رفتن به محتوای اصلی

برنامه ی دیشب چشم انداز را با

برنامه ی دیشب چشم انداز را با
نظرات رسیده

گلناز غبرایی :برنامه ی دیشب چشم انداز را با بی حوصلگی می دیدم. همسرم که فوری اعلام کرد هر سال همین ها را می شنویم و هیچ فایده ای هم ندارد. اما با دیدن خانم نوشابه ی امیری توجهم به برنامه جلب شد.

برنامه ی دیشب چشم انداز را با بی حوصلگی می دیدم. همسرم که فوری اعلام کرد هر سال همین ها را می شنویم و هیچ فایده ای هم ندارد. اما با دیدن خانم نوشابه ی امیری توجهم به برنامه جلب شد. فکر کنم خانم امیری حداکثر سه سال از من بزرگتر باشد. یعنی زمان انقلاب او هم چون من دختر جوانی بود و حتما جویای نام. امکانی در اختیارش قرار گرفت که آن وقت ها واقعا برای یک زن جوان شانس بزرگی بود. این امکان را حتما حزب توده و عواملش در کیهان برای او ایجاد کردند. رفت آن جا و با کلی اما و اگر مصاحبه ای کرد و من باور می کنم که پس از آن به شدت برافروخت و زنگ زد به تهران و حتی گریه کرد ولی گذاشت دلداری اش بدهند و راضی اش کنند که موضع امام !!در مورد زنان و آزادی و کلی چیزهای دیگراصلا عمده نیست و مهم برانداختن ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی است و توی خبرنگار باید آن عمده را در نظر بگیری و این غیرعمده را فعلا فراموش کنی. سوار همان هواپیما شو و برگرد سر کار و مسئولیت هایت. بدون هیچ تعارفی بگویم که من هم در آن سن و آن شرایط هیجانی همین کار خانم امیری را می کردم. خوشحالم که چنین شرایطی برایم ایجاد نشد. بعدها همسر خانم امیری دستگیر شد و او حتما مثل همه ی ما بهای سنگینی پرداخت. سال ها بعد پس از بسته شدن مطبوعات در جلسه ای که کانون نگاه اسن برگزار کرده بود دوباره خانم امیری را دیدم که به شدت به روزنامه نگارانی چون شمس الواعظین اعتراض داشت که چرا تند روی می کنند و ما داشتیم خیلی خوب کار می کردیم و این ها همه چیز را به هم زدند. حتی در جواب سوال من که پس نقش روزنامه نگار و وفاداری اش به حقیقت چه می شود گفت ما مجبوریم که با درک درست از شرایط عمل کنیم.یعنی همان سیاست جدا کردن عمده ازغیر عمده.
دیشب خانم نوشابه امیری در برنامه ی چشم انداز صاف و ساده گفت که اصلا آن وقت ها سیاسی نبوده، یک کلام از حزب توده و مواضع خودش بعد از آن مصاحبه نگفت و اعلام کرد که از همان اول هم می دانسته که چه بلایی دارد نازل می شود.
در ادامه ی برنامه هم آقای فتی پور گفت ما اصلا دفاعی از خمینی نکردیم و تنها سازمانی بودیم که به رفراندوم رای منفی دادیم. هیچ کدام از این دو نفر که ما در رابطه با تمام فعالیت های سیاسی شان بودیم حاضر نشدند حتی یک بار بگویند در طرف درست تاریخ نایستاده بودند. البته شاید به راستی اهمیتی هم نداشته باشد چه می گویند ولی لااقل برای خود آدم بسیار لازم است که با خود روراست باشد. فکر کردم وقتی چهره هایی مثل این دو به این سادگی گذشته ی خود را عوض می کنند وای به حال آدم های ناشناخته.
یک جایی مجری از شرکت کننده ای دیگر پرسید چه انتظاری از انقلابیون آن دوره دارید. فکر کردم اگر من بودم می گفتم هیچ. فقط با خودشان صادق باشند و فکر نکنند اعمال، خاطرات و اعتقاداتشان از حقیقت مهم تر است