رفتن به محتوای اصلی

زنده رود

زنده رود

زنده رود ، ای زنده رودِ
زنده رودِ گشته ناپیدا ز بود
آسمان آبی صافت کجاست ؟
آن روان آبت، که گَردان بود و گِردآبت کجاست؟

یادِ مردآویج می آید ز‌ دور
یادِ آن جشن و چراغان و سرور
ساحلِ سبزینه ات خوش جایِ سور
مازیار اسفار و شیرویه در آن گرمِ حضور

جشن آب پاشان ِ عبّاسی چو  بود
بر سپاهانی‌ درِ شادی گشود
اصفهان از مقدمش بزمِ سُرور
سربسر روشن تر از دریایِ نور
 

زنده رود ، ای زنده رود
زنده رودِ‌ گشته نا پیدا ز بود
آسمان بر سرت تاریک و تار
بسترت خاک است و خاشاک است و خار
شِرِ شِرِ امواجِ غلتانت به زیرِ پل خموش
قُلقُلِ کِتر و سماورها دگر نایَد به گوش

آنچه آمد بر سرت از نابکار
نی زغُز آمد نه از خیلِ تَتار
زنده رود، ای زنده رود
‌زنده رودِ گشته نا پیدا زِ  بود
دست بد بادا ز دامانِ  تو دور
چشم ناوک بارِ  بدخواهِ  تو کور
نا بکارانت روان بادا بِگور 
۱۴۰۱/۲ /۲۸
اصفهان پارک آیینه خانه 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید