رفتن به محتوای اصلی

«جنبش باب» و «بهائیّت» به شدیدترین فرم ممکن، سرکوب و لت و پار شد

«جنبش باب» و «بهائیّت» به شدیدترین فرم ممکن، سرکوب و لت و پار شد

اسلام سیاسی!؟/ آرمین لنگرودی

دینی که سیاست نیست؛ بلکه سیّاسیگریست

دروووود بر آرمین عزیز!
تحشیه ای مختصر بر تایید و تصدیق نظراتت.
مسئله اسلام سیاسی، قدمتش از لحظه خاستگاهش تا امروز به کنه آیات قرآنی و سیره محمّد و ائمه و خلفا و یسل کشان رنگارنگ اسلامیّت آمیخته و تنیده است؛ بویژه تشیّع. اینکه «مدرّس» گفته است: «دیانت ما، عین سیاست ماست و سیاست ما، عین دیانت ما»، حرف بی ربطی نزده است؛ بلکه خیلی موجز و دقیق، ماهیّت اسلامیّت را عبارتبندی تکلیفی- وظیفه ای کرده است برای کنشها و واکنشهای مومنین و شمشیر کشان اسلامیّت. در بطن اسلامیّت نمیتوان هیچ رفرمی را ایجاد کرد؛ زیرا «نصّ الهی»، حقیقت محض به شمار میآید. در نتیجه، هر گونه دخالتی و لم و بمّی در نصّ الهی به معنای «بدعت» قلمداد میشود که مستوجب مکافات است. به همین دلیل است که علماء اسلامیّت معتقدند که قرآن را فقط میتوان «تفسیر» کرد و تا جایی که من اطّلاع دارم و خودم تفاسیر خرواری را در اختیار دارم، تا امروز فقط آیات قرآنی تفسیر شده اند؛ نه اینکه «بررسی و سنجشگری».
بالطّبع و به دنبال مشقنویسیهای تخیّلاتی «مفسّران شیعه و سنی»، رجز بافیهای ارباب مدّعی «نو اندیشی دینی» که نه «نو» را میشناسند، نه «اندیشیدن» را میشناسند، نه حتّا «دین» را میشناسند، محصول دندانگیری پیدا نخواهی کرد، سوای تکرار هزار بار گفته و جویده و نشخوار شده تفسیرات خرواری. اسلامیّت را نمیتوان با منطق و استدلال، تلطیف کرد یا به مومنان و پدافنگران اسلامیّت تفهیم کرد که اسلامیّت، اعتقاداتیست فقط مختص «چهار دیواری شخصی» و بیرون از چهار دیواری شخصی در مناسبات  اجتماعی و کشوری به «شعور و دانش و تخصّص مومنان» نیاز است؛ نه به حقیقتهای خانگی آنها.
اسلامیّت نوع شیعی را تنها جنبشی که به ابطال و نسخ آن، دلاوریها نشان داد؛ ولی به شدیدترین فرم ممکن، سرکوب و لت و پار شد و همچنان سرکوب میشود، «جنبش باب» بود و به دنبالش «بهائیّت». در تمام بگو مگوهایی که تا امروز، مدّعیان «اصلاحات و نو اندیشی دینی» بر قلم نوشته اند و بر زبان رانده اند، نمیتوان یک کلمه پیدا کرد که موضعی شفّاف را در باره محتویّات قرآنی از خود بروز داده باشند؛ بویژه آمریّت «اقتلو! اقتلو! و قتل و مشتقاتش در قرآن». این طیف که «بی صداقتی و بی وجدانی علمی» از صفات بارز آنهاست، هیچگاه تا کنون در برابر اینهمه جنایتها و خونریزیها و غارتگریها و تجاوزات و ستمها و بیدادگریهایی که به نام «اسلامیّت» در تاریخ ایران و جهان و به خصوص با سلطه گری ولایت فقاهتی تا امروز در ایران اجرا شده و همچنان با شتاب سر سام آور در حال اجرا شدن هستند، یک کلمه نگفته اند و ننوشته اند و موضعی شفّاف و اعتراضی و گویا نگرفته اند. همش به میخ و به نعل زده و طفره رفته اند و برای توجیه تراشیهای بی شرمانه تقلّا کرده اند.
در پسزمینه تمام اینهمه کشمکش و خونریزی و شیّادی فقط یک چیز نهفته است؛ آنهم سائقه «قدرتپرستی و امتیازخواهی نجومی» بدون تقبّل هیچگونه مسئولیّتی در قبال گفتارها و رفتارها و اعمال خود. مسئله نصّی بودن «آیات قرآنی» را که هر گونه تجدید نظر انتقادی یا سنجشگری کاربردهای اجرایی آنها در مسائل زندگی باهمستان انسانها با شدیدترین واکنشهای امتیازخواهان و مجتهدان و آخوندها و ملّایان و اسلامگرایان روبرو میشود، تنها میتوان به کمک جنبشهای گسستنی و سنجشی از دایره اسلامیّت واقعیّت پذیر کرد. هر چقدر انسانها در برابر اسلامیّت، بینشی و رفتاری سنجشی و منطقی داشته باشند و از هر چیزی که نشانه ای از اسلامیّت داشته باشد با آگاهی و بیداری بگسلند و فاصله بگیرند و به استقلال فکر و حضانت از کرامت انسانی خودشان همّت کنند، به همان میزان و بیشتر میتوان به بی تاثیر بودن و خنثا کردن اسلامیّت در تمام ابعاد اجتماعی و کشوری امیدوار بود.
کسانی که ادّعای حقیقت را میکنند، خطرناکترین دشمنان باهمستان انسانها هستند. نه تنها اسلامیّت، مدّعی مالکیّت حقیقت است؛ بلکه همزاد او که همانا ایدئولوژی مارکسیسم باشد، دقیقا ادّعای حقیقت محض را میکند و حتّا کسانی را که بخواهند در «نصّ آثار مارکس» که کپیه برداری و رونویسی از «متفکّران اقتصادی» هستند، تجدید نظری کنند به «رویزیونیسم/بدعتگرا» متّهم می شوند. مشکل ایرانیانی که در دامچاله های مذهبی و ایدئولوژیکی افتاده اند، مشکل علایق مذهبی و سرگردانی و ترس درونی و حبل المتینی برای نجات است از بهر یافتن معنا در باره  پاسخ به چرایی «بود» خودشان؛ زیرا از هنر جستجوگری و کاوش برای یافتن و آفریدن معنا در خصوص زندگی فردی خود ناتوانند و عقیم. تا زمانی که چنین انسانهایی در جامعه ایرانی بقا دارند و فعّالند، پروسه سنجشگری و روشن اندیشی در خصوص «حقایق ادّعایی» از مذهبی و دینی گرفته تا یدئولوژیکی و علم نما و امثالهم باید با تمام نیرو و امکاناتی که دارد به پیش برود؛ وگر نه درب فلاکتهای اجتماعی و کشوری همچنان تا زمانهای نامعلوم بر همین پاشنه بدبختیها خواهد چرخید.
دست مریزاد آرمین جان. ادامه بده به کاوشهایت.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید