رفتن به محتوای اصلی

دوست گرامی، بهنام چنگائی،

دوست گرامی، بهنام چنگائی،
تبریزی

دوست گرامی، بهنام چنگائی، روشن است که سخن گفتن از انقلاب در سایه خرافه های دینی به جای مانده از زمان برده داری و شترچرانی یاوه سرائی است و هرگز نمی توان با خرافه های دینی .....

..... انقلاب کرد و دگرشی بنیادین در ساختار یک سرزمین و به پیش رفتن آن سرزمین در سایه بی خردی و از کار افتادن مغزها با خرافه های دینی ناشذنی است و با این روال در سال ۱۳۵۷ هیچ انقلابی در ایران رخ نداد و آن چه همگان در آن سال دیدند انتحار اسلامی بود نه انقلاب اسلامی!

از سوی دیگر بدبختانه شما در بخشی از این نوشتارتان نوشته اید:

"..... آیا در ایران و در سال ۵۷ انقلابی روی داد؟ آری در ایران انقلابی اجتماعی روی داد و توانست بساط ساختار شاهی را یکدست فروریزد ولی همان انقلاب به سرعت توسط مرتجعان اسلامی ـ مذهبی و البته به یاری غربی ها و خود امپریالیسم آمریکا ربوده شد و آن را به دست آخوندها سپردند! ....."

دوست گرامی، بهنام چنگائی، در سال ۱۳۵۷ هیچ انقلابی رخ نداد که ما آن را شکست خورده و یا به بیراهه رفته بدانیم! و سخنانی مانند این که در سال ۱۳۵۷ در ایران انقلاب رخ داد اما به بیراهه رفت یا به شکست کشانده شد یا دزدیده شد یا نتیجه برعکس شد همگی نادرست هستند چون در سال ۱۳۵۷ انقلابی در ایران رخ نداد که به بیراهه برود یا شکست بخورد!

دوست گرامی، بهنام چنگائی، از میان رفتن یک رژیم و بر سر کار آمدن رژیم واپسگرای کهنه پرستی که یک کشور را به نابودی بکشاند برابر با انقلاب نیست! برای نمونه به خیابان ریختن مردم گمراه و نا آگاه آلمان پس از جنگ جهانی یکم و سر دادن شعارهائی مانند: "هایل هیتلر!" و بر سر کار آمدن نازی ها برابر با انقلاب نیست و آن چه همگان در آلمان پس از جنگ جهانی یکم دیدند انتحار بود نه انقلاب! آیا می توان بر سر کار آمدن هیتلر در آلمان پس از جنگ جهانی یکم را انقلابی دانست که به بیراهه رفت یا شکست خورد یا دزدیده شد؟

روشن است که ما نمی توانیم بگوئیم پس از جنگ جهانی یکم مردم انقلابی آلمان به خیابان های آلمان ریختند و انقلاب بزرگی در آلمان برپا شد و در سایه این انقلاب رژیم نازی که یک رژیم انقلابی بود در آلمان بر سر کار آمد! آن چه که پس از جنگ جهانی یکم در آلمان رخ داد برابر با انقلاب نبود و برابر با انتحار بود و انتحار برابر با انقلاب نیست!

دوست گرامی، بهنام چنگائی، درباره انقلاب روسستان به درستی می توان گفت که در روسستان انقلاب رخ داد و یک رژیم کمونیستی بر سر کار آمد اما سرانجام این انقلاب به بیراهه رفت و از دل واژه هائی مانند سوسیالیسم و کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری که سرمایه داری دولتی است پدیدار شد!

درباره انقلاب بزرگ فرانسه نیز به درستی می توان گفت که در فرانسه انقلاب رخ داد و رژیم جمهوری بر سر کار آمد و سرانجام این انقلاب به بیراهه رفت و جمهوری جایش را دوباره به رژیم پادشاهی داد.

درباره کمون پاریس نیز می توان گفت که انقلابی رخ داد اما با تازش نیروهای فرامرزی به ویژه آلمان و همکاری دشمنان کمون پاریس در درون فرانسه با آنها کمون پاریس شکست خورد!

درباره انقلاب مشروطه ایران نیز می توان گفت که انقلابی در ایران رخ داد اما سرانجام انقلاب مشروطه با کارشکنی های نیروهای کهنه پرست به ویژه آخوندیسم شکست خورد و سرانجام ایرانیان از زندان آریامهری سردرآوردند!

اما آیا درباره رویدادهای سال ۱۳۵۷ ایران و از میان رفتن رژیم پهلوی پس از این رویدادها نیز می توان گفت که مانند فرانسه و روسستان انقلاب رخ داد اما به بیراهه رفت یا شکست خورد؟ روشن است که نه!

به شعارهائی که مردم نا آگاه و گمراه ایران در سال ۱۳۵۷ در خیابان ها سرمی دادند نگاه کنید: "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله!" و یا: "این است شعار ملی، خدا، قرآن، خمینی!" پس از آن که رژیم پهلوی با چنین شعارهائی سرنگون شد آیا یک رژیم کمونیستی بر سر کار آمد که ما بگوئیم سپس این رژیم از میان رفت و انقلاب به بیراهه رفت و رژیم آخوندی بر سر کار آمد؟ روشن است که با شعارهای مردم گمراهی که می خواستند خمینی فرمانروای ایران شود یک رژیم کمونیستی و دموکرات نمی توانست بر سر کار آید!

همه دیدند که پس از سرنگونی رژیم شاه خمینی همه کاره ایران شد و هر چه دلش خواست کرد و کشور ایران هزار و چهارصد سال به گذشته بازگشت! در ایران و در سال ۱۳۵۷ هیچ انقلابی رخ نداد که مانند فرانسه و روسستان این انقلاب به بیراهه برود و یا مانند کمون پاریس و مشروطه شکست بخورد و آن چه همگان در ایران و در سال ۱۳۵۷ دیدند انتحار اسلامی بود نه انقلاب!