غبارغریبه "Özgə Toz" "اؤزگه توز" دومین کتاب شعر ترکان اورمولو Türkan Urmulu شاعره آذربایجانی ست که در ژانویه سال 2012 از سوی انتشارات قانون در باکو منتشر شد. نخستین کتاب شعرسراینده ، در سال 1384 تحت عنوان " گوردوم» در اورمیه منتشر شده است.
فرهنگ و ادبیات آذربایجان، مانند دیگر فرهنگهای مردمان گوناگون ایران، برای غنی سازی فرهنگ بشری ، ضرورت دارد ، به معرفی توانایی ها و زیباییهای خود در عرصه فرهنگ و هنر بپردازد. قلمزن تا کنون در فرصتهای پیش آمده تلاشهایی هر چند اندک، به عبارت دیگر- بهتر از هیچ- در این زمینه انجام داده است. ترجمه برخی از شعرهای شاعران آذربایجانی و ویتنامی و آلمانی به فارسی و گاهاً به آذربایجانی، از آن جمله است.
توجه من به شعر ترکان اورمولو که نتیجه آن برگردان بخشی از اشعار سراینده( آمده در داستان جان شیفته) و یک تحلیل -" ترکان اورمولونون شعرینه بیر باخیش(نگاهی به شعر تورکان اورمولو)" است ، میتواند در این زمینه ارزیابی بشود.
درکارترجمه ایداه آل آنست که برای ارتقاء هرچه بیشتر کیفت کار، از نظرات صاحبان آثار مطلع بشویم. ولی متأسفانه تاکنون این امکان برای مترجم پیش نیامده است. امیدوارم با نقد دوستاران کارترجمه این کمبود مرتفع بشود.
غبار غریبه در 60 صفحه دارای 35 شعر بدون عنوان و تعدادی " اشعار خرد" است . نقد و بررسی کلی مجموعه به فرصت دیگر بماند. اکنون به مطالعه دو شعر از این کتاب میپردازیم:
Bahar gəlsin
Bulud olum
Yağış olum
Çiçəklənim
Yaz gəlsin
Ağaclarda buta olum
Yaşıl olum
Istədiyin meyvə
Bəlkə alma
Bəlkə üzüm
...Sevməsən alçaq könül iydə olum
Payız gəlsin
Xəzəl olum
Mor
Sarı
Qırmızı
İstədiyin rəngə dönüm
Qış gəlsin
Qar adamı
qar olum
Donum donum
Heç əriməyən buz olum
Sən nə dəsən o olum
Sənə bahar
Sənə yaz
Sənə payız
Sənə qış
Sənə çiçək
Yeşil
Yapraq
yağış
Sənə tam 4 mövsüm olum
?Gələrsənmi mənölüm
1
صدا. کلیک کنید بهار بشود
بهار بیاید
ابر و
باران بشوم
گل و
شکوفه بدهم
*
تابستان بیاید
بر درختها
شاخه بشوم
سبز
میوه بشوم
میوه ایکه تو دوست داری
شاید سیب
شاید هم انگور
اگر دوست نداری
سنجد ساده ای
*
پاییز بیاید
برگ ریزی بشوم
به رنگ
زرد
بنفش
سرخ
هر رنگی
که تو
دوست داری
*
زمستان بیاید
آدمک برفی بشوم
یخ بزنم
یخ بزنم
یخی ذوب نشدنی
بشوم
*
برای تو
بهار
تابستان
پاییز
زمستان
هر چه آرزو میکنی
شکوفه
برگ سبز
باران
به تمامی
چهار فصل
بشوم.
جان من
میایی؟
----------
2
حسرت سرریز میشود
در قلبم
بدون سیگار!
شراب!
ویران میشوم
درچشمانِ
شب مست
بی روشنایی.
شب...
پنجره ...
زیباترین رنگ
سپید
این شهر نامش
اورمو
قطعاً
سحر رشک خواهم برد
به لبخندهای آدمک برفی!
قطعاً
آرزومند نگاههای شیفتگانم خواهم بود
در خیابانهای ژنده و
بوسه ممنوع اش
سراینده
خواهم گشت
و گم خواهم کرد
لبهایم را
لبهایم
آ...خ لبهایم
در حسرت بردن نام
شیفتگی
لبهایم
در حسرت بوسهء زبانم
لبهایم رابیابید
شاید
در فریاد های بیخبرانه ء کودکان
به هنگام بازی ِ
گلوله برفی
شاید
ترک ترک
خونین
در مرگ
و شاید هم
در شتابزدگی فریادهاست!
شاید...
Nisgil daşır ürəyimdə...
Sigarasız!
şarabsız!
Dağılıram kefli gecənin gözlərində
İşıqsız!
Gecə...
pəncərə...
Ən gözəl boya ağ
bu şəhərin adı Urmu
kəsin səhər qısqanacayam
qar adamlarının gülüşlərini!
Kəsin
imrənəcəyəm sevgililərinin baxışların!
Öpüş yasaq xiyavanların mitilliyində
şair şair gəzib
itirəcəyəm dodaqlarımı
dodaqlarim
aaax dodaqlarım
sevginin adını çəkməyə həsrət
dodaqlarım
dilimlə opüşməyə muhtaç!
Tapın dodaqlarımı
qar topu oynayan uşaqların
xəbərsiz havarlarındadırlar bəlkə də
çatlayıb
qanayıb
ölməkdə
Bağırmağa tələsməkdədirlər bəlkə də!...
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!