رخشان وُ شَرَربار شده چهره ی لاله
پنهان زده گویی دو سه پیکی ز پیاله
با بادِ صبا باده گُسار آمده اینجا
آهو، که به کابوکِ فلک زاده غزاله
در بزمِ زمین سبزه به رقص آمده دلگرم
بِنشَسته به سیمایِ طرب شادیِ ژاله
چون ساقیِ مستی که سر از پا نَشِناسد
آوازِ بهاران شِنو از ساغرِ واله
هم ساقی وُ هم ساغر وُ هم باده فروزان
درختانِ سخنگوی گشودند کُلاله
کُهسارِ کهنسال، سپیدِ کُله افکند
سبزینه کشیدست به گِردَش همه هاله
از ابرِ گُهربارِ بهاری که گذر کرد
برگانِ گرانمایه گرفتند نواله
با جامه ی رنگین وُ دلِ داغِ غزلخوان
باغ آمد وُ بگذشت غم وُ غصه وُ ناله
هر دشت به جشن ست وُ پُر از شور وُ نشاط ست
شاباش ببخشد چو طبیعت همه کاله
با خنده ی خورشید بیا سبزه گِره زن
می نوش گوارا وُ بگردان گُلِ لاله
کابوسِ زمستان به سر آمد سفری شد
ایران تو جوان مانی وُ شادان همه ساله
2010-04-02
http://rezabishetab.blogfa.com
ــــــــــــــــــــ
کابوک= آشیانه. غزاله= آهو بره. کُلاله= کاکُل. کاله= کالا. (گُل)لاله= جامِ واپسین که در صبوحی نوشند. حافظ: هرکه چون لاله کاسه گردان شد...
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید