امیر یمن و هفتاد و دو من!
سال گذشته سهام نیوز خبر داده بود که محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر آقا، در سفری به قم و در بیت یکی از " علما" گفته که خامنه ای بخشی از مسولیت های رهبری را به آقا مجتبی واگذار کرده و نه تنها نامبرده یک مجتهد است، بلکه شاگردانش هم به درجه اجتهاد رسده اند. اخیرا هم حسین شریعتمداری که یار غار مجتبی، طائب و میر حجازی است، در پاسخ نیابتی به نامه التماس آمیز روحانی به آقا، گفته که " شرایط تغییر کرده و مانند گذشته نیست!" خود حضرت آقا هم گفته که نه در نفی و نه در اثبات نامزدها دخالت نمی کند و نطری هم ندارد. اگر هم در دوره های گذشته چنین نبوده، در این انتخابات اینگونه است.
مجموعه این شواهد ناظران را به این سمت متمایل می کنند که انتخابات 1400 را نخستین دست پخت نیمه مستقل آقا مجتبی بدانند. این بار او رانندگی می کند و ابوی مکرم بغل دست نشسته و مراقب است که به در و دیوار نکوبد.
===============
حکایت:
در سالهای دور، مملکت یمن امیر مقتدری داشت که هر سال چادر باشکوهی بر پا می کرد و همه بزرگان کشور، از مشایخ و رئوسای قبایل تا مقامات لشکری و کشوری را با شکوهی تمام پذیرائی می کرد. چون مجلس عیش و نوش به آخر می رسید، همه را به سکوت فرا می خواند. به عمود خیمه تکیه می داد و چون توپ های میدان توپخانه به وقت مراسم شاهانه، تیزی در می کرد که به عقیده غلامان او، 72 من وزنش بود و این یعنی ختم مهمانی و پیامی به بزرگان قوم که حد خود بدانند.
چون امیر در گذشت و نوبت به فرزندش رسید، امر کرد که خمیه بزرگ را بر پا کنند و بزرگان را به رسم هر ساله فرا بخوانند. در روز موعود که همه گرد آمدند، از اطعمه و اشربه و بساط عیش و نوش خبری نبود.
امیر جدید، به سیاق پدر از تخت بر خواست به عمود خمیه نظام تکیه داد. امربر سکوت کرد و تیزی در کرد که به روایت نیرو های خودسرش، وزین تر از آن پدر بزرگوارش بود. هنگامی که با تیز امیر ختم مجلس اعلام شد، غلامان او خطاب به بزرگان تشنه و گرسنه ، دم گرفتند که "اصلاح طلب، اصولگرا! دیگه تمومه ماجرا!" و این در یوم بیست و هشتم ماه خرداد سال 1400 بود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید