|
|
چنان علاقه ی به شاه نامه خوانی پیدا کرد که قرآن را در تمچه گذاشت. |
|
|
سالی که ما را واکسن آبله زدند آخرین سالی بود که قافله ای از پراشکفت به قمشه می رفت. |
|
|
شرع برای شعور ،رفاه و آبادانی احکام نداشت |
|
|
رعوفت اسلامی یعنی مرگ فوری |
|
|
چند بار علیه دشمن بشریت شعار دادم! |
|
|
مجسمه ی لنین در عشق آباد یک کار هنری و تاریخی است. |
|
|
من از جاهای دور تاجيکستان به دیدن فامیلم آمدهام. |
|
|
آبجو مثل قرص خواب آور بود! |
|
|
سازمان چشم انداز محتمل آینده را حاکمیت فاسیشم می دید |
|
|
صدور دفترچه بسیج یک طرح امنیتی بود. |
|
|
اگر جنگ نشده بود ،انقلاب اسلامی از بین رفته بود! |
|
|
زندگی من یک داستان کوتاه بیست ودو ساله بود |
|
|
در دوران پیش به سوی تمدن بزرگ، ،مرغهای مصنوعی وارد بازار شد |
|
|
ژاندارمها بسیجی های اعلیحضرت بودند ولی رونق کارشون بیرون مسجد بود |
|
|
حکومت اعلیحضرت نظرکرده ،سید ملکالملوک را برای تربیت آخوند و آخوندپروری به شیراز فرستاد |
|
|
گردش دلبران و دلدادگان زیبای زمینی نتیجه پیروزی زندگی و روشنایی بر سیاهی مذهب و محافظان آن بودهاست. |
|
|
این آتش به یاد آنها،قربانیان جنگ همیشه روشن است . |
|
|
شجاعت خطر کردن وتلاش برای زنده ماندن امید به آینده را در من زنده نگه می داشت! |
|
|
پاییز فصل مرگ بود،... |
|
|
پیامد می خوری و باده نوشی بسته به این است که کی بخورد و با کی بخورد. |
|
|
این سالها، سالها ی آوارگی عمومی در کل خاورمیانه بود . |
|
|
خمینی، ؛رحمت الهی؛ توسط ایر فرانس به فرودگاه مهرآباد وارد شد |
|
|
تودهایها تجربه عبور از مرزها را هم فراموش کرده بودند . |
|
|
اعدام افراد بیگناه برای رعب و وحشت و نشان دادن قدرت و ابهت حکومتها ی مرکزی یک قاعده بود. |
|
|
کندن قبر در زمین نمناک راحت بود. |
|
|
سگ و الاغ زبان همدیگر را علیرغم اینکه صداهای مختلف داشتند میفهمیدند. |
|
|
پرندگان و گنجشکان روی شاخه های لخت بادام پیر نمی نشستند. |
|
|
ناامیدی رها کردن هدف و بی عملی است! |
|
|
دوبره وی چر |
|
|
اولین تصویر تلویزیون شوروی اتاق خبر بود. |
|
|
فصل تابستان است و فصل عروسي هاست ،و هرشب موزیک است |
|
|
سرزمین پر گهر کجا و کی به و برای کی بوده ؟ |
|
|
آیا شیر الاغ حلال است یا حرام؟ |
|
|
اینجا کمی شیر شتر میخوریم |
|
|
این کوه های بلند مانع شنیدن روزه خوانی و زوزه کشيدن آخوند هاست |
|
|
کانال قراقوم از آمودریا سرچشمه میگیرد |
|
|
آقا به شوروی خوش آمدید ! |
|
|
یوری گاگارین سمبل انسان شوروی |
|
|
من قربان هستم و ...! |
|
|
یک شاخه درخت گردو که برگهای درشت و انبوهی داشت برای سایبان |
|
|
آهنگران ده از تکه های آهن و لوله های آبرسانی که از شهرها بدستشان می رسید تفنگ های سر پر |
|
|
مردم آن موقع بنا به خوی طبیعی خود بدون ترس تصمیم گرفته و عمل میکردند |
|
|
سالها قبل نا خواسته در هنگام بازی های کودکانه در دسته روسها قرار داشتم |
|
|
کاروانها در راه بودند تا مواد برای کارخانه جنگ ، تولید شهید و عذا و نوحه فراهم کنند |
|
|
مقام مسلمانی در ایران از جایگاه تمساح و افعی جنگلهای سریلانکا پایین تر رفته بود |
|
|
حکو مت ایران با من و میلیون ها ایرانی هم در جنگ است |
|
|
از نظر حکومت مذهبی هر کسی که با آنها نیست مجرم و گناهکار است |
|
|
من فکر می کردم که حق تقدم برای رفتن به شوروی از آن اعضا و طرفداران حزب توده بود |
|
|
تولد ما احتیاج به ثبت کردن نداشت! |
|
|
لباسهای معلم مان رنگ و بوی گلهای بهاری را داشت |
|
|
پرسید :اسم غیر واقعی شما چیست؟ |
|
|
شما بدون اجازه از مرز شوروی گذشتید و ما سوالاتی داریم که شما جواب دهید |
|
|
اولین روزی که در خاک اتحاد شوروی بودم از در بیرون رفتم |
|
|
هیچ قاعدهای در مورد آخوندها صدق نمی کرد،چون هم بی شرم و حیا بودند و هم موزی |
|
|
اولین تصویری که از لباس نظامی در یاد داشتم |
|
|
چند سال بود که خودم نبودم |
|
|
تردید داشتم چه اسمی را انتخاب کنم |
|
|
ستاره ها می توانند راه را نشان دهند! |
|
|
کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود! |
|
|
کسی بدرستی نمیتوانست ثابت کند که از کجا شروع شد |
|
|
قدم و فکر آغاز این سفرم از پشت بام خانه میر جعفرهفده سال قبل شروع شد |
|
|
بستری با برگ و خاشاک ساختم ؛ دور و برم را از نگرانی وجود مار لگد زدم |
|
|
ازپاقدم هدیه پاریسی یک طرف مملکت در جنگ میسوخت و طرف دیگر در سیلاب |
|
|
اینها که با زورو جنگ روزگار مردم را سیاه کردهاند، نمی توانند از خنده کودکان جلوگیری کنند |
|
|
از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم ! |
|
|
اکثر مردم فقط قهرمانان مرده را می خواهند |
|
|
سرخس، گذر از رودخانه خشک |