیازی به حدس در این مورد نیست.

یعنی کسروی نیز ورود ترکی را باستانی نمیدانستند(چیزی که در کل مقاله به طور واضح دیده میشود ولی پانترکیستها در مقاله خود آن را بریدند) و در آن مقاله نیز این را ثابت کردند. البته کسروی اولین نفری نیز نبوده است که به زبان ایرانی آذربایجان اشاره بکند. مارکورات حتی درستر از کسروی، زبان آذربایجان را فهلوی دانسته بود و امروز این نکته کاملا ثابت شده است.

پس اصل حرف کسروی:

1) مادها ترک نبودند

2) ترکان پس از ایرانیان به آذربایجان آمدند و آنها از ترکستان آمدند. پس از این لحاظ حرفهای زهتابی و راشدی و غیره همه چزت است چنانکه امروز هم تمامی محققان نیز این نکته را قبول دارند که زبان ترکی از آسیایه میانه به ایران آمده است در حالیکه پانترکیستهای داخل وطن، ادعا میکنند از بین النهرین و ایلام و سومر آمده است!

3) زبان پیشین آذربایجان یک زبان ایرانی بود زیرا کسروی مادها را ترک نمیداند و این نکته در نزد مححقان ان دوران، یعنی ایرانی بودن مادها، کم و بیش بدیهی بود و امروز صد در صد بدیهی است زیرا اسناد کافی وجود دارد.

پس این موارد هم در آن مقاله است و هم در کتابی که بعدها نوشتند.

--------

بحث امار:

2)

در مورد آمار:

"یک چیز اظهر من الشمسی است که فقط 10 – 12 میلیون ترک تنها در تهران، قم، کرج، شهریار، قزوین و همان محدوده زندگی میکنند."

بله همانطور که "گروس و بیجار" بقول شما ترک زبان بودند!

پانترکیستها زمانیکه میخواهند مظلوم نمایی کنند، تمامی کاسه-ها را سر تهران خورد میکنند ولی زمانیکه میخواهند آمار بشمرند، 80% تهران را ترک میدانند. روشن نیست چطوری این اظهر من الشمس است زمانیکه هیچ آماری وجود ندارد. شهر قزوین مردمش فارسیزبان هستند و عموم مردم تهران هم از همه جای ایران هستند و زبان اصلی تهران فارسی است. ترکی و کردی و غیره هم وجود دارد، ولی مردمان آن عموما با هم میامیزند و زبانشان نیز فارسی بوده است یا میشود.

گفتند:

"در کل، آذربایجان مهاجرفرست ترین منطقه ایران است و دلایل آن نیز کاملا مشخص است. "

این هم درست نیست زیرا نسبت به درصد استان، بوشهر هم کمی از آذربایجان شرقی ندارد. در حالیکه ما سه و نیم استان ترکزبان داریم. آذربایجان شرقی هم آمارش در این مورد با زنجان فرق دارد.

گفتند:

"خود وزیر آموزش پرورش چندی پیش گفته بود که 65% دانش آموزان مقطع اول دبستان ایران، زبانشان غیر از فارسی است و لذا باید آموزش را برای آنها از 6 سالگی شروع کرد (و به این ترتیب به کودک آزاری رسمیت بخشیده بود!)."

در پاسه:

یا شهردار تهران، جناب قالیبفاف به وضوح شمار ترکزبانان را بسیار کمتر از آنچه پانترکیستها ادعا میکنند ذکر نموده است و میگوید:

"اكثر ملت ايران فارس هستند، از نتايج سرشماري سال 1375 هـ .ش (1996م) درباره تركيب قومي ملت ايران اين برآورد‌ها حاصل مي‌شود: نسبت جمعيت فارس‌ها حدود 75-73 درصد جمعيت ايران است. آمار سرشماري سال 1365هـ .ش (1986م) نشان مي‌دهد كه 83/82 درصد مردم فارسي صحبت مي‌كنند و 86/2 درصد از آنها فقط فارسي را مي‌فهمند؛ همچنين 32/14 درصد از ملت ايران فارسي نمي‌دانند كه بخش عمده‌اي از آنان در مناطق عشايري و روستايي اقوام فارس زندگي مي‌كنند. آذري‌ها حدود 17-15 درصد و تركمن‌ها حدود 2/1 درصد جمعيت ايران را تشكيل مي‌دهند. 5-5/3 درصد از جمعيت به سومين گروه قومي، يعني كرد‌هاي سني و شيعه غرب كشور اختصاص دارد. پس از آنها به ترتيب قوم عرب در جنوب غربي كشور با حدود 3 درصد و قوم بلوچ در جنوب شرقي كشور با حدود 2 درصد از كل جمعيت قرار دارند."

(نقل از: http://www.ghalibaf.ir/Default.aspx?tabid=79&lang…)

پس آمار دقیق دولتی وجود ندارد. آن خبرگزاری فارس هم که آن نکته را گفته است، یک مورد خلاف داشته است. زیرا در رابطه با دوزبانه بودن کودکان میگوید ولی روشن نمیکند که اینها در مدرسه دوزبانه میشوند (یعنی عربی و انگلیسی) یا منظور زبانهای بومی بوده است. بگذریم که هنوز آمار رسمی در ایران انجام نشده است.

"در ضمن مناطق ترک نشین (اکثریت یا اقلیت) محدود به استانهای آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل، زنجان، قزوین، تهران، همدان، گیلان، فارس و خراسان نیست. آقای حسن راشدی در مقاله "بحران هویت در جوانان آذربایجان" به نقل از کتاب چهار جلدی "فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین" تألیف دکتر م.پناهیان، فقط تعدادی از روستاهای خارج از محدوده استانهای آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل و زنجان را لیست کرده و در این لیست می بینیم که مثلا شهرستان خرم آباد 65 روستای ترک وابسته یا شهرستان سنندج 83 روستای ترک وابسته دارد"

پناهیان عضو فرقه دموکرات بوده است و چندان قابل اعتماد نیست. راشدی هم که سومری و تمام زبانهای باستان را ترکی میداند و حتی پیام کلی خوانندگان را در صفحه-اش میترسد درج کند (در پیام من آمده بخش دوم از پنج و ایشان سه بخش دیگر را درج نکردند) نیز قابل اعتماد نیست.

اما فرهنگ جغرافیای ایران کاملا قابل اعتماد است و درست نظر پانترکیستها را درهم میشکند:

http://www.magiran.com/magtoc.asp?mgID=1929&Numbe…

خوشبختانه این فرهنگ موجود است و عکسی از آمار آن در اینجا نیز آمده است:

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/SomeStat…

جمعیت ترکزبانان در این فرهنگ را میتوان اینطوری دانست.

براساس سرشماری کشور در سال 1335 که داده های آن در کتاب : فرهنگ جغرافیای ایران تحت نظارت سرتیبپ حسینعلی رزم آرا تدوین گشت، جمعیت ایران در سال 1335 حدود 14 ملیون نفر بود. از این 14 ملیون تعداد جمعيت مناطق ترکی زبان 2451061 و تعداد مناطق دوزبانه فارسی-ترکی 877627 و تعداد مناطق سه زبان فارسی-ترکی-کردی 187464 نفر و تعداد مناطق ترکمنی 97491 بوده است. اگر دست بالا را بگیریم و تمام مناطق ترکمنی و فارسی-ترکی و فارسی-ترکی-کردی را با تمام مناطق ترکی زبان بنا بر اطلاعات این کتاب جمع بندی کنیم، حدود 23 تا 24% جمعیت ايران ترکی زبان می شوند.

(بنگرید به مقاله: نگاهی دیگر به داده های زبانی و مذهبی ایران معاصر، احسان هوشمند، فصلنامه گفتگو، شماره 43، مهر 1384)

http://www.magiran.com/magtoc.asp?mgID=1929&Numbe…

پس پناهیان/راشدی این کتاب را تحریف کردند.

من میتوانم یک نمونه واضح از تحریف پناهیان در مورد این کتاب را بیوارم:

میگویند:

" سؤالی که به ذهن هر انسان هوشیاری میرسد این است که چرا رژیمهای راسیست حاکم بر ایران تاکنون آمارگیری ملیتی انجام نداده اند؟. "

چندین آمار اتفاقا انجام شده است که یکی همان آمار ارتش ایران است در دوران پهلوی.

دیگری آمار زیر است از یک سازمان آمریکایی و بیست درصد را آذری دانسته-اند

http://www.terrorfreetomorrow.org/upimagestft/TFT…

که با میزار 3%+- درست است.

یک نمونه دیگر:

"در مرداد 1370، هنگام صدور شناسنامه براي نوزادان، درباره زبان ٤٩ هزار و ٥٥٨ مادر در سطح كشور سوال مطرح شد كه نتيجه حاكي از سهم حضور ٥٣٬٨ درصدي زبان هاى غيرفارسي در ايران بود. بر اساس نمونه گيري مذكور، توزيع سهم هر يك از زبان ها (به درصد) به اين شرح بود: ٤٦٬٢ فارسي؛ ٢٠٬٦ تركي آذربايجاني؛ ١٠ كردي؛ ٨٬٩ لري؛ ٧٬٢ درصد گيلكي و شمالي؛ ٣٬٥ عربي ؛ ٢٬٧ بلوچي؛ ٠٬٦ تركمني؛ ٠٬١ ارمني؛ و ٠٬٢ ساير زبان ها ". پس اگر گويش‌ها و زبان‌هاي هم خانواده با فارسي را با آمار فوق جمع شود٬ زبان‌هايي كه "آريايي (ايراني)" خوانده مي شوند حدود ۷۶٪ ايران را دربرمي گيرند

من آمار ترکزبانان را 20% میدانم زیرا هم براساس آمارهای انجام شده با میزان 3%+- تخلف و هم براساس آمارهای استانی. البته چون پانترکیستها نمیتوانند بپذیرند که عمده ترکزبانان ایران در اردبیل و زنجان و آذربایجان شرقی و نیمی از آذربایجان غربی هستند، ناچار استانهای دیگر را در آمارشان میفزایند.

ولی یک نگاه به آمار استانی دروغ آنها را رد میکند:

http://www.statoids.com/uir.html

بر طبق این آمار جمعیت استان های ایران به شرح زیر است :

استان / ساکن در شهر / ساکن در روستا

آذربایجان شرقی 2004484- 1320788

آذربایجان غربی 1315161 1181119

اردبیل 568448 596916

اصفهان 2914874 1007087

ایلام 259687 217634

بوشهر 394489 332884

تهران 9404754- 1771306

چارمحال و بختیاری 342905 417005

خراسان 3421937 2622134

خوزستان 2342514 1367945

زنجان 489518 547301

سمنان 342455 158991

سیستان و بلوچستان 794528 908579

فارس 2163119 1598913

قم 777677 75269

کردستان 705715 640668

کرمان 1060075 922883

کرمانشاه 1098282 670459

کهکیلویه و بویر احمد 213563 327685

گیلان 1049980 1191480

لرستان 850016 717059

مازندران 1783218 2237946

مرکزی 701547 527265

هرمزگان 443970 613326

همدان 810640 867115

یزد 564233 186536

مجموع کل جمعیت ایران در سال 75(هجری شمسی) برابر 60055488 نفر بود. حال این آمار را بررسی می کنیم :

استانهایی که با دقت بالاتر از 95 درصد ترك زبان هستند عبارت اند از :

آذربایجان شرقی، زنجان، اردبیل و مجموع جمعیت آن ها برابر است با 5.4 ملیون نفر. اگر فرض کنیم 50 درصد جمعیت آذربایجان غربی نیز ترك زبان هستند این عدد به 6.6 ملیون نفر می رسد (هرچند که نقشه ها بیشینه مردم آن جا را کردزبان معرفي مي كنند). بنابراین آمار، ايرانيان ترك زباني که در مناطقی زندگی می کنند که درآن ها زبان تركي تکلم می شود حدود 10.5 درصد جمعيت کل کشور را دربر مي گيرند.

البته کسان دیگری هستند که آذربايجاني تبار می باشند ولی در محیط کار و جامعه آنان زبان ترکی حاکم نیست؛ مثل آذريايجاني هاي مقيم تهران. آذربايجاني هاي تهران در آمیزش با فرهنگ های تمام کشور قرار گرفته اند ، بسیاری از آنان با افرادی که از گوشه و کنار کشور در تهران جمع شده اند ازدواج کرده اند. بسياري از آنان حتا تكلم به تركي را نيز نمي دانند.

حال با همه اين احوال اگر 30 درصد جمعيت تهران را هم ترك زبان بدانيم يعني از ۱۲ ميليون ۴ ميليون.

جمعيت مناطق ترك زبان اطراف اراك و قزوين و همدان و گیلان را هم اگر با مراجعه به آمار جمعيتي آن شهرها محاسبه شود، حداكثر حدود يك ميليون مي شود. كه جمع كل آنان مي شود: ۱۱.۳۶۱.۰۰۰

يعني 18.9 درصد جمعيت كل كشور.

این آمار را نیز کم و بیش کنگره آمریکا نیز داده است.

این هم یک آمار با 3% میزان اختلاف:

http://www.terrorfreetomorrow.org/upimagestft/TFT…

شاید در زمان پیش از رضاشاه، درصد ترکزبانان بیشتر بوده است، ولی بخاطر آباد شدن مناطق شمال و مرکز و خراسان و غیره، و همچنین گسترش شهرها بجای دهاتها، و کاهش جمعیت ایلها، کم و بیش آمار امروز نشانگر 80% زبانهای ایرانی-تبار است.

پس اگر بخواهیم نتیجه-گیری کنیم:

مانند همان مقال کسروی که پانترکیستها بخشهایی از آن را حذف کردند (مانند پارسی زبان بودن شهرهای همدان و قزوین)، ناچار آنها آمار 1335 ارتش ایران را تحریف کردند. این آمار حداکثر ترکزبانان را 24% شمرده است.

----

در مورد این نکته:

"راجع به اینکه زبان ترکی آذری زبان ادبی نیست: قضاوت به عهده خواننده هوشیار است. متأسفانه امروز کسانی راجع به زبان و ادبیات ما اظهار فضل میکنند که خود حتی یک بیت شعر به ترکی را نمی فهمند"

ایشان فقط دو نمونه از اسماعیل ختایی و نسیمی پیش از کسروی اوردند و چند نمونه از قفقاز.

اگر به کتاب اینجا نگاه کنیم:

Hasan Javadi Azeri Publications in Iran / / Middle East Critique. - Taylor & Francis Ltd, 1996.

اولین کتاب چاپشده نثر به زبان ترکی آذربایجانی مال 220 سال پیش است.

نسیمی نیمی از کارهایش فارسی است و بگذریم که اصولا مال عراق است و سید بوده است. نسیمی به یک نوع ترکی بسیار آمیخته با فارسی سروده است که برای کسی که با فارسی آشنایی نداشته باشد، نمیتواند آن را خوب درک کند. یعنی با ترکی آذربایجانی که در باکو تدریس میشود، یکی نیست. سیدعماد الدین نسیمی در واقع عربتبار "سید" است و زادگاه او نیز روشن نیست.

ما منتظر آثارهای فراوان نثر به ترکی آذربایجانی بودیم و نه یک شاعر برای هر سده. یعنی شما از دوران سلجوقی تا قرن بیستم در آذربایجان ایران بگیرید، چند نفر نثر و شعر ترکی گفتند؟

یک سفر به مقبره الشعراء تبریز کافی است زیرا از حدود حداقل چهل شاعر، تنها یکیشان یعنی شهریار به زبان ترکی سروده است.

پس زبان ادبی حاکم تبریز چنانکه کسروی گفته است، فارسی بوده است. و در این راستا، حرف از خودش هم در نمیاورند و به تعداد روزنامه-های فارسی در مقابل ترکی در دوران مشروطه در تبریز اشاره میکند و چگونه روزنامه-های ترکی پس از چند جلد، دوام نیاورند. به صراحت میگوید که ترکزبانان به زبان ادبی ترکی عادت ندارند.

این یک بخش مهم مقاله بود که نباید حذف میشد. اما مهمتر، چند کتاب تاریخ و پژشکی و ادبی و داستانی به زبان ترکی آذربایجانی در آذربایجان نوشته شده است؟ آثار سهروردی که همش فارسی/تازی است. شمس تبریزی آثارش فارسی است. قطران فارسی است. همام فارسی است. سفینه تبریز فارسی است.. البته اینها ترکزبان نبودند. اما ما داریم در مورد خود آذربایجان حرف میزنیم. در کل، حداقل پانصدهزار تا یک ملیون نسخه موجود به نثر فارسی (بقول دکتر سید حسین نصر) پیش از قرن بیستم از هندوستان تا ترکیه وجود دارد. چندتا نسخه به ترکی آذربایجانی (نه عثمانی و ایغوری و غیره) وجود دارند؟ مگر جز این نیست که تعدادشان پیش از قرن ییستم از خود آذربایجان از صد تجاوز نخواهد کرد؟

من در اینجا نظر خودم را بیشتر نمیاورم و نظر یک محقق را میاورم که کتابش به فارسی نیز ترجمه شده است(امیدوارم بدون تحریم):

“The hold of Persian as the chief literary language in [the current Republic of ] Azerbaijan was broken, followed by the rejection of classical Azerbaijani, an artificial, heavily Iranized idiom that had long been in use along with Persian, though in a secondary position. This process of cultural change was initially supported by the Tsarist authorities, who were anxious to neutralize the still-widespread Azerbaijani identification with Persia.” (Swietochowski, 1995, p.29).

Swietochowski, T. (1995). Russia and Azerbaijan: A Borderland in Transition. New York: Columbia University Press.

این نکته را در مورد زبان فارسی در قفقاز گفته است که بخاطر فشار روسها/پانترکیستها، کم کم حذف میشود. اما پیش از آن دوران، زبان اصلی ادبی قفقاز مسلمانشین را پارسی میداند و سپس ترکی آذربایجانی کلاسیک. این ترکی آذربایجانی کلاسیک را یک زبان ایرانی-شده مینامد و آن را جدا از ترکی آذربایجانی کنونی در قفقاز میداند.

دکتر حسن جوادی یک مقاله در رابطه با ادبیات ترکی آذربایجانی نوشته اند. ایشان در واقع پانترکیست هم نیستند ولی پان ایرانیست هم نیستند. اتفاقا در مجلات ایراندوستانه، کتاب او بخاطر قومگرایی نقد شده است. اما در کتابشان، به طور واضح نشان میدهند که نثر ترکی آذربایجانی بسیار پدیده اخیر است. یعنی مال دو سده بیشتر نیست (بجز دده قورقود که زمان آنهم مال چهار سده بیشتر نیستند و زبانش را گاهی عثمانی و گاهی ترکی آذربایجانی معرفی میکنند).

Hasan Javadi Azeri Publications in Iran / / Middle East Critique. - Taylor & Francis Ltd, 1996.

همه اینها نشان میدهد که حرف کسروی درست است و زبان ادبی اصلی تبریز فارسی بوده است و ترکی به عنوان زبان ادبی، چندان رواج نداشته است و ترکی آذربایجانی (برخلاف ترکی عثمانی) چندان سنت ادبی نداشته است (بویژه در نثر).

---------

خلاصه:

مقاله جناب تبریزلی با تحریف آشکار، پارسیزبان بودن شهر همدان/قزوین را حذف کرده است و به ترجمه وفادار نبودند. یا بخش مهم انکه تعداد نشریات ترکی در تبریز نسبت به فارسی ناچیز بودند را نیز به منافع خود نداستند، و آن را ترجمه نکردند. یا بخشی که کسروی مادها را ترک نداست (که در واقع همان سخن اصلی آذری یا زبان باستان آذربایجان است). در واقع همین ماد نداستن ترکها، یعنی ایرانی بودن زبان آذربایجان و حالا چه نامش "آذری" باشد و چه "فهلوی"، فرقی در اصل موضوع نمیکند. تنها در دوبخش بود که مقاله به نفع پانترکیستها میتوانسته باشد:

1) کسروی اغلب ترکزبانان را بازمانده مهاجران از ترکستان (آسیایه میانه) میدانسته است (البته آمیختگی از هر دو طرف بین ایرانیان و ترکان را انکار نمیکند) در حالیکه دانشمندان ایرندوست بیشتر ترکزبانان ایران را بازمانده ایرانیان پیشین میدانند. نظر ولادمیر مینورسکی و فرای هم همین است. امروز این بحث را میتواند با د-ن-ا برای همیشه پایان داد و تنها من جنبه علمی آن را در نظر دارم. یعنی یکی میتواند حتی از تبار ایرانی باشد و خود را ترک بداند یا برعکس.

2)

در مورد آمار جمعیت ایران، کسروی میگوید آماری وجود ندارد ولی تخمین میزند که تعداد ترکزبانان با جمعیت آن دوران ایران (شاید هشت ملیون نفر) بیشتر بوده است. اما باز در این مورد، آمارهایی از روسها وجود دارند از سال 1890 با بررسی دقیق، که از جمعیت شش ملیونی ایران، حدود یک و نیم ملیون نفر را تاتار میخوانند.

امروز جمعیت ایران هفت ملیون است و از آن تعداد به طور واضح، جمعیت ترکزبانان حدود بیست درصد است (آمارهای این افراد که هزار تا ده ترکزبان در سنندج و غیره هست قابل اعتماد نیست و آمار 1335 تحریفی پناهیان قابل اعتماد نیست زیرا پناهیان همکار حزب بعث عراق بوده است و کارش سیاسی است. احسان هوشمند تمامی آمار 1335 را شمرده است و حدود ترکزبانان را دست بالا بگیریم، همان 24$ بنابراین آمار است).

3)

کسروی چند ویژگی دستور زبان ترکی را گفته است که در عربی و فارسی نیست. اما چیزی در مورد "برتری" در این مقاله نگفته است. اصولاً هر زبانی مشخصات دستور زبانی خود را دارد که به معنی برتر بودن آن زبان نیست. برای نمونه عربی پسوند/پیشوند/میاوند ندارد یا ترکی تنها پسوند دارد، اما فارسی برای واژه-سازی، هر سه را دارد. یا انگلیسی و عربی، the و al یا definite article نعرکه دارند که در فارسی و ترکی نیست. فارسی باستان آن را داشته است و هنوز پشتو این ویژگی را دارد. یا آلمانی برای نمونه دستور زبانش از انگلیسی پیچیده-تر است ولی انگلیسی زبان برتری امروز حساب میشود.

اما هیچکدام از این موارد، تناقضی با کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان ندارد.

در مقابل پانترکیستها چند چیز را تحریف کردند یا بریدند:

1) کسروی به صراحت زبان شهر قزوین و همدان را پارسی میشمرد. این به مذاق پانترکیستها خوش نیامد و جمله ترجمه شده را تحریف کردند.

2) کسروی مادها را غیرترک میداند (یعنی ایرانی در واقع زیرا نظریه دیگری در آن دوران وجود نداشت) و ناچار پانترکیستها از این مورد گذشتند ولی با پررویی ادعا میکنند که کسروی نظر دیگری پس از رضاشاه میدهد!

3) کسروی به صراحت میگوید که نسبت به زبان فارسی، زبان ترکی آذربایجانی در تبریز کاربرد ادبی نداشته است. این نکته را نیز پانترکیستها از خیریش میگذرند.

من بحث سیاسی با جناب تبریزلی و ضیاء صدر و غیره ندارم. چنانکه چندین بار گفتم، آذربایجان یا جزو تمدن ایرانی است یا جزو تمدن ترک. ما تالش آران و زازا/کردهای ترکیه را جزو تمدن ایران میدانیم، و آذربایجان هم آینده-اش روشن میشود. اگر به تمدن ترک رای بدهد، بهتر است از بدنه ایران با بخشهای ایرانی ترکیه/اران تعویض شود. به این سادگی زیرا من تحمل کسانی که به اعقابشان تمیور و چنیگز افتخار کنند را ندارم. حالا این نظریه اندکی نژادپرست باشد، ما در هیچ کشور ترکزبانی ندیدم که انها ایرانیان خود را خوب ملاحظه کنند چه ترکیه باشد چه آران (نابودی کامل فارسیزبانان و کم و بیش تالشان/کردان) و چه اوزبکستان. خلاصه تا زمانیکه اختلال بین تمدن ایرانی و تمدن ترکان باشد، همیشه مسئله قومی وجود خواهد داشت.

تبریزلی سیامک

من مقاله ای که آقای ایرانی به عنوان ترجمه کامل مقاله " اللغة التركیة فی ایران" معرفی کرده بودند را خواندم. لذا بی فایده ندیدم که من نیز برداشت خودم را در میان بگذارم

1- این درست نیست که بگوییم در ترجمه فارسی بریدگی وجود دارد. بهتر است گفته شود ترجمه فارسی، در اصل بریده ای است از مقاله اصلی. البته کار اختصار مقاله و یا ترجمه آنرا مسلما من انجام نداده ام. لیکن حدس زدن دلایل مترجم برای این اختصار، چندان دشوار به نظر نمیرسد. خود مترجم در ابتدای مقاله گفته است که دو هدف را دنبال می کرده است. اولا نقل تخمین ترکیب اتنیکی جمعیتی ایران از نظر کسروی و ثانیا اثبات این نکته که افکار کسروی در دو – سه سال پیش از روی کار آمدن رضا خان چه بوده و بعد از روی کار آمدن او چه شده. یعنی ایشان در حالی با نوشتن جزوه ایدوئولوژیک "آذری یا زبان باستان آذربایگان" عملا ماده تئوریک اولیه لازم برای ریشه کنی ترکی (البته به زعم خود!) را در اختیار حکومتیان قرار می دهد که درست دو سه سال پیش از آن، افکار کاملا متفاوتی در سر داشته و برای معرفی زبان مادری خود به جهانیان مقاله می نوشته زیرا از اینکه این زبان کمتر از طرف خارجیها به عنوان یک زبان عمده در جغرافیای ایران شناخته شده بوده، متأسف بوده. خوشمزه اینجاست که در این مقاله، خود کسروی با مثال آوردن حکومت 400 ساله اعراب بر ایران، استدلال میکند که تغییر زبان یک ملت به این راحتیها ممکن نیست و مقاومت زیادی در برابر آن صورت خواهد گرفت.

لذا طبیعی است که بخشهایی از مقاله انتخاب شود که با این دو هدف همخوانی دارد و مطالب نامربوط حذف شود. چون مقاله نسبتا طولانی است و ترجمه کامل شاید تنها بکار مجله های تخصصی بیاید و به هیچ وجه برای یک وبلاگ معمولی با خوانندگان غیر متخصص مناسب نیست. مثلا در ادامه مقاله و در بخش مربوط به آثار نویسندگان ترکی گوی معاصر کسروی، به یک مرثیه سرا اشاره میشود و نوشته های او که چگونه شیر را توی ماجرای کربلا چپانده، توصیف میشود. یا نویسنده ها و شعرای دیگر که برای هر یک شرحی داده میشود. یا آن قسمت مربوط به دعوای مطبوعات جمهوری آذربایجان و مطبوعات ایران و مطالب دیگر.

خواننده عادی در زمینه تاریخ، علاقه ای ندارد که این همه مطلب نامربوط را بخواند. هدف کسروی در آن زمان معرفی زبان ترکی بود و لذا این توضیحات کاملا قابل درک است اما هدف مترجم امروزی –همچنانکه خودش میگوید- بکل چیز دیگری است. نشان به آن نشان که تنها موارد مورد علاقه پان ایرانیستها (با ترمینولوژی مورد علاقه جناب ایرانی!) حذف نشده. بلکه مثلا 7 دلیل که کسروی برای قاعده مندی و قدرتمندی زبان ترکی می آورد نیز حذف شده (یعنی موارد مورد علاقه پان ترکیستها لابد! چون ظاهرا ایشان علاقه عجیبی به تئوریهای ساموئل هانتیگتون و تقسیم دنیا به اردوگاههای خیر و شر دارند). لذا این درست نیست که قضیه را جوری وانمود کنیم که گویا این جرح و تعدیلها با اهدافی عجیب و غریب و یک سناریوی توطئه صورت گرفته است.

در مورد قسمت مورد اعتراض آقای ایرانی در ترجمه، باید بگویم که مقاله فارسی، ترجمه مقاله عربی است و نه ترجمه مقاله انگلیسی. لذا قضاوت نهائی تنها زمانی ممکن خواهد بود که اصل مقاله در دسترس باشد.

راجع به اینکه زبان ترکی آذری زبان ادبی نیست: قضاوت به عهده خواننده هوشیار است. متأسفانه امروز کسانی راجع به زبان و ادبیات ما اظهار فضل میکنند که خود حتی یک بیت شعر به ترکی را نمی فهمند. یعنی اگر می فهمیدند که چنین نظرات خصمانه ای را از آنان شاهد نبودیم. آنها نمی دانند که وقتی نسیمی می گوید:

ایکی جهان منده سیغار من بو جهانا سیغمازام

گوهر لامکان منم کون و مکانه سیغمازام

ترجمه: دو جهان در من میگنجد و من در این جهان نمی گنجم

گوهر لامکان من هستم و در کون و مکان نمی گنجم.

جهانی از معنویات و عرفان در همین یک بیت شعر وجود دارد.

زمانی که حضرت فضولی می فرماید:

منی جاندان اوساندیردی جفادان یار اوسانمازمی

فلکلر یاندی آهیمدن مورادیم شمعی یانمازمی

ترجمه: من را از جانم بیزار کرد، آیا یار از جفا خسته نمیشود؟

افلاک از آه من سوخت، آیا شمع مرادم روشن نمی شود؟.

یا زمانی که سید ابوالقاسم نباتی می گوید:

لیلی – لیلی سؤیله ییب چوخلار دئیر کیم عاشیقم

لیک مجنون تک اونون بیر داغداری یوخدو، یوخ.

ترجمه: بسیار کسان لیلی – لیلی میگویند و ادعای عاشقی دارند

اما داغداری چون مجنون ندارند.

یا شهریار میگوید:

اولدوز سایاراق گؤزله میشم هر گئجه یاری

گئج گلمه ده دیر یار، یئنه اولموش گئجه یاری

یا علی آقا واحد، بختیار وهاب زاده، شاه اسماعیل ختایی، حبیب ساهر، محمد بی ریا، بولوت قره چورلو، ممد آراز، فیکرت قوجا، سید عظیم شیروانی، خلیل رضا اولوتورک، شمس تبریزی، عاشیق علعسگر، عاشیق حسین جوان، عاشیق عباس توفارقانلی و دهها شاعر کلاسیک و معاصر این سرزمین عمیقترین مفاهیم انسانی را در قالب شعر میریزند، این افراد یا تعداد لغات فارسی و عربی شعرها را میشمارند، یا برای شاعر پرونده تباری میسازند. خوب از این افراد چه انتظاری میتوان داشت؟. یکی نیست بگوید، چیزی را که تو درک نکرده ای برای تو موجود نیست. آخر چگونه راجع به چیزی که برای تو وجود ندارد اظهار نظر میکنی؟.

من تا زمانی که اشعار میرزا علی اکبر صابر را در هوپ هوپ نامه، اشعار معجز شبستری یا آثار جلیل ممد قلیزاده را در ملا نصرالدین نخوانده ام، تا زمانی که روشنگریهای اینها را ندیده ام، چطور میتوانم این زبان را به عنوان زبانی که ادبی نیست قلمداد کنم؟!. نتیجه میشود همان اظهار فضل آقای امینی که میفرماید "صابر تنها 7 قطعه شعر به ترکی داشته". یا شهریار فقط حیدربابا را به ترکی گفته. حالا ما باید باور کنیم که اینها قرار است برای ما حقوق شهروندی بیاورند!. قرار است مقدراتمان را دستشان بدهیم. یک نفر از اینها از خودش نمی پرسد که چرا اشعار صابر در سنگرهای مشروطه چیها خوانده میشود و شعر فارسی خوانده نمیشود؟. یکی از اینها نمیرود بگردد "دانا باش کندینین احوالاتلاری" (حکایات روستای دانا باش) از میرزا جلیل محمدقلیزاده را پیدا کند و بخواند و ببیند که مبارزه با خرافات و جهل یعنی چی؟. فقط منتخب آثار جلیل محمدقلیزاده که هم عصر کسروی است و ملانصرالدین را (فکر کنم دو یا سه سال) در تبریز منتشر کرد، 4 جلد کتاب حدودا 600 صفحه ایست!. حالا زبان ادبی چطور باید باشد، من نمیدانم!. در همان زمان نریمان نریمانوف، حسین جاوید و خیلی بزرگان نامدار دیگر در قید حیات بودند. اگر جناب کسروی این چیزها را نمی بیند، دلیل نمیشود که وجود ندارند.

در مورد ترکیب جمعیتی: یک چیز اظهر من الشمسی است که فقط 10 – 12 میلیون ترک تنها در تهران، قم، کرج، شهریار، قزوین و همان محدوده زندگی میکنند. در کل، آذربایجان مهاجرفرست ترین منطقه ایران است و دلایل آن نیز کاملا مشخص است. خود وزیر آموزش پرورش چندی پیش گفته بود که 65% دانش آموزان مقطع اول دبستان ایران، زبانشان غیر از فارسی است و لذا باید آموزش را برای آنها از 6 سالگی شروع کرد (و به این ترتیب به کودک آزاری رسمیت بخشیده بود!). در ضمن مناطق ترک نشین (اکثریت یا اقلیت) محدود به استانهای آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل، زنجان، قزوین، تهران، همدان، گیلان، فارس و خراسان نیست. آقای حسن راشدی در مقاله "بحران هویت در جوانان آذربایجان" به نقل از کتاب چهار جلدی "فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین" تألیف دکتر م.پناهیان، فقط تعدادی از روستاهای خارج از محدوده استانهای آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل و زنجان را لیست کرده و در این لیست می بینیم که مثلا شهرستان خرم آباد 65 روستای ترک وابسته یا شهرستان سنندج 83 روستای ترک وابسته دارد. سؤالی که به ذهن هر انسان هوشیاری میرسد این است که چرا رژیمهای راسیست حاکم بر ایران تاکنون آمارگیری ملیتی انجام نداده اند؟. جز این است که رازهایی مگو فاش میشود؟. در ضمن این آمار ملیتی واقعا چرا برای عده ای این همه ارزشمند است که چنین راجع به آنها مانور میدهند؟. واقعا اینکه آمار جمعیتی یک خلق چقدر است، چه ربطی به حقوق مسلم انسانی او دارد؟. اگر حقیقتا 80% مردم ایران "ایرانی تبار" هستند و لابد به سبب این تبار مشترک متحدند، دیگر چه نیازی به آن 20% باقیمانده برای تحولات اجتماعی کشورشان دارند؟. دیگر این همه تحریک و نقشه کشیدن برای مشارکت آذربایجان و سایر مناطق ملی برای چیست؟. من می دانم برای چیست!. برای این است که مردم واقعی تحولات اجتماعی را بوجود می آورند نه ارقام ساختگی روی کاغذ و توی سی دی!.

سخن آخر: پان ایرانیسم مثل پان ترکیسم، پان تورانیسم، پان عربیسم و هر پان دیگری یک اندیشه ارتجاعی استعماری است. استعمار همواره در طول تاریخ خود بیش از آنکه به اسلحه نیاز داشته باشد، به مذهب محتاج بوده است. به قول ناپلئون، با سرنیزه میشود هر کاری کرد جز آنکه روی آن نشست. با ظفرمندی و افتخار از کوچ روستایی به شهر صحبت میکنند و نمیگویند که این کوچ هرگز محصول طبیعی یک فرایند توسعه صنعتی نبوده. کوچ از روستا به شهر هم نبوده. بلکه کوچی از روستا به زاغه های شهرها بوده. کوچی برای یافتن یک شغل کاذب انگلی بوده. می بینیم که حاملان این ایدوئولوژی باستان پرستی شوونیستی یک بار نمیگویند کارگر لر به دنبال یک لقمه نان، مجبور به کوچ به شیراز میشود. بلوچ در قرن 21 هنوز بهداشت درست و حسابی ندارد. کارگر کرد بیکار است چون اصلا کارخانه ای در کردستان وجود ندارد. تمام دنیای اینها فقط یک بعد دارد و آن هم "تبار" است. تا دیروز "نژاد" بود، امروز شده تبار. یک بار آقای ایرانی از من پرسیدند که آیا تعدادی از شهرهای کردستان را دیده ام یا نه؟. من آن وقت حال و حوصله کوبیدن آب در هاون را نداشتم وگرنه کلی میتوانستم خاطره از آن جاها برایشان تعریف کنم. از آن شهرهای کوچک که مثل تمام شهرهای کوچک ایران بی امکانات هستند که بگذریم، خیلی خلاصه بگویم که بزرگترین شهر کردستان یعنی کرمانشاه، یک پادگان بزرگ است که تمام یگانها و نیروها در آن کلکسیونی از پادگان دارند. آموزش درجه داری، سرباز وظیفه و ... . برای بعضی شهرها گفته میشود که فلان پادگان داخل شهر است. اما در مورد کرمانشاه باید گفت که شهر داخل پادگان است و مردم به نوعی گروگان گرفته شده اند. بزرگترین صنعت این شهر توریسم است و توریستهای آن سربازان آموزشی هستند. لذا مشکلات زیادی نیز به سبب جوان بودن ایجاد میکنند. به همین خاطر است که کرمانشاه بیشترین تعداد حمامهای عمومی، قهوه خانه، تلفون راه دور و نظایر آن را بین تمام شهرهایی که من تاکنون دیده ام دارد. اما دریغ از یک صنعت سنگین و مادر. دریغ از یک پارک تفریحی درست و حسابی. همان پارک منطقه تاریخی بیستون را کثافت برداشته. یک حوضی دارد که رنگ آبش مثل قیر است. بهترین صنعتش همان صنعت هزار سال پیش نان خرمایی و روغن حیوانی است. خوب این چیزها بین تمام شهرهای مناطق ملی مشترک است. خرم آبادش هم دست کمی از کرمانشاهش ندارد. تبریزش را که گفتم، صادرات مهاجرش در رتبه اول است. اورومیه اش که دریاچه اش یقینا خشک خواهد شد و آبهای زراعت کشاورزانش شور و خدا به دادمان برسد. برای تمام این مشکلات، راه حل این آقایان چیست؟.

تمام تحلیلهای کوته بینانه اینها حول این نقطه میچرخد که تبار فلان شاعر یا امیر یا سیاستمدار چه بوده. می آیند محمدرضا شاه را به زور ترک میکنند که نمیدانم چی بشود. خمینی را هندی میکنند که "ایرانی تبار" نباشد. فردا پس فردا احمدی نژاد و فیروزآبادی و برادران لاریجانی و آیت الله گیلانی و طائب و سعید مرتضوی و غیره را هم یکی یکی گرجی و عرب و ترک و ... میکنند. کاری ندارد که!. سه سوت! مقاله مینویسند و توی سایت آذرگشسب میگذارند. که چی؟!. که اثبات کنند ما (ایرانی تبارها!) تقصیری نداشتیم و همه چیز زیر سر این ترکها و عربهای بیابانگرد است. دوره ترک تازی ترکها به پایان رسیده، اما هم رهبر مملکت ترک است و هم کل بازار و اقتصاد دست ترکهاست!. بلاخره این یا آن؟. منطق نگو، بگو فولاد!. اما آیا یکی از این کارهای عبث و بیهوده، دردی از بیسوادی و بیکاری آن کشاورز لر یا چوپان بلوچ (که بخش مهمی از فقر دانش و سرخوردگیهای او به سبب کمبودهای ناشی از عدم تحصیل به زبان مادریست) کم میکند؟. آیا اینکه فلان بیت شاهنامه الحاقی است یا نیست، انوشیروان عادل بود یا نبود، برای شکم مردم نان میشود؟. آیا اینکه مردم فلان منطقه با مردم بهمان منطقه زبانشان هم خانواده است، میشود دلیل اتحاد آنها؟. اگر آقای دکتر صدرالاشرافی این باستانگرایی مسخره ناسیونالیستی را مورد حمله قرار میدهند، برای این است که تکانی به این جماعت شوونیست داده باشند تا کمی به خود آیند و بیندیشند که گذشته خودمان هم آن قدرها آرمانی نبود. نه به این خاطر که کسی دشمنی با این تمدن یا آن یکی تمدن دارد. اگر چنین بود، ایشان دیگر از ناصرخسرو و حافظ و سعدی مثال نمی آوردند. چون کسی که "حاجی آقا"ی صادق هدایت را خوانده باشد، نمیتواند بگوید که ادبیات فارسی فقط شعر و ور تولید میکند (علی رغم برخی نشانه های تفکرات شوونیستی در همان اثر). این شامل برخی دوستان ترک هم میشود. نمیدانم چرا این چیزها درک نمیشود.

از آنجایی که این بحثهای همیشه بیحاصل، تاکنون حاصلی جز ملال و اتلاف وقت نداشته و منبعد نیز نخواهد داشت، دو شعر از حبیب ساهر را تقدیم خواننده احتمالی ترک میکنم. من شخصا این شاعر مبارز و انقلابی (که پدر شعر نوی ترکی هم بعضا خوانده میشود) و اشعار او را خیلی دوست دارم:

1-

رسمدیر عاشیق اولان بوتون جهاندا

یارینا گول گتیرر سئوگی باغیندان

من ایسه، عطیر ساچان کوللار ایچیندن

گتیردیم کهلیک اوتو، «میشو» داغیندان

دنیزه وورغون اولار بیر پارا شاعیر

سئورم من ده داغی گنجلیک چاغیندان

سوفره آچ! چؤرک گتیر، بال دا گتیر! قیز!

نئهره دن چیخارت بیر آز تزه یاغیندان

کئچرکن، کروان ایله، بارینج یولوندان

قوپارتدیق نئچه قارپیز، قارپیز تاغیندان

بسله ییب سئوگیلیمی داغلار هاواسی

ایچمیشدیر گؤزللییین صاف بولاغیندان

ایکی یول، گؤردوم بیر گون ایسسیز چؤللرده

سولونا دوغرو گئدیب، قاچدیم ساغیندان

***

2-

مخمل دی دونون، سیرمالی یلین

جئیران یئریشلی، آلا گؤز گلین

وورماسایدیم گؤز، گول جمالینا

یوخسا گلیردیم، تویونا سنین.

کاشکی اوبادان بیر گون کئچه یدیم

ناققیشلی قابدان ایران ایچه یدیم

بیر یاز سحری، گونش دوغمادان

بولاقلی داغا، سنله کؤچه یدیم

«اصلی»م اولسایدین

«کرم» اولاردیم،

باغریندا گیزلی بیر غم اولاردیم

یاشیل چمنده، باغدا، باغچادا

بیر گول اولسایدین

شبنم اولاردیم...

حکیم اولمادیم دردینی بیلیم

سنی گؤرنده توتولور دیلیم...

ایستی بیر گونده سرین ائیواندا،

قوناق اولمادیم، سالاسان کیلیم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.