رفتن به محتوای اصلی

کهریزک و قیامدشت: دور باطل خشونت

کهریزک و قیامدشت: دور باطل خشونت

آن چه در «کهریزک» رخ داد، بیانگر خشونت رسمی است. آن چه در «کهریزک» روی داد، نمایانگر خشونت بالقوه ای است که هر آن ممکن است به دست این یا آن دولت مهرورز تبدیل به فعل شود. «کهریزک» آئینه برخورد میان دولت-ملت است. اما فقط «کهریزک» نیست. آن چه در «قیامدشت » اتفاق افتاد، بیانگر خشونت نهفته در تار و پود اجتماع ما است. « لواسان» «انفجار» انباشت خشونت است در ساختارهای اجتماعی. «قیامدشت» قرینه اجتماعی «کهریزک» است: تعرض شهروندان به شهروندان در فقدان راهکارهای کارآمد برای تخلیه انرژی های انسانی.

اگر در «کهریزک» خشونت جنسیت و سن نمی شناسد و کاربردی محض و قلمروی تام حکومت است، در «قیامدشت ِ لواسان» قربانیان بی واسطه جنس مونث و کودکان جامعه هستند. اگر «کهریزک» نماد بحران مشروعیت، کارآمدی و مقبولیت یک رژیم است، «قیامدشت » نشانه ای از بی اعتباری و کارکردزدایی رویکردهای حکومت در برخورد با مسائل اجتماعی، از جمله مساله نیاز جنسی است. «کهریزک» واکنش حکومت به انباشت مطالبات سیاسی است، و «لواسان »، واکنش جامعه به سرکوب نظام مند نیازهای جنسی. «کهریزک» و «قیامدشت» در اصل دو روی یک سکه هستند، سکّه ای که توسط ماشین سرکوب مطالبات سیاسی-اجتماعی و نیازهای طبیعی مرتب ضرب می خورد. جای شگفتی هم نیست، چراکه در نظام های بسته فراروئی نیازهای طبیعی و غریزی به مطالبات مدنی امری اجتناب ناپذیر است. به همین جهت است که «جنسیت» به امر سیاسی بدل می گردد.

نظام سلطه ایدئولوژیک مذهبی هرچه بیشتر به انقباض سیاسی گرایش پیدا می کند، سلطه بر نیازهای طبیعی را آماج نخستین خود قرار می دهد. همان گونه که نظام سلطه ایدئولوژیک غیر- یا ضدمذهبی در گرایش خود به محاقِ سیاست، آماج خود را سلطه سیاسی ازطریق باز گذاردن دست نیازهای طبیعی قرار می دهد. از این حیث، حکومت فعلی یک «سراسربین» تام است. از این جهت است که «تن» و نیازهای جسمانی به صحنه رویارویی میان ایدئولوژی راکد و واقعیت سیّال بدل می گردد. «بوسه» در ملاءعام و در میادین شهر وحشتناک تر از «اعدام» در میادین شهر توصیف می گردد. «نگاه» دو دلداده به هم در شهر شنیع تر از نگاه تماشاگرانی قلمداد می شد که با لبخند شاهد جان کندن شهروندی بر سر «دار» هستند. «تن» که نماد وجود و حضور است، یا در «حجاب» پوشیده می گردد یا از طریق شکنجه، سرکوب، رام می شود. خشونت فیزیکی تجسدِ خشونت کلامی است و «بدن»، آوردگاه پیکار با حکومت.

اما جامعه نظام نیازها است، همان گونه که انسان نظام نیازها است. «فقدان» است که آدمی را به موجودی اجتماعی بدل می کند و به جامعه، یعنی «نظام نیازها»، سوق می دهد. «فقدان»، روی دیگر «ترس» است. «ترس»، فقدان «ارج شناسی» است. «ارج شناسی»، مستلزم «غیر» است. اما همان گونه که «کهریزک» اسوه حکومت رعب و وحشت است، «قیامدشت» نیز الگوی فقدان «ارج شناسی» است: یعنی فقدان پاسخ های مناسب به نظام نیازها.

حذف «تن»، حذف فرهنگ و تاریخ و جامعه است، ترک و نفرین زمین و زندگی است، حذف، «فقدان» است، یعنی حذف رسانش. حذف «تن»، حذف عقلانیت است ازاین روی که، به قول نیچه، «تن خِردی ست بزرگ» و «روح» تنها واژه ای است برای چیزی در تن». سرکوب تن سرآغاز سرکوب روح است، همان گونه که «آزادی» به بهانه مبارزه با «بی بند و باری» سرکوب می گردد. همانطور که مطالبات برحق سیاسی و اجتماعی و غیره تحت لوای «مبارزه با زیاده خواهی و تنوع طلبی» سرکوب می شود.

سرکوب تن، سرکوب مطالبات است. آن «تن» که نیاز و خواسته ای نداشته باشد، روح طلب ندارد. خوارشماری «تن» هنگامی که به لباس فضیلت سیاسی درآمد، چهره «ناهمزمانی» می گیرد: ازیک سوی، «کهریزک» است و ازسوی دیگر، «قیامدشت». اما « لواسان»، «کهریزک» روابط انسانی است. «کهریزک» آئینه پیکره امر سیاسی مرکب از «خدایگان-بنده» است که از یک حیث، مبین میل «بنده» به «خدایگان شدن» است. اما «قیامدشت» بازتاب پیکره بیماری امر بیولوژیک است که در چنبره سیاست های خوارشماری «تن» از جانب ایدئولوژی رسمی، ازیک سوی، و میل آرخائیک به «تن»، از سوی دیگر، روان پریش گشته است. روان پریشی مستلزم «تن پریشی» است. سرکوب تن یعنی «خرد بزرگ» (نیچه) به سرکوب روح یعنی «خرد کوچک» (نیچه) می انجامد.

«کهریزک» روزشمار فروکوبیدن «خرد کوچک» است، اما «قیامدشتِ لواسان» ثانیه شمار سرکوب «خرد بزرگ» است. «کهریزک» روزی بسته می شود، اما «قیامدشت» دست از کار نمی کشد. نماد تباهی استبداد «کهریزک» نیست، بلکه «قیامدشت» است. بازتولید «کهریزک» از رهگذر رام و منقاد ساختن «تن»، یعنی «خرد بزرگ»، شاخصه دور باطل ما است: یعنی دور باطل مطالبه آزادی بدون مطالبه آزادی «تن». صفت ممیزه همذاتی «کهریزک» و «لواسان» و تداوم آن ها، رهائی نیافتن از چنگال این باور غلط است که آزادی ارزش است اما تن قیمت است.

باری، ایدئولوژی که بر مبنای افسانه خدایگانی روح بر تن استوار گشته است و با «زمین» و هر آن چه «زمینی»، یعنی انسانی است، دشمنی دارد، گرایش به حقیرسازی و خوارشماری دارد. «کهریزک» وجه سیاسی این خوارشماری است و «قیامدشت و لواسان»، وجه جنسیتی. جای شگفتی نیست که رژیم «کهریزک» و « لواسان» دال و مدلول هم هستند. شگفتی آن است که ایدئولوژی رسمی که «کهریزک» را امر فرعی و ساخته دست بیگانگان معرفی می کند، اما «قیامدشت » را ردپاهای همان «آزادی» می نامد که «کهریزک» باید در نطفه خفه کند، زیرا نظم اجتماعی را به خطر می اندازد!

تو گویی دیالکتیک سرکوب «تن» است که هوادار آزادی روح سرکوب «تن» را راحت می پذیرد اما گلویش را برای آزادی سیاسی پاره می کند! شاید در ذهن هر یک از ما زمانی که از آزادی سخن می رود، «بی بندوباری» بی مقدمه پرسشگر می شود. «تن» سنگپایه سیاست است و آغازگاه آزادی. آزادی از «کهریزک» بدون آزادی از «قیامدشت و لواسان» تکرار چرخه باطل ما است. رژیم ایدئولوژیک مذهبی سیاست بیولوژیکی است که دو قطبش «کهریزک» و «قیامدشت و لواسان» است.

باری، آنان که به حذف و نیستی «تن» حکم داده اند، خود بیشتر به «تن» تن داده اند. و چه نغزست این کلام نیچه درباره خواردارندگان «تن» و آنانی که «کهریزک» را تعطیل می کنند اما «قیامدشت و لواسان» را به مثابه مائده آسمانی بازگشایی «کهریزک» می ستایند:

«خودتانِ خواهانِ نابودی ست و ازین رو شما خواردارندگان تن شده اید! زیرا دیگر فراسوی خود آفریدن نتوانید».

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید