
تهدید تلویحی رسانههای امنیتی علیه مولوی عبدالحمید پس از حمله به کلانتری زاهدان
یک روز پس از حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان، برخی رسانههای امنیتی و وابسته به سپاه پاسداران علیه مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، موضع گرفتند و او را به طور غیرمستقیم به گرفتن انتقام خون دو مامور کشتهشده در این حمله، تهدید کردند.
نورنیوز رسانه وابسته به شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی روز یکشنبه در توییتی به آنچه «اظهارات ساختارشکانه» خواند، اشاره کرد.
مولوی عبدالحمید در ماههای اخیر، هر هفته در نمازجمعه زاهدان علیه سیاستهای جمهوری اسلامی به ویژه سرکوب و کشتار معترضان سخنرانی کرده است.
نورنیوز بدون ذکر نام مولوی عبدالحمید نوشت: «اظهارات ساختارشکنانه و اقداماتی که بستر ناامنی و خونریزی را در استان سیستان و بلوچستان ایجاد میکند، مخدوشکننده امنیت به عنوان خط قرمز نظام است.»
این رسانه امنیتی اضافه کرد که خون دو نیروی کشتهشده جمهوری اسلامی در این حمله «بدون تقاص نخواهد ماند».
اما خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، مستقیما مولوی عبدالحمید را خطاب قرار داد و در مطلبی نوشت: «آقای عبدالحمید! شما مسئول بسترسازی برای عملیات تروریستی امروز هستید.»
حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان؛ اعلام برائت مولوی عبدالحمید و گمانهزنیها درباره احتمال حصر او
ساعاتی پس از حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان، مولوی عبدالحمید با انتشار بیانیهای از هر نوع «خشونت، حمله مسلحانه و حرکتی که سبب ناامنی شود» اعلام برائت کرد. همزمان، گمانهزنیهایی درباره پشتپرده این حمله و زمینهسازی احتمالی برای حبس یا حصر خانگی امام جمعه اهل سنت زاهدان مطرح است.
ظهر روز شنبه ۱۷ تیر، عبدالحمید اسماعیلزهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان با انتشار بیانیهای به حادثه حمله افراد مسلح به کلانتری ۱۶ زاهدان که در نزدیکی مسجد مکی است واکنش نشان داد و آن را «موجب تاسف و تالم شدید» خواند.
امام جمعه اهل سنت زاهدان در بیانیه خود، با اشاره به اینکه اگرچه تاکنون از «ابعاد این جریان، کیفیت حمله و اینکه چه گروه یا افرادی پشت آن قرار دارند» بیاطلاع است، تاکید کرد: «اما پیشاپیش نگرانی و برائت خویش را از هر نوع خشونت و حمله مسلحانه و هر حرکتی که باعث ناامنی باشد اعلام میدارم.»
در بخشی از این بیانیه آمده است: «راه ما پیگیری مشکلات جامعه از طریق مذاکره و انتقاد سازنده است و بر حفظ تمامیت ارضی و امنیت کشور و رسیدگی به حقوق حقه از طریق صحیح و مسالمتآمیز تاکید داریم.»
مولوی عبدالحمید از مردم استان سیستان و بلوچستان و بهویژه شهر زاهدان خواست تا «ضمن حفظ آرامش و خویشتنداری» از هر نوع حرکت و عملی که «باعث ناامنی میشود» پرهیز کنند.
بعدازظهر روز شنبه اما گروه «جیشالعدل» با انتشار بیانیهای مسوولیت حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان را بر عهده گرفت.
جیشالعدل در بیانیه خود آورده است: «سازمان جیشالعدل به اطلاع عموم میرساند فرزندان رشید آنها در گردان استراتژیک فداییان عدل الهی موفق شدهاند کلانتری ۱۶ زاهدان که از عاملان اصلی رخ دادن فاجعه جمعه خونین زاهدان است را مورد هدف قرار بدهند.»
ساعت هفت و ربع صبح امروز (شنبه) چهار فرد مسلح به کلانتری ۱۶زاهدان حمله کرده و با ماموران انتظامی درگیر شدند که این حادثه کشته شدن مهاجمان و یک کادر نیروی انتظامی و یک سرباز را در پی داشت.
فرمانده انتظامی استان سیستان و بلوچستان با اشاره به جزییات حمله، مهاجمان را «چهار تروریست معاند» خواند که با «پوشش اربابرجوع» وارد کلانتری شده بودند.
کلانتری ۱۶، سال گذشته و در جریان «جمعه خونین» زاهدان هم خبرساز بود؛ هنگامی که پس از برگزاری نماز جمعه هشتم مهر ۱۴۰۱، نیروهای امنیتی و نظامی مستقر در آن به طرف مردم معترض زاهدان به صورت مستقیم تیراندازی کرده و دستکم ۱۰۰ شهروند را کشتند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همان زمان بیانیهای منتشر کرد و گروه جیشالعدل را مسوول حمله به پاسگاه و تیراندازی به مردم معرفی کرد اما مولوی عبدالحمید بارها در خطبههای نماز جمعه خود حکومت را عامل تیراندازی به مردم و قتل آنها دانست.
در پی این انتقادات و شکلگیری جمعههای اعتراضی مردم، اواخر آبان سال گذشته و در چهلمین روز کشته شدن شهروندان زاهدانی، فرماندهی انتظامی سیستان و بلوچستان و رییس کلانتری ۱۶ زاهدان به دلیل آنچه حکومت «قصور» و کوتاهی خواند، برکنار شدند.
خطبههای انتقادی مولوی عبدالحمید و اعتراضات خیابانی مردم زاهدان اما تا روز گذشته (جمعه ۱۶ تیر) و تا چهلمین جمعه، ادامه یافت.
معترضان خواهان محاکمه تمامی «آمران و عاملان» این کشتار هستند.
با گذشت حدود ۹ ماه از این کشتار، بار دیگر کلانتری ۱۶ زاهدان در صبح روز ۱۷ تیر محل درگیری شد و از همان دقایق نخست، اینترنت شماری از شهرهای استان سیستان و بلوچستان دچار اختلال و فضایی امنیتی و نظامی بر زاهدان حاکم شد.
انتشار گزارشهایی از سوی منابع محلی درباره بازداشت شهروندان و تیراندازی ماموران به سوی مردمی که در محوطه مسجد مکی و کلانتری قرار داشتند، به گمانهزنیها درباره برنامهریزی شده بودن این حمله دامن زد.
برخی پشتپرده این حمله را زمینهسازی احتمالی برای بازداشت یا حصر خانگی مولوی عبدالحمید خواندند.
رسانک که اخبار استان سیستان و بلوچستان را پوشش میدهد، درباره این موضوع نوشت: «با توجه به برخی تصاویر و اظهارات متناقض مسوولان امنیتی و حکومتی در زاهدان، مشخص است که نهادهای امنیتی قصد دارند فشارهای امنیتی را روی شهروندان بلوچ بیشتر کرده و با استفاده از آن، مولوی عبدالحمید را متقاعد کنند که دست از انتقاد نسبت به حاکمیت بردارد.»
به گفته حالوش و کمپین «فعالین بلوچ»، در پی این حمله نیروهای ویژه تمام خیابانهای زاهدان و ورودی و خروجیهای منتهی به مسجد مکی و کلانتری ۱۶ را مسدود کردند.
گروه رسانهای حالوش هم به نقل از منابع خود نوشت که امنیت شهر زاهدان به سپاه پاسداران واگذار شده و این ارگان، نیروهای مسلح خود را در سطح شهر پخش کرده است.
به گفته این منابع آگاه، در پی این حمله به ایستهای بازرسی اختیار «شلیک آزاد» و به همه نیروها «جلیقه ضد گلوله» داده شده است و نیروهای امنیتی و اعضای سپاه پاسداران در حالت «لباس شخصی و با ماشینهای پژو و پراید» در سطح شهر تردد میکنند.
کمپین فعالین بلوچ نیز از حاکم شدن جو نظامی و امنیتی در زاهدان خبر داد و بر اساس گفتههای شاهدان عینی نوشت تعدادی از جوانان بلوچ که هنگام این حمله در خیابان رازی و حوالی مسجد مکی و کلانتری در حال تردد بودند از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
دیدگاهها
In reply to در این باره با لاچین هماوازم! by تبریزی
دموکرات و یا دیکتاتور
ســـالام دوســـلار..
کاش آقای تبریزی از ادبیات سیاسی بطور صحیح استفاده میکرد و بجای اینکه مرا به عنوان ( یک ناسیونالیست راست گرا و هوادار سرمایه داری ) یاد بکند , یک « دموکرات » خطاب میکرد و خود را بجای یک ( انترناسیونالیست چپ گرا و کمونیست ) به عنوان یک « دیکتاتور » اسم میبرد.
بشریّت بیش از 50 میلیون نفر به کلمه منحوس ( آریایی ) قربانی داد و بیش از 100 میلیون نفر قربانی به دیکتاتوری ( پرولتاریایی )..
((( در حکومتهای کمونیستی در قرن بیستم کشتارهای جمعی رخ داد که میزان تلفات آنها بین ۸۵ تا ۱۰۰ میلیون تخمین زده میشود.[۱] منابع علمی بر علل کشتارهای جمعی در یک جامعه تمرکز میکنند، گرچه برخی ادعاها در خصوص علل مشترک کشتارهای جمعی طرح شدهاست. بیشترین کشتارها در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به رهبری ژوزف استالین، در جمهوری خلق چین به رهبری مائو تسهتونگ، و در کامبوج به رهبری خمرهای سرخ رخ داده است.)))..
شرافت ایرانی در کجاست؟
مُنگليسم يا انتلکتواليسم
جمهوری اسلامی و ولايت مطلقه فقيه درخشان ترين دستاورد جنبش روشنفکری ايران
وقتی از شعبان جعفری پرسيدند که آيا براستی شما بی مُخ هستيد؟ او رندانه پاسخ داد که: من مُخ نداشتم و شاهنشاه آريامهر را آوردم که سپاه دانش و بهداشت و آنهمه سر افرازی را برای ملت ايران به ارمغان آورد
اما آنهايی که مُخ داشتند شيخ و ملا چپی مجاهدین را بر مردم ما حاکم کردند که ايرانی ها را يا کشتند. يا دربدر کردند و يا بی عصمت و آبرو!
گروهی از مردم ما خيال میکنند كه جمهوری اسلامي بطور اتفاقي در ايران بر سر كار آمد. گروهی ديگر بر اين باورند كه دولتهای بزرگ باعث بروي كار آمدن ملايان شدند و گروه ديگري هم هستند كه اين نظام را فرزند خلف نظام پيشين میخوانند. معدودی هم که خود سابقآ از معرکه گردانهای پنجاه و هفت بودند، صحبت از انحراف انقلاب بميان آورده، کاسه کوزه را بر سر مردم خرد کرده دليل اينهمه خانه خرابی را نا آگاهی عوام میخوانند. اما به تحقيق ميتوان گفت که هيچيک از اين استدلالها درست نيست. بلوای روح الله خمينی و روضه خوانها را نميتوان يک رويداد تصادفي بحساب آورد زيرا در يک رخداد تاريخی (آنهم به شکل يک انقلاب) روند اوضاع سياسی ميبايستی در مدتی طولانی مجموعه ای از عوامل را در يکزمان در کنار يکديگر قرار دهد تا اسباب چنين دگرگونی بزرگی را فراهم آورد
دولتهای بزرگ هم نميتوانند در کشوری انقلاب راه بيندازند، مگر آنکه آن جامعه از قبل مستعد انقلاب باشد. زيرا که پديده های اجتماعی پيش از هجوم عامل بيرونی خود در درون خود به زنگ زدگی و موريانه خوردگی دچار ميشوند و آنگاه است که عامل بيرونی با يک تلنگر از خارج آنرا درهم می شکند. بنابراين گناه فتنه ی سياه بهمن را نميتوان بگردن بيگانگان هم انداخت. مردم عوام را نيز نميتوان محکوم کرد زيرا درست است که پيروزی انقلابها در گرو مشارکت وسيع مردم است ليکن مردمان عادی رأسآ به شورش و بلوا اقدام نمیکنند، مگر آنکه عده ای احساسات آنان را تحريک و کاناليزه کرده باشند.
هيچ تحولی فاقد تئوريسين و يا پيش آهنگان فکری نيست. هر دگرگونی عميق فلسفی سياسی هم که تا کنون در جهان به وجود آمده، رهبران فکری عقيدتی ويژه ی خود را داشته. همين پيشقراولان هم هستند که با رخنه در انديشه ها و آرزو های مردم کوچه وبازار آنها را بميدان میکشند و در بيشتر موارد هم از آنها استفاده ابزاری ميکنند
بلواي پنجاه وهفت هم نميتوانست از اين قانونمندی طبيعی مستثنی باشد، زمينه آن فتنه و بلا را هم مانند تمامي شورشها مردم عوام نبودند كه بوجود آوردند آن خانه خرابي و خودکشی ملی هم ايدئولوگ هاي خاص خود را داشت. متفكرانی سخيف و گنجشك مغز كه خود را مثلا روشنفكر میپنداشتند. کساني كه ناخودآگاه پنجاه سال تمام در مكتب استالينست ها درس ويرانگري آموخته بودند و ملت ما را بخاك سياه نشاندند.
طايفه اي نابخرد كه انقلاب را با چنانكه افتد و داني اشتباه گرفته كشور را حداقل دويست سال به عقب برده و کار ملت ايران را هم به بی آبرويی و دريوزگی کشاندند. مردم روشنفکر زده و از شعر مسموم ما بي تقصير بزرگترين قرباني ندانم كاري افرادي شدند كه تصور ميكردند كه چيزي بيش از خود آنان درچنته دارند، و دردا كه اصلآ اينچنين نبود.
در این باره با لاچین هماوازم!
با آن که دیدگاه های لاچین که یک ناسیونالیست راست گرا و هوادار سرمایه داری است با دیدگاه های من که یک انترناسیونالیست چپ گرا و کمونیست هستم یکسان نیست اما در این باره با لاچین هماواز هستم که به کار بردن ناسزاهای زشت و زننده و دشنام های رکیک و آن چنانی از سوی هر کس با هر مرام و هر باور و هر ایدئولوژی که باشد کاری نارست است و هرگز به کار بردن دشنام های رکیک و ناسزاهای زشت و زننده در هیچ جای جهان آزادی بیان نامیده نمی شود! و کسی که دارای منطق پرتوان است نیازی به دشنام دادن و ناسزا گفتن ندارد!
چنان که خود من نوشتاری را به نام چگونگی پیدایش ناسیونالیسم و چگونگی پیدایش انترناسیونالیسم در جهان نوشتم، یکی از بینندگان این نوشتار را به تارنمای بالاترین فرستاد، چند تن از آریاپرستان و آریامهرپرستان بارانی از رکیک ترین و زشت ترین دشنام ها را درباره من و کمونیست ها و این نوشتار به بالاترین باراندند! البته گردانندگان بالاترین آن ناسزاها را پاک کردند اما سخن من این است که اینان اگر دارای منطق پرتوان بودند به دشنام دادن روی می آوردند؟ و آیا آزادی بیان برابر با دشنام دادن است؟
... سنی گتیرن، سنه دییر گت...
کنسول شوروی در تبریز به پیشه وری گفت:کسی که تو را آورد به تومیگویدبرو .. آقای پیشه وری که از روش ناجوانمردانه روس ها سخت برآشفته بود به سرهنگ قلی اوف [کنسول شوروی در تبریز]پرخاش کرد و گفت شما ما را آوردید میان میدان و اکنون که سودتان اقتضا نمی کند، ناجوانمردانه ما را رها کردید، از ما که گذشته است، اما مردمی را که به گفته های ما سازمان یافتند و فداکاری کردند، همه را زیر تیغ داده اید. به من بگویید پاسخگوی این همه نابسامانی ها کیست؟ آقای سرهنگ قلی اوف که از جسارت آقای پیشه وری سخت برآشفته بود، زبانش تپق زد و یک جمله بیش نگفت: سنی گتیرن، سنه دییر گت. یعنی کسی که ترا آورد، به تو می گوید برو...» این بخشی از خاطرات نصرت الله جهانشاهلو افشار،معاون سید جعفر پیشه وری در فرقه دموکرات آذربایجان است.
عفت قلم در کجاست؟
ســـالام دوســـلار..
آقای کیانوش توکلی و کارکنان محترم ایران گلوبال....بعد از خواندن چندین کامنت از کار بر ( ع.باقرزاده ) به این نتیجه رسیدم که ایشان هم دچار بیماری از نوع سعید سکویی و فخز آور است. فحش دادن های ایشان , شایسته ایران گلوبال نبوده و با آرمان های و پرنسیب های نوسینده گی مغایرت دارد. من هیچ وقت از ( نوع تفکر ایشان و یا اشخاصی مثل ایشان ) هیچ مخالفتی ندارم ولی نوشته هایایشان را در مضمون شعبان بی مخی, چاله میدانی و لمپنی , شایسته ایران گلوبال نمی دانم. هرچند که من با سانسور هم مخالف هستم ولی برای حفظ ( عفت قلم ) , می توان فحش های ایشان را نقطه گذاری کرد. باشد که دوستان چه فکر می کنند. موفق باشید. سیز ساغ من سلامت.
چطور از شر موشهای کرملین…
چطور از شر موشهای کرملین خلاص بشیم؟
تابلویی نصب کنید و روش بنویسید (مزرعه اشتراکی) اینطوری نصفشون از گشنگی میمیرن و نصف دیگه فرار میکنن
ع باقرزاده مامور اطلاعاتی…
ع باقرزاده مامور اطلاعاتی رژیم آخوندی در ایرانگوبال و از سازمان اطلاعات سپاه حقوق دریافت می کند و اینجا چرت و پرت علیه اپوزیسیون می نویسد/ باقرزاده دیوث برو گمشو
رهبران جنبش مهسا و سید علی خامنه ای
در حکومت پهلوی اول و دوم همه فرماندهان ارتش حرفه یا هنر دیگری غیر از نظامی گری هم بلد بودند. نجاری..خیاطی.. آهنگری یا حرفه های دیگه. این حرفه را نظامی ها باید در همون دوران آموزش نظامی یاد میگرفتن و در واقع یکی از درسهای مدرسه نظامی در دانشگاه افسری بود. دلیل این کار هم خیلی منطقی و ساده بود. رضا شاه پهلوی میگفت.. ممکن هست این فرمانده نظامی یک وقت یک جایی گرفتار بشن یا یک وقت شاید دیگه نخواد نظامی باشن یا شاید از ارتش اخراج بشن و بالاخره باید یک کاری یا حرفه دیگه ای غیر از تیراندازی و پیش فنگ و پا فنگ بلد باشه تا بتونه گلیمشون رو از آب در بیارن. حساب شاهنشاه رضا و شاه آريامهر درست هم بود، شما نگاه کنید به نظامی های شوروی بهشت سابق زحمتکشان وقتی سوسیالیسم واقعا موجود از هم پاشید و ارتش سرخ یال و کوپالش ریخت این فرمانده های ارتش سرخ که کاری غیر از پیش فنگ و پافنگ بلد نبودند چکار کردن؟ هیچی یک سری شدن قاچاقچی مواد مخدر و یک سری شدن جاکش و زنها و دختر های روسی رو دسته دسته فرستادن به غرب اروپا. حالا اگر اینها یک کاری حرفه ای بلد بودند لااقل به جاکشی نمیفتادن. این حکایت رو تعریف کردم که بچسبونمش به اوضاع ایران و یک مقاله ای که جناب فرخ نگهدار به تازگی نوشتن ولی هنوز انتشار عمومی نيافته به اسم رهبران جنبش زن زندگی آزادی و رهبری جمهوری اسلامی. این مقاله تحلیلی چند نکته جالب توجه داره ایشون مینویسند که
رهبری جنبش مهسا باید در درون نظام بماند!..و رهبری جنبش زن زندگی آزادی باید با هیئت حاکمه گفتگو کند!.. و رهبری جنبش مهسا باید برای مردم روشن کند که تغییر قانون تنها از مسیر نهادهای قانونگذار میسر هست نه از طریق براندازی حکومت!..در ضمن رهبری داخل نظام جنبش مهسل یعنی مصی علی نژاد و حامد اسماعیلون و خاتمی.... باید برای خامنه ای توضیح بدن که به هیچ وجه قصد براندازی نظام را ندارند!...جناب فرخ نگهداردر ضمن به طرفدارانش.. که من نمیدونم کیا هستن، هم رهنمود میده که از همین حالا خودشون را برای شرکت پرشور در انتخابات مجلس دوزدهم آماده کنند و اگرفایده نداشت بعدش در انتخابات مجلس سیزدهم شرکت کنند . ولی این که چرا …. کلی زور میزنه و وقت صرف میکنه که این کس شعر ها رو سر هم کنه ربط پیدا میکنه به حکایتی که اول گفتم. جناب....کاری غیر از این بلد نیست بنده خد! ایشون از پنجاه سال پیش کارش همین بوده. تنها تجربه عملی زندگیش پاسبان کشی بانگ زنی و سخنرانی هست و چرت و پرت نوشتن و صد البته مناظرات تلویزیونی. و تنها شغلی که داشته عضویت در رهبری سازمان فدایی بوده . ایشون اگر لوله کشی یاد گرفته بود حالا میتونست در غربت لوله کشی کنه و گلیم خودش روآبرومندانه از آب در بیاره. ولی متاسفانه چون هیچ کار دیگه ای بلد …....
فقط روح الله خمینی نبود که…
فقط روح الله خمینی نبود که خدعه کرد ... خیلی از این چپ ها و کمونیست ها که سال ها راهنمایی چپ میزدنند و میگفتند دین افیون توده هاست در بزنگاه های تاریخی به راست پیچیدند رفتند زیر عبای خمینی خلخالی خاتمی خامنه ای در ضمن ما مردم ایران هرچه میکشیم از آخوند شيعه اثنی حشری ست
طبیعیست که پس از خدعه ای که خمینی در حق ملت ایران کرد,
دیگر کسی به مسلمان جماعت اطمینان نکرده و روی اسب او شرطبندی نکند.
مولوی ها هرچند خوب و والامقام ولی بهرحال مسلم هستند و سیاسیون حق دارند که دیگر بایشان اعتماد حداکثری نداشته باشند. چون این جماعت (چه معمم و چه مکلا) ثابت شده استکه در بزنگاه های تاریخی مصلحت اسلام را بر مصلحت ملت ارجح میدانند.هرچند که امروز سخن خوب بسیار رانند.
بدیهیست که حقوق انسانی ایشان هم همانند دیگر ایرانیان باید محترم شمرده شود.ولی توقع حمایت همه جانبه از سوی سیاسیون نداشته باشید که همان خمینی برای هفت جدمان بس است.
اندازه خایه تا اندازه تظاهرات.
از اندازه خایه تا اندازه تظاهرات
آخوندهای مادرقحبه برای عیدقدیر همه زورشون رو زدن و یک مشت بسیجی بچه کونی عراقی یمنی پاکستانی و یک مشت پاسدار جاکش رو باضرب و زور کیک و ساندیس و جوجه کباب از دور وبر مملکت جمع کردن حالا هم دارن با خودشون حال میکنن که ما گردهمایی صد هزاری داشتیم و انقلاب زن زندگی آزادی در حاشیه تعداد محدودی بودن و حالا دارن برای همدیگه هی پیام تبریک میفرستن. ولی خامنه ای و بقیه آخوندهای کونی نمیدونن که اینجا تعداد نفرات و اندازه خایه با هم رابطه معکوس دارن. این صد هزارتا بسیجی و پاسدار و آخوند که جمع شدن تو میدون آزادی... خایه همشون رو به هم بچسبونی اندازه یک دونه تسبیح شاه مقصودی هم نمیشه. مردم زنان جوانان و معاندین و مخالفین آخوندها اما که تو گروهها و دسته های کوچیک اومدن بیرون هر کدوم خایه دارن از همه هیکل مجتبی خامنه ای بزرگتر و از ترس اینها هست که ولی فقیه مثل کیر حلاج به لرزه افتاده. نه جناب خامنه ای دلتو خیلی به یک مشت جاکش و بچه کونی بسیجی مفت خور خوش نکن. وقتش که برسه مردم توی همین دسته های کوچیک کوچیک خواهری از تو و دور و بریات و پاسدارت و جد و آبادت بگان و آنچنان کیری بهت فرو کنن که اون جد کس کشت رو جلو چشمت ببینی...
تایید مطلب مهم آقای کیانوش
با درود فراوان
جناب کیانوش عزیز، با تشکر از حمایت تان از آقای مولوی عبدالحمید که واقعاً با حس شهروندان انطباق دارد
ارق ملی، انسانی و آزادخواهی و شناخت از شرایط سیاسی این حمایت را ضروری میکند.
مولوی عبدالحمید بعلت جایگاه خویش در یک استان محروم، در اقلیت دینی مورد اجحاف و موضوع بسیار درست خود در موضوعات کشور تبدیل به نقطه امیدی برای گذر از شرایط دردناک کشور گردیده است.
سازمان های سیاسی بدلایل مختلف از حمایت قوی از ایشان طفره میروند. اگر ملاحظات خیرخواهی و امنیتی پشت آن است، قابل درک است ولی اگر شابلون های فکری مانع این حمایت است، جای تاسف دارد و بمعنی عدم بلوغ کافی سیاسی میباشد.
با احترام
بهمن
افزودن دیدگاه جدید