مقدمه ای بد برای فراخوانی شجاعانه و دموکراتیک !
مقدمه ای بد برای فراخوانی شجاعانه و دموکراتیک !
مصطفی تاجراده طی فراخوانی خواستار تسکیل جبهه جمهوریخواهی حول شعار "انتخابات آزاد" شده است. او در این فراخوان به درستی می نویسد :
"سه شرط اصلی برای هر شخص حقیقی و حقوقی لازم است:
یک، اعتقاد و التزام به استقلال ایران است و عدم وابستگی به خارجی، چه آمریکا و انگلیس و چه چین و روسیه و این در خاورمیانه و در ایرانی که از این منظر زخم خورده است بسیار مهم است؛ هرچند در کشورهای دموکرات هم این پذیرفته شده است.
دوم، اعتقاد به یکپارچگی سرزمینی و ملی ایران و مخالفت با هر نوع واگرایی است.
سوم، هم خشونت پرهیزی است و نفی هرگونه روش و اقدامی که جامعه ما را به سمت خشونت میبرد که احترام به قانون در این مورد نقش جدی دارد.
منشوری که من پیشنهاد میکنم، خیلی مختصر و کوتاه است. مهم این است که ما جمع بشویم و متعهد بشویم بهرغم همه اختلافنظرهایی که در عرصههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بینالمللی داریم ولی بکوشیم که در ایران انتخابات آزاد، سالم و عادلانه برگزار شود و لوازم و مقدمات آن هم به رسمیت شناخته شود؛ یعنی آزادی اندیشه و بیان و قلم برای نامزدها و حامیانشان، آزادی اطلاعرسانی و رسانه و آزادی تجمع و آزادی تحزب برای همه نیروهای سیاسی.
ما این پنج حق را برای تمام کسانی که به سه شرط بالا پایبند هستند بهرسمیت میشناسیم. این شش حق یعنی آزادی اندیشه، آزادی بیان و قلم، آزادی اطلاعرسانی، آزادی تجمع و اعتراض، آزادی تحزب و در نهایت آزادی انتخابات. "
پیشنهاد تاجزاده ، جدا ازتاکید یکجانبه بر احترام به قانون- قانونی که معلوم نیست چیست و چه رابطه ای با حکومت دارد- بخشی از منشوری است که ما جمهوریخواهان در 2003 تدوین و منتشر کردیم. ( http://jomhouri.com/jomhouri/?p=198) و طبعا نمی تواند مورد استقبال جمهوریخواهان قرار نگیرد. اما در عین حال، نمی توان از روایت تحریف شده و دلبخواه تاجزاده از تاریخ به راحتی گذشت. او می نویسد : "انتخابات تا سال 60 کاملاً آزاد برگزار میشد. متأسفانه آغاز تروریسم در ایران موجب شد که انتخابات دیگر آزاد برگزار نشود،" در این حکم دو غلط فاحش وجود دارد. نخست قاطی کردن عدم استقرار ولایت فقیه با انتخابات آزاد است. همین که قاسملو را که نماینده منتخب مردم کردستان بود، اصلا به تهران راه ندادند و یا این واقعیت که در همان سال 58 معلم-کارگر -ونداد ایمانی- را به جرم تبلیغ برای دکتر جمشیدی رودباری در شیرگاه مازندران کلنگ کش کردند و همه جا حزب اللهی ها، برای به هم زدن بساط گروه ها از همه وسایل کثیف و خشن استفاده می کردند، کافی است تا نشان دهد که تاجزاده تاریخ آن دوران را تحریف می کند. غلط فاحش دیگر به نگرش "مجاهد- خور" تاجزاده مربوط است. او هر جا حرفی زده یا مطلبی نوشته، همه کاسه-کوزه فاجعه سال 60 را روی سر محاهدین شکسته است. این یک دروغ بزرگ و ناجوانمردانه است. هر کس که آن روز های سیاه را به چشم دیده، می داندکه چگونه خمینی، بهشتی و حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین را گام به گام به گوشه رینگ راندند و در نهایت هم، جوانان کم تجربه مجاهد را مجبور کردند که میان گلوله یا سیانور، یکی را انتخاب کنند. عزل رییس جمهوری که به قول تاجزاده در انتخابات آزاد برگزیده شد و نمی خواست نوکر باند بهشتی-رفسنجانی- خامنه ای و صد البته نوکر خمینی باشد، سرآغاز فاجعه بود و نه برعکس! سالها عضویت درسازمان مجاهدین انقلاب که جریانی بی ریشه و سرهم بندی شده بعد از انقلاب بود تا در مقابل سازمان محاهدین خلق ایران قد علم کند، از او یک موجود " مجاهد-خور" ساخته است و این کینه بی منطق او، اغلب از زبان وقلمش به بیرون می چکد. آیا وقت آن نرسیده است که تاجزاده در این رفتار غیر منصفانه خود تجدید نظر کند؟ عیار جمهوریخواهی از جمله در قضاوت پیرامون گذشته مشترک سنجیده می شود. فراخوان تاجزاده را در کامنت اول گذاشته ام.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید