رفتن به محتوای اصلی

دکتر خلیفه موسوی

khalife-musavi.jpg
چنان علاقه ی به شاه نامه خوانی پیدا کرد که قرآن را در تمچه گذاشت.
سالی که ما را واکسن آبله زدند آخرین سالی بود که قافله ای از پراشکفت به قمشه می رفت.
شرع برای‌ شعور ،رفاه و آبادانی احکام نداشت
رعوفت اسلامی یعنی مرگ فوری
چند بار علیه دشمن بشریت شعار دادم!
مجسمه ی لنین در عشق آباد یک کار هنری و تاریخی است.
من از جاهای دور تاجيکستان به دیدن فامیلم آمده‌ام.
 آبجو مثل قرص خواب آور بود!
سازمان چشم انداز محتمل آینده را حاکمیت فاسیشم می دید
صدور دفترچه بسیج یک طرح امنیتی بود.
اگر جنگ نشده بود ،انقلاب اسلامی از بین رفته بود!
زندگی من یک داستان کوتاه بیست ودو ساله بود
در دوران پیش به سوی تمدن بزرگ، ،مرغهای مصنوعی وارد بازار شد
ژاندارمها بسیجی های اعلیحضرت بودند ولی رونق کارشون بیرون مسجد بود
حکومت اعلیحضرت نظرکرده ،سید ملکالملوک را برای تربیت آخوند و آخوندپروری به شیراز فرستاد
 گردش دلبران و دلدادگان زیبای زمینی‌ نتیجه پیروزی زندگی و روشنایی بر سیاهی مذهب و محافظان آن بوده‌است.
این آتش به یاد آنها،قربانیان جنگ همیشه روشن است .
شجاعت خطر کردن وتلاش برای زنده ماندن امید به آینده را در من زنده نگه می داشت!
پاییز فصل‌ مرگ بود،...
پیامد می خوری و باده نوشی بسته به این است که کی بخورد و با کی بخورد.
این سالها، سال‌ها ی آوارگی عمومی در کل خاورمیانه بود .
 خمینی، ؛رحمت الهی؛ توسط ایر فرانس به فرودگاه مهرآباد وارد شد
 توده‌ای‌ها تجربه‌ عبور از مرزها را هم فراموش کرده بودند .
اعدام افراد بیگناه برای رعب و وحشت و نشان دادن قدرت و ابهت حکومت‌ها ی مرکزی یک قاعده بود.
کندن قبر در زمین نمناک راحت بود.
سگ و الاغ زبان همدیگر را علیرغم اینکه صداهای مختلف داشتند می‌فهمیدند.
پرندگان و گنجشکان روی شاخه های لخت بادام پیر نمی نشستند.
ناامیدی رها کردن هدف و بی عملی است!
دوبره وی چر
اولین تصویر تلویزیون شوروی اتاق خبر بود.
فصل تابستان است و فصل عروسي هاست ،و هرشب موزیک است
سرزمین پر گهر کجا و کی به و برای کی بوده ؟
آیا شیر الاغ حلال است یا حرام؟
اینجا کمی شیر شتر میخوریم
این کوه های بلند مانع شنیدن روزه خوانی و زوزه کشيدن آخوند هاست
کانال قراقوم از آمودریا سرچشمه می‌گیرد
آقا به شوروی خوش آمدید !
یوری گاگارین سمبل انسان شوروی
من قربان هستم و ...!
یک شاخه درخت گردو که برگهای درشت و انبوهی داشت برای سایبان
آهنگران ده از تکه های آهن و لوله های آبرسانی که از شهرها بدستشان می رسید تفنگ های سر پر
مردم آن موقع بنا به خوی طبیعی خود بدون ترس تصمیم گرفته و عمل می‌کردند
سالها قبل نا خواسته در هنگام بازی های کودکانه در دسته روس‌ها قرار داشتم
کاروان‌ها در راه بودند تا مواد برای کارخانه جنگ ، تولید شهید و عذا و نوحه فراهم‌ کنند
مقام مسلمانی در ایران از جایگاه تمساح و افعی جنگل‌های سریلانکا پایین تر رفته بود
حکو مت ایران با من و میلیون ها ایرانی هم در جنگ است
از نظر حکومت مذهبی هر کسی که با آنها نیست مجرم و گناهکار است
من فکر می کردم که حق تقدم برای رفتن به شوروی از آن اعضا و طرفداران حزب توده بود
تولد ما احتیاج به ثبت کردن نداشت!
لباسهای معلم مان رنگ و بوی گلهای بهاری را داشت
پرسید :اسم غیر واقعی شما چیست؟
شما بدون اجازه از مرز شوروی گذشتید و ما سوالاتی داریم که شما جواب دهید
اولین روزی که در خاک اتحاد شوروی بودم از در بیرون رفتم
هیچ قاعده‌ای در مورد آخوندها صدق نمی کرد،چون هم بی شرم و حیا بودند و هم موزی
اولین تصویری که از لباس نظامی در یاد داشتم
چند سال بود که خودم نبودم
تردید داشتم چه اسمی را انتخاب کنم
ستاره ها می توانند راه را نشان دهند!
کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود!
کسی بدرستی نمی‌توانست ثابت کند که از کجا شروع شد
قدم و فکر آغاز این سفرم از پشت بام خانه میر جعفرهفده سال قبل شروع شد
بستری با برگ و خاشاک ساختم ؛ دور و برم را از نگرانی وجود مار لگد زدم
ازپاقدم هدیه پاریسی یک طرف مملکت در جنگ میسوخت و طرف دیگر در سیلاب
اینها که با زورو جنگ روزگار مردم را سیاه کرده‌اند، نمی توانند از خنده کودکان جلوگیری کنند
از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم !
اکثر مردم فقط قهرمانان مرده را می خواهند
سرخس، گذر از رودخانه خشک