رفتن به محتوای اصلی

تا تا کجای راه، مانده هنوز چند قدم (می‌دانی؟)
06.02.2024 - 02:51
محمد علی اصفهانی

 

تا تا کجای راه، مانده هنوز چند قدم (می‌دانی؟)

محمد علی اصفهانی

۱۷ بهمن ۱۴۰۲

گفتم که شاید پاداَفرَه این همه فاصله گرفتن از شعر و شاعری، و های و هوی کردن در هیاهوی بازار سیاست‌کاران و سیاست‌بازان به مصداق «ما نیز هم به شعبده، دستی برآوریم» حافظ، بالاخره گریبانم را بگیرد ـ که گرفته است.

«چون صوفیان، به حالت و رقصند مقتدا
ما نیز هم، به شعبده، دستی برآوریم!»

این بود که فکر کردم که بعد از فترتی نسبتاً طولانی، این شعر سال‌ها پیش را، به بهانهٔ سالگرد بهمن شوم پنجاه و هفت منتشر کنم.

۱۷ بهمن ۱۴۰۲

ــــــــــــــــــــــــــ

چشمی که رنگ‌های مردهٔ دَرهم را
دیگر نمی‌‌شناخت
در پای دار قالی نابافته
خون می‌گریست

و دست‌های کوچک و معصومی
زندان خویش را
می‌‌ریست

{در نقش‌های بی‌در و پیکر
پیکر نبود؛ فقط در بود
در، بسته بود ولی امّا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌}

یک تکدرخت
تشنه، سوخته، بی‌برگ
با خود، تبر به دست
دنبال خویش
می‌‌گشت:

یک خویشِ خسته
خسته، شکسته
در وهم دورماندهٔ یک دشت.

{هر چند ریشه یی
(بیهوده نه)
در خاک مانده بود
شاید هنوز ولی بر جا}

مردی کنار چارپایه به خود خندید
وقتی طناب را
در دست‌های مرتعش خود
دید.

تصویر رنگ‌باخته‌یی را
از جیب پاره‌پوره درآورد
آن را نگاه کرد
و بوسید

{مردی در انتهای اوّل خود بود
در انتهای اوّل خود مردی
تا ابتدای آخر خود می‌‌رفت}

سنگی
پرتاب شد
و کفتری
از شاخه‌یی
افتاد یا پرید

خونی سیاه‌رنگ
از پیکری
در گوشه‌یی چکید

{گویا زنی
قبلاً گذشته بود از آنجا
کبریت، توی دست و
لباسی
از نفت}
٭
در چارراه
تو جار می‌‌زدی:
«آهای! آی! کجایید؟»

(یادت نرفته است گمان می‌‌کنم هنوز)
«آهای! آی! بیایید!»

{در ازدحام، ولوله‌یی بود
لولیده خلق، در هم.
فریاد «مرگ بر»
فریاد مرگ}

غرّید.
ابری سیاه.

ابری سیاه
غرّید.
آه!

{آن وقت:
چیزی
مثل تگرگ}

ماندیم و باز
زنجیر، ماند.
شلّاق، ماند.
میدان تیر
وَ حلقه‌های دار.

گفتی:
«بیهوده بود
بیهوده بود
بیهوده بود
انگار.»

تا تاکجای راه
مانده هنوز چند قدم
(می دانی؟)

فرمان ایست داد کسی، یعنی:
دیگر نَایست!

من می‌‌روم.
چه طور؟ تو می‌‌مانی؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 روحانیت سیاسی، بیشتر یک کاتالیزور بود ـ به بهانهٔ سالگرد صدور خمینی به ایران ـ به همین قلم ـ ۸ بهمن ۱۳۹۸
www.ghoghnoos.org/aak/200128.html

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمد علی اصفهانی
برگرفته از:
ققنوس ـ سیاست انسانگرا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ www.ghoghnoos.org

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محمد علی اصفهانی

عنوان مقاله
تا تا کجای راه، مانده هنوز چند قدم (می‌دانی؟)

 

چون مقالهٔ روحانیت سیاسی، بیشتر یک کاتالیزور بود را، چهار سال پیش در همین سایت گذاشته بودم، دوباره آن را در اینجا نگذاشتم.

اما به دوستانی که مایلند که نقش واقعی، و اندازه و قد و قواره، و وزن روحانیت و شخص خمینی در سال‌های قبل از انقلاب پنجاه و هفت، و خود سال پنجاه و هفت را بهتر بشناسند، خواندن آن مقاله را توصیه می‌کنم.

لینک مقاله، در پاورقی متن حاضر آمده است.

روحانیت سیاسی، بیشتر یک کاتالیزور بود ـ به بهانهٔ سالگرد صدور خمینی به ایران ـ به همین قلم ـ ۸ بهمن ۱۳۹۸

www.ghoghnoos.org/aak/200128.html

ضمناً به یاد داشته باشیم که واژهٔ «انقلاب» در معنای سیاسی (و نه مثلاً فلسفی)، به تنهایی دارای هیچ بار مثبت یا منفی‌یی نیست.

ماهیت و محتوای یک انقلاب، بار مثبت یا منفی آن (و بار مثبت و منفی آن) را تعیین می‌کند.

س., 06.02.2024 - 04:16 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.