رفتن به محتوای اصلی

نگاه نزدیک به جنگ بین حماس و اسرائیل

نگاه نزدیک به جنگ بین حماس و اسرائیل

نگاه نزدیک به جنگ بین حماس و اسرائیل

 

روزشنبه 07.10.2023  درعید سوکوت {یکی از عیدهای  آئین یهود} در جشنی بنام جشن طبیعت در شمال غربی اسرائیل  بیش از سه هزار دختر و پسر جوان شرکت داشتند. در حالیکه جوانان مشغول رقص و پایکوبی بودند و موزیک ترانس در حال نواختن صدای شلیک گلوله به گوش میرسد. ابتدا همگی بی خیال صدای پرتاب گلوله بودند و به خیال اینکه همه چیز در حال کنترل است در حال و هوای خود بودند. تا اینکه پس از گذشت ده دقیقه متوجه شدند که دهها تروریست حماس  وارد جشن شدند و از هر جهت و طریقی بسوی مهمانان شلیک میکنند. تعدادی از شرکت کنندگان سعی به فرار کردند اما متوجه شدند تعداد تروریست ها بیش از حد زیاد هستند و از هر راه و طریقی آنها را زیر رگبار گلوله گرفتند. برخی از جوانان از طریق واتساپ با کلماتی کاملا کوتاه از خانواده خداحافظی میکنند زیرا که 
متوجه میشوند امکان زنده بودن برای آنها نخواهد بود. این در حالی است که تعداد نه پلیس اسرائیلی در محوطه بودند. پلیس ها تا جائیکه قادر به دفاع از جوانان بودند مبارزه کردند و تعدادی خرابکار را کشتند اما تعداد تروریست ها بیش از حد زیاد بودند و هنوز که هنوزه از نه پلیس هیچ خبری نیست. مشخص نیست که کشته شدند و یا ربوده. هیچ رد پائی از آنها جا نمانده و از هیچیک جسدی یافت نشده. 

بعضی از جوانان با سرعت تمام بطرف ماشین هایشان حرکت میکنند و در حالیکه زخمی میشوند موفق به فرار میشوند و برخی دیگر منتظر هستند که از طرف ارتش و یا پلیس بیایند و آنها را نجات دهند.  تعداد زیادی از جوانان سعی میکنند که در محوطه ای سربسته مخفی شوند و درآهنی را به سختی به روی خود می بندند اما ناگهان از پشت در شخصی فریاد میزند که از طرف ارتش هستیم و در را بازمیکنند متوجه میشوند که تعدادی زیادی با لباس سربازی ارتش اسرائیل هستند اما با شک و تردید به قیافه آنها نگاه میکنند ناگهان همان خرابکارانی که در لباس ارتش اسرائیل با مهمانان روبرو میشوند شروع به تیراندازی و پرتاب نارنجک میکنند و اکثر آنها را بقتل میرسانند. 

فقط تعداد کمی موفق به فرار میشوند. هنوز تعدادی از جوانان مفقود الاثر هستند و مشخص نیست آیا جائی در بوشه ها و یا غاری مخفی شده اند و یا شاید ربوده شده اند. جوانانی که با ماشین هم فرار میکنند از هرراهی که خواستند در روند با خرابکاران مواجه میشوند که بسیاری از آنها کشته شده اند.  تروریست ها به این اکتفا نمیکنند بلکه به شهرهای
نزدیک به جشن طبیعت حمله میکنند. بعضی از خرابکاران که در لباس ارتش اسرائیل ظاهر شدند موفق به دزدیدن یک ماشین جیپ میشوند و چهار تن از جوانان را سوار میکنند که به اصطلاح آنها را نجات دهند. یکی از همان جوانان با پدرش در پلفون صحبت میکند که خدا را شکر من و دوستانم داریم به خانه برمیگردیم که در حین مکالمه متوجه میشود که راننده بیراهه میرود و با سرعت فراوان. از او میپرسد چرا ویزمنظورم ps Gرا راه نمی اندازی که زودتر برسیم و راننده با خشم به او میگوید داریم میرویم عزه. پسر بیچاره مکالمه را قطع میکند و متوجه بدبختی بزرگی میشود. اما دیگر دیر شده بود و راه نجات نبود او و دوستانش ربوده شدند.

آنهائی که ازطریق دویدن میگریزند در بین راه با زخمی شده گان و جنازه های فراوان روبرو میشوند. سرو صدا و جیغ و داد و بیداد جوانان بیگناه از یک طرف  و الله اکبر گفتن تروریست ها از طرف دیگر صحنه ای بس وحشتناک و غیرقابل تحمل ایجاد کرده بود. فراریها میگویند هرلحظه انتظار مرگ را داشتیم زیرا که از هرسو تیراندازی قطع نمیشد و سرو صداهای دهشتناک قلب همه را به لرزه در آورده بود. این یک فیلم سینمائی جنائی و وحشتناک نبود بلکه درامی دهشت انگیز و واقعی بود که حتی در خواب هم نمیتوان تصور کرد. 

تروریست ها  همانطورکه ذکر کردم تعداد بیشماری بودند گروه گروه جداگانه به روستاها و شهرک های اطراف اسرائیل وارد میشوند. پنج تن از آنها در شهر اوفکیم وارد خانه ای میشوند که یک زن و شوهر نسبتا میانسال ایرانی تبار در خانه نشسته اند. مرد خانه بینهایت ترس او را فرا میگیرد و زنش که راخل نام دارد دستهای همسرش را در دست میگیرد و میگوید نگران مباش باهم می میمریم. تروریست ها پنج نفر بودند. ساعت هفت صبح بود و راخل از آنجائیکه آشپزی دوست دارد هر روز از ساعت های صبح مشغول غذا پختن میشود. بمحض وارد شدن خرابکاران راخل به زبان عربی سلام میگوید و خودش را معرفی میکند و به آنها خوش آمد میگوید. تروریست ها دقایقی طولانی در حال سکوت بودند و با تعجب به راخل نگاه میکنند. راخل میگوید: میدانم که آمده اید ما را بکشید اما خواهش میکنم قبل از اینکار غذای مرا میل کنید. آنها می نشینند و به او میگویند بله گرسنه هستیم. راخل هر آنچه در یخچال داشته و همینطور روی گاز به آنها تقدیم میکند و سپس آنها را سرگرم صحبت میکند. او میگوید: چرا اینکارها را انجام میدهید و آدم میکشید؟ این کار چه نفعی برای شما دارد؟ یکی از آنها میگوید ما دوست داریم شهید شویم. راخل پاسخ میدهد چرا روسا و وزرای شما هیچیک حاضر به شهید شدن ندارند؟ آنها بهترین زندگی با اموال زیاد و تفریح و تنوع دارند وشماهای ساده دل را میفرستند که یهود بکشید و قول وقرار بهشت و هفتاد و دوتن حوری بهشتی بشما میدهند. این چه فایده دارد ؟ پس از اینکه چند نفر را بقتل برسانید خود شماها نیز کشته میشوید و یا تا ابد به زندان میروید. مردی که ازقبل گفته بود آنها دوست دارند شهید باشند قانع نمیشود و راخل به او میگوید حالا بهتر است برای شما کیک و قهوه بیاورم و آنها هم موافقت میکنند و راخل اینکاررا انجام میدهد و سپس با عذرخواهی از هر پنج نفر میگوید که فقط برای دقیقه ای باید وارد توالت شود و در توالت یواشکی جریان را به پلیس اطلاع میدهد. پس از برگشت از توالت به آنها میگوید چقدر خوب بود اگر من  ازشما عربی یاد بگیرم و شما هم از من عبری . اکثر تروریست هائی که وارد خاک اسرائیل شدند مشخص شد که عبری بلد نیستند بغیر از چند کلمه. راخل هم چند کلمه عربی بلد بود. بهرحال راخل بیش از پانزده ساعت آنها را با تعریف کردن ماجراهای مختلف مشغول میکند و همسرش از ترس فقط بخود میلرزد و ساکت میماند.  راخل در آخرسر بازهم میگوید حیف شماهاست که شهید شوید  بهتر نیست که به فکر زن و بچه هایتان باشید؟  اما همان یکنفر که از ابتدا با راخل مخالف بود میگوید: برای ما افتخار است که شهید شویم و در همین اثنا سه پلیس اسرائیلی وارد خانه میشوند و چهارتن از خرابکاران در خانه راخل به هرطرف میدوند که شاید خود را نجات دهند و از در ویا پنجره ای فرار کنند بجز آن یکنفر که گفته بود دوست داریم شهید شویم. یکی از پلیس ها از راخل میپرسد چند نفرند؟ راخل دست راستش را روی گونه راستش میگذارد وصحبت نمیکند بلکه انگشتانش را نشان میدهد که یعنی پنج نفرند و درهمین اثنا خرابکار باصدائی قاطع به  راخل میگوید: راخل دیربالک. {دیربالک درزبان عربی یعنی دستم به دامنت} وراخل میگوید: ببخشید سرم درد میکند و درهمان لحظات پلیس ها هر پنج نفر خرابکار را  در جامیکشند. 

برخی از فراریها از جشن طبیعت خود را در بوته های ضخیم بیش از هشت ساعت پنهان کردند تا اینکه نجات دهندگان آنها را پیدا کردند. 

در کیبوتص نیر عوز که در شمال غربی اسرائیل واقع است اکثرا ساکنین آن برا اثر پرتاب خمپاره های تروریست ها زنده در آتش سوختند. بسیاری از خانواده ها بطور کلی دسته جمعی نابود شدند. کیبوتص جائی است که هر خانواده و یا هر مجرد خانه مختص بخود را دارد اما غذا خوری و اتاق ورزش و استخر و لباسشوئی و غیرو...مشترک است. در واقع زندگی در کیبوتص دسته جمعی است. م-الف که نیز او و خانواده اش عضوی از همین کیبوتص هستند تعریف میکند:  در بیرون از خانه صدائی شلوغ شنیدم و به پنجره نگاه کردم متوجه شدم تعداد زیادی مردان عرب با زبان عربی سر و صدا راه انداختند و اکثرا سوار بر موتور ویا سوار بروانت هستند و هریک اسلحه RPG حمل میکنند. بی درنگ پنجره را بستم و به همسرم گفتم وارد اتاق حفاظت شویم تا وقتیکه آنها خارج شوند. در اکثر خانه های اسرائیل اتاق حفاظت وجود دارد و در برخی ساختمانها اتاق زیرزمینی حفاظت بطور مشترک برای همه ساکنین ساختمان قرار دارد. م-الف ادامه داد که اسلحه خود را با خود حمل کردم وهمراه   همسرم وارد اتاق حفاظت شدیم و دررا نیز قفل کردم و ناگهان آنها وارد شدند و متوجه شدم باید با آنها مبارزه کنم. بمحض اینکه در را باز کردم ماشه را کشیدم و موفق به کشتن دو تن از خرابکاران شدم اما سومی فرار کرد. چند ساعت بعد متوجه شدم که اکثر ساکنین کیبوتص زنده در آتش سوختند و تعدادی هم ربوده شدند از جمله مادر هشتاد و پنج ساله ام. البته ربودن مادرم را در یکی از ویدیوها در رسانه ها متوجه شدم. 

عکاس روزنامه "اسرائیل امروز" بهمراه همسرش  و دو دخترش نیز بقتل رسیدند. اما پسر سیزده ساله اش که در آن لحظات از خانه خارج شده بود زنده مانده است.

آ-آ ساکن شهرک نیریم واقع در جنوب اسرائیل میگوید: ساعت یکربع به هفت صبح بود که سر و صدای عربها را شنیدم. در را باز کردم متوجه شدم همگی با اسلحه ومواد منفجره الله و اکبر کنان به هر رهگذری آسیب میزنند. فوری اسلحه M16 خود را برداشتم و سه تا بچه هایم که هرسه دختران کم سن و سال هستند را در اتاق حفاظت قرار دادم و بمحض اینکه سه تن از خرابکاران بمن نزدیک شدند بخود گفتم من که دارم میروم بدون شک کسی بچه هایم را پیدا میکند و خوشحالم از اینکه آنها را نجات دادم. بهرحال سه خرابکار که بمن نزدیک شدند موفق به کشتن یکی  از آنها شدم اما بقیه فرار کرد. 

در کیبوتص باری که در نقب غربی اسرائیل قرار دارد فقط چهار کیلومتر تا شهر عزه فاصله دارد. زن و مردی جوان که دارای دو نوزاد دو قلو بودند پس از شنیدن سر وصدا و درهم وبرهمی شهر متوجه تروریست ها میشوند دو نوزاد دو قلو را داخل اتاق حفاظت قرار میدهند و خود با تعداد زیادی خرابکار با وسیله ای آهنی مبارزه میکنند اما هردو با وضع فجیعی کشته شدند و نوزادان که هنوز ده ماهه هستند زنده ماندند. آنها را پس از گذشت دوازده ساعت در اتاق حفاظت پیدا کردند و اکنون نزد دائی و مادر بزرگشان هستند. تروریست ها تعداد زیادی اعم از زن و مرد و دختر و پسر جوان و نوجوان و نوزادان و بچه های کوچک و تعدادی هم زنان میانسال با خود با به شهر عزه ربودند. 

یکی از ربوده شده گان دختر جوان و مجردی است که سه خرابکار را قانع میکند که او را رها کنند و آنها اینکار را میکنند. البته دربیابان که هم اکنون شاید بیش از سه کیلومتر با خانه اش فاصله دارد. در هنگام رها شدن در حال دویدن در بیابان متوجه میشود که دو تن ازبچه های همسایه اش که هردو نیز کودک هستند در حال راه رفتن در بیابان هستند. آنها نیز با مادرشان جزو ربوده شده گان بودند ازقرار معلوم مثل اینکه از روی موتور پائین افتادند. دختر جوان یکی را دست میگیرد و دیگری را بغل میکند باهم پیاده در بیابان مشغول راه رفتن میشوند تا اینکه جائی را یافت میکنند مثل پناهگاه و با بچه ها در آنجا تا صبح سحر درسکوت و ترس شب را سپری میکنند و دومرتبه در بیابان به راه میافتند تا اینکه به مکانی میرسند که دختر جوان میتوانسته به پدر کودکان زنگ بزنه واو آنها را بخانه میبرد. اما مادر کودکان ربوده شده و هیچ اطلاعی از سرنوشت او وبقیه در دست نیست.   ماجراهای ترسناک و وحشتناک در این گیر و دار بینهایت زیاد هستند و به وقت زیاد نیاز است که بتوان بازگو کرد.

در همین گیر ودارو همان روز شنبه  کارکن فلسطینی بنام یوسف در کیبوتص باری مشغول بکار بود و از آنجائیکه در روز عید و همینطور شنبه یهودها کار نمکنند یوسف برای اولین بار سه تن از فرزندانش دو پسر دو قلو بنامهای بلال و حمزه و دخترش عایشه به کمک پدر رفته بودند که کار کنند اما یوسف با فرزندانش نیز توسط تروریست ها ربوده شدند. 

همینطور یک کارکن فلسطینی دیگر نیز ربوده شده. در بین ربوده شده گان تعدادی کارکنان تایلندی و همچنین از کشورها دیگر وجود دارند. از آغاز جنگ تا کنون بیش از هزار و سیصد اسرائیلی کشته و بیش از سه هزار نفر زخمی و بیش از نود و هفت خانواده ربوده شده اند. تعداد زیادی هنوز مفقودالاثر هستند نه در ویدیوهای ربوده شده گاه دیده شدند و نه جسد آنها یافت شده.

در شهر عزه پس از حمله نیروهای اسرائیلی به مکان های حماس بیش از هزار و سیصد و پنجاه نفر کشته و بیش از شش هزار نفر زخمی شده اند. اکثر کشته شده گان خرابکاران حماس و همچنین وزیر اقتصاد حماس و دست راستی او نیز کشته شدند.  تعدادی از بزرگان حماس توسط ارتش اسرائیل به اسارت گرفته شدند. طبق آخرین گزارش حدود یک میلیون نفر عزه ای از شهر عزه هر لحظه گروه گروه در حال خارج شدن هستند. 

12.10.2023
   

انتشار و یا کپی مقاله فقط با ذکر نام نویسنده مجاز است.
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید