رفتن به محتوای اصلی

نرگس عزیز این گل ها را تقدیم چه کسانی کنم؟ 
10.12.2023 - 22:41

نرگس عزیز این گل ها را تقدیم چه کسانی کنم؟ 
با دسته گلی شکل گرفته از زیبا ترین کلمات واسامی از فاصله ای دور از مرز ها ،کشور هاو شهرها عبور می کنم . از دورازه زندان اوین می گذرم وبا قلبی سرشار از عشق ،سرشار از امید و سرشار از غرور دسته گلی نوشته شده ازکلمات راکه هدیه یک هم شهری، یک روزنامه نگار پیر شده در فراق وطن،که سال برای عدالت وآزادی جنگیده است تقدیم زنی می کنم که  امروز جهان بدیده تحسین در او می نگرد.
آزاده زنی که در اوج ستم، زیر تازیانه حکومتی بغایت خون ریزاز کرامت وحقوق انسان سخن میگوید!
 رنج , درد , دوری دونوجوان دوست داشتنی وهمسر  خود راهمراه با زندان می پذیرد تا از آزادی و حقوق انسانی ما دفاع کند.

 این زیبائی درون، این عظمت پذیرفتن درد انسان ها در وجود خود نصیب هر کس نمی شود . تنها جان های آزاد ! روح های بزرگ که برجسم فرمان می رانند  توان کشیدن چنین بار جلیلی را دارند. تمامی افسانه ها ملهم از شخصیت قهرمان هائی است !که قادراند به خاطر حقوق انسان ها به جنگند . با دردمندان هم دردی کنند بر شادی آن ها شاد باشندوقامت در برابر ستمگران بر فرازند!تا به افسانه بدل شوند . 
هر ملت قهرمانان  خود را دارد.خوشا که این  سرزمین نیز هرگز خالی از این قهرمانان نبوده است.
حال با اعلام پیوستنتان به اعتصاب دو شیر زن بهائی خانم ها مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی در زندان، که در دفاع از حقوق انسانی خود ،دفاع ازحقوق قانونی وشهر وندی جامعه بهائی که روزانه توسط حکومت اسلامی بشدید ترین وجه سرکوب می شوند. دست به اعتصاب زده اند.در همگامی با شما این گل نقش بسته از کلمات راتقدیم آنها هم می کنم . دست گلی تزئین شده با کلماتی از جنس جنبش "مهسا"! ،آرزو ،عشق، صلح ،دوستی ،مهر ،شادی ، عدم خشونت،آگاهی، همبستگی،مبارزه ،پایداری، امید و پیروزی . 
می دانم دوست دارید! چنین دسته گلی سمبلیک را تقدیم قرته العین آن جان آزادی نمایم !که صد واندی سال قبل حجاب از سر بر گرفت وبی هراس پای در جمع مردان نهاد. زنی که میدانست سراانجام آزادی خواهی وبدعت گذاریش مرگ است .
 تقدیم زنی بنام فروغ فرخزاد کنم که صد سال جلوتر از زمانه خود بود.زنی که ازتاریکی شب می گفت و از خاموشی چراغ های رابطه . زنی که گاه شاد ترین آواز های عاشقانه را می خواند و گاه چون پری غمگینی دل خود را در نی لبکی کوچک می نواخت . زنی که شب هنگام به بوسه ای می مرد وسحر گاه به بوسه ای زنده می شد و به آفتاب سلامی دوباره می داد .زنی که "تجسم آزادی بود !در محبس ." درجامعه ای که اورا درک نمی کرد . اورا که برای خانه اش , برای سرزمین مادرش چراغی هدیه می خواست و به امید سبز شدن دست هایش را در باغچه می کاشت.آری می دانم چه انسیتی با وی دارید .
میدانم چه میزان خوشحال خواهید شد!که این گل را تقدیم شاعره بزرگی کنم که میخواست با خشت جان خویش وطن را دوباره بسازد .
 دوست دارید این گل تقدیم آن زن آزاده ای شود که از روسری سفید خود پرچمی برای رهائی ساخت. در میدان انقلاب بر سکوئی ایستاد واز آزادی زن گفت .
 می دانم چه رابطه عاطفی عمیق با مادر ستار این دلاور زنی که در هشتاد سالگی حجاب از سر گرفت و بانگ داد خواهی جوانان کشته شده د ر مبارزه برای آزادی را داد. دارید! چنین گلی با چنین کلماتی را شایسته ایشان میدانید. 
شایسته مادری  بنام "ناهید شیر بیشه" که با دیدن پیکر غرق در خون پسر برومندش  که بر روی دست ها حمل می گردید.فریاد مرگ بر خامنه ای سر داد..فریادی که مدتها است ایشان رابه کنج همان زندان در زادگاهتان زنجان که سختی آن را تجربه کرده اید کشانده است .
میدانم خواهید گفت" این گل های شکل گرفته از اشگ وخون ،از عشق،مبارزه  و امید را نثار مادران خاوران ،مادران آبان،تقدیم مادران نشسته در ماتم زیباترین فرزندان این سرزمین کنم که جگر گوشه گانشان با شعار زن ،زندگی آزادی ّبشارت روز های روشن آینده دادندوسرود خوان گذشتند.
تقدیم به آن زن نود ساله بهائی کنم که در مقابل چشمان پر از اشگ وخونش خانه اش را ویران ساختند و دریغ که کسی بیاریش نشتافت. حتی بسیاری از مدعیان جمهوری خواهی .تقدیم آن چهار زن بهائی راهی زندان علم الهدا در مشهد که غریبانه در سکوت خبری با خنده  وروی گشاده  بسوی زندان رفتند.رفتنی چنان با شکوه که سنگین ترین احکام را به تمسخر می کشاند .شهر غریبی که سر بدار آزاده اش "مجید رضا رهنورد" بر فراز دار برای مردم شادی آرزو می کرد . کدامین کلمات  می تواند شکوه چنین شهامتی را بیان کند؟
نرگس عزیز می دانم که نهایت این گل هارا نثار آن دسته از نویسندگان وخبرنگاران زن ومردی خواهی کرد که در سیاه ترین شب های دهشت انگیز این سرزمین پرده فریب ،فساد ، نا عدالتی ،بی قانونی و جنایت رژیم را بالا زدند ودر همراهی با جنبش بزرگ "مهسا" وحراست ازشرافت قلمشان درد شکنجه وزندان را بجان پذیرفتند . نثار مردان وزنان زندانی ، مبارزانی که می فهمند وبا تاریخ می آیند .شعبده بازان لبخند درشبکلاه درد. 
میدانم تمامی شب همراه با مادر کیان کوچک گریستید .کودکی که خدایش رنگین کمانی از عشق بود و آگاهی . بنام شما گلی نثار او می کنم با دردمندی از مقابل  تصویرش ،از مقابل چشمان هوشیار وپر مهرش می گدرم .
 از مردان ،از هنرمندان وشاعرانی چون شاملو ،شجریان و صد ها هنرمند آزاده جون مختاری ها نمی نویسم .چرا که سخن و نوشته ام به درازا کشید چنان که رسم پیران است .اما چه باک که همشهری عزیز من را صبر وگذشت بسیار است .توانی که استواری او در ایستادن بر سر پیمان را ممکن می سازد. 
پیمان با شعار "زن ،زندگی ،آزادی" که دیروز شنیدنش از دهان فرزندانتان ،این نسل زیبا ،حسی و شوری غریب در جانم نشاند . 
 جایزه نوبل صلح  شما بر ملت ایران  مبارک باد .ابوالفضل محققی
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.