رفتن به محتوای اصلی

● ادبیات

م. روان‌شید
مجموعه داستان «خیزش گیسوها»، برگزیده آثار جشنواره داستانی «زنان معماران داستان امروز ایران»
ابوالفضل محققی
شاخه های بید مجنون تن به هم می سایند در هم می پیچند
چونان پیچیدن دو تن در شب.
علی دایی، اسطوره مردمی فوتبال ایران در کنسرت دوشنبه شب لئو روخاس که در سالن وزارت کشور برگزار شد، حضور یافت و با تشویق پرشور حاضران روبه‌رو شد.

در لحظه‌ای از کنسرت، حاضران نام او را صدا زدند و دست زدن آن‌ها برای دقایقی قطع نشد. علی دایی نیز برای قدردانی از این استقبال، از جای خود برخاست و با تکان دادن دست، از مردم تشکر کرد.
در سال‌هایی که سینمای ایران با بحران‌های متعددی از ریزش مخاطب و ممیزی شدید نهادهای مختلف تا ممنوعیت بازیگران زن ایرانی معترض به حجاب اجباری روبرو است، پخش قاچاق فیلم‌های توقیفی، رنج مضاعفی برای سینماگران به همراه داشته و سینمای ایران را بیش از پیش آسیب‌پذیر و رنجور کرده است.

این پدیده نشان می‌دهد که حتی در سخت‌گیرانه‌ترین شرایط، صدای سینماگران ایرانی خاموش نمی‌شود و آثار آن‌ها به‌شیوه‌های مختلف به مخاطب می‌رسد.
انیمیشن کوتاه «در سایه سرو» ساخته شیرین سوهانی و حسین ملایمی، هنرمندان جوان ایرانی، برنده جایزه اسکار در بخش بهترین انیمیشن کوتاه شد. «مردان زیبا»، «آب‌نبات جادویی»، «سرگردان برای شگفتی»، و «یاک» از دیگر نامزدهای این بخش بودند.
کارگردانان ایرانی این انیمیشن اعلام کردند که ویزای آن‌ها در آخرین لحظات صادر شد و تنها سه ساعت پیش از آغاز مراسم به لس‌آنجلس رسیدند.
ملایمی و سوهانی در مراسم اسکار فاش کردند که ویزای خود را تا روز پیش از مراسم دریافت نکرده بودند. ملایمی در سخنرانی هنگام دریافت جایزه گفت:
۳۰۰ سینماگر با آغاز یک کارزار آنلاین در بیانیه‌ای خواستار آن شدند که بدون هیچ قید و شرطی اتهامات مطرح شده علیه مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها لغو شود.
از بهمن ۵۷ هر چه بیشتر دور شدیم و غبار فراموشی بر حافظه‌ها بیشتر نشست، بار ذهنی پاسخ‌هایی که به چنین پرسش‌هایی داده شده سنگین تر شد و راه بر جعل و فریب و وارونه‌سازی هموارتر. و نیز هر چه توده‌ی محروم و فرودست خسته‌تر، خشمگین‌تر و مایوس‌تر شده، و خود رهانی را دشوارتر یافته، قلب واقعیت‌ها آسان‌تر شده و هزینه‌اش کم‌تر. در چنین بزنگاهی است که بازمانده‌های فرقه‌ی #پهلوی فضای روانی موجود را مناسب یافته‌اند و...
سروده منوچهر برومند م ب سها
زبمب باران ایران چشم‌می پوش
خردورزی کن و عقلانه می کوش

ابوالفضل محققی
پسرک هشت سال بیشتر ندارد تب کرده در بستر ومادردر کنار او در اطاق گشوده می شود زنی بلند بالا با چشمانی سیاه نافذ با لیوانی شبرت و چند دانه نقل به آرامی وارد اطاق می شود . آرام چون حرکت یک پر در فضا .پسرک در میان خواب وبیداری حس می کند حضور فرشتگانی را که بر بالای سر او پرواز می کردند .کنار مادر می نشیند دستی بر سر او می کشد حسی لذت بخش در تمام وجودش می خلد . قلبش غرق درعشقی کودکانه نسبت به زنی است که تمام کوچه اورا "خاله جان" صدایش می کنند.زنی که طالار بزرگ خانه اش بیشتر اوقات سر پناه زنان غر
سروده منوچهر برومند م ب سها
زمن بگو به ابوجهل کاسبِ مکّار
که ای مِهین مُخَبَّطِ بیهوده گویِ بد رفتار
محمود شوشتری
این نوشته بلند را دو سال پیش بشکل تکه تکه در چند پلاتفرم دنیای مجازی منتشر کردم. امسال بمناسبت ۱۹ بهمن تولد جنبش فدایی و سیاوش کسرایی آن را بازنویسی کردم و حال در یک مجموعه در فرمت پ. د. اف به دست عزیزان می‌سپارم. کمی بلند است، اما بنظر من این دو رویداد تاریخی ارزش دارند. امید که مورد قبول واقع شود.
فرانک مستوفی
عنصر کلیدی در ادیان، بخصوص ابراهیمی، هسته‌ی خانواده است. در ایران ِپس از پهلوی، نخستین چالش‌ ایجاد شده در مخالفت با زنان بود. زنان شاغل، دانشجو، هنرمند که هنوز بر طبق قانون آزادی در نوع انتخاب پوشش به محل کار، دانشگاه و یا خیابان می‌رفتند.
سخنرانان حکومتی در میدان‌های نماز جمعه روی منبر مساجد، از مقدس بودن کانون خانه و خانواده داد ِسخن می‌دادند که زن، مادر و مدیر خانواده است و به این بهانه زنان بی‌حجاب را با پوشش اجباری از بیرون به اندرون فرستادند.
برای کریسمس، دوستم هدیه‌ای جالب به من داد—یک کتاب «پرفروش» که به نام خودم منتشر شده بود.

«توضیح فناوری برای کم‌هوشان» (عنوانی عالی!) روی جلدش نام و عکس من را دارد و نقدهای درخشانی هم دریافت کرده است.

با این حال این کتاب به طور کامل توسط هوش مصنوعی نوشته شده است، البته براساس چند دستور ساده درباره من که دوستم جانت به سیستم داده بود.
مرگ خودخواسته «ابراهیم نبوی»، طنزپرداز شهیر، نگاه‌ها را متوجه سرنوشت طنزپردازان ایران پس از انقلاب بهمن ۵۷ می‌کند. یکی به ناچار نشریه‌اش را می‌بندد، دیگری در بهترین آثارش غم موج می‌زند، چند تایی که مهاجرت کرده‌اند هم غالبا دل خود را جا گذاشته‌اند و غم دوری از شهر و دیارشان، آن‌ها را ذره‌ذره آب می‌کند
ابوالفضل محققی
نقصان بسیار است می دانم !اما باید کسی می نوشت ! امید که آغازی باشد برای نوشته های بهتر و جامع تر از طرف دوستان که خود یک وظیفه است در نشان دادن آنچه که بر یک نسل گذشت . وظیفه در برابر مردم افغانستان که جز مهر، گشاده روی از آن ها ندیدیم. من خود بشخصه منت دارم .منت دارکسانی هستم که آغوش گشودند و گفتند :"که یک قرص نان داریم آن را با شما تا آخر تقسیم خواهیم کرد." و چنین کردند.
ابوالفضل محققی
آیا رویا های ما فعال شدن خاطره های محو ثبت شده در هزار توی مغز ماست ؟فعل انفعالات شیمیائی است ؟ آیا زندگی خود رویا نیست؟ آیا ما بارها وبار ها رویای کس دیگر را زندگی نمی کنیم؟
ابوالفضل محققی
ترانه‌ای می‌خواند..."اما دلتنگی من را جادوی رنگ ها می سرآیند . امروز دلتنگ او بودم .این نقش بر کاغذ زدم.. نامش علی بود.چهره‌‌ی زیبایی داشت، با دو چشم درشت سیاه، با بینی کشیده و کوچک که به دو لب‌ قیطانی ختم میشد.
سه سالی بزرگتر از من بود.
منوچهر برومند (م. ب. سها)
سیه بختی خلق بیگانه جو

سعادت ز دشمن کند آرزو
«دیکته‌ی نانوشته غلط ندارد؛ و من فکر می‌کنم «نویسنده» باید جرات و جُربزه‌ی گفتن، به نقد کشیده شدن و ترمیمِ داشته‌های خود را داشته باشد...»
ابوالفضل محققی
اپوزیسیون خارج از کشورمجموعه رنگارنگی است ازسازمان ها ،احزاب و افراد مستقلی که در یک چیز مشترک هستند و آن چیزی نیست جز پراکندگی و دمیدن بر شیپور جدائی. اپوزیسیونی که شهامت نقدعمل کرد خود نسبت به نقشی که دراین چهل سال مهاجرت بازی کرده ندارد.
ابوالفضل محققی
آفتابی تنبل، نورهای شنگرفی رقصان.درختانی چند که هنوز بتمامی در برابر پائیز جامه رنگین خود از تن نکشیده اند.
هنوز هوا به اندازه ای سرد نیست که زنبور های عسل با بدن های بی حس شده از دور خارج شوند . تعدادی در هوا می چرخد و آخرین بوسه نیشدار خود بر گلهای اطلسی و وته مانده رز های سفید و سرخ می زنند و بر می خیزند. سراغ گل دیگر می روند.دور آن ها می چرخند و با وز وزی دسته جمعی موسیقی طبیعت را اجرا می کنند.
ابوالفضل محققی
در تنهائی میچرخم از اطاقی به اطاقی ، به ایوان می روم با اناری بر دست . امشب شب یلدا است.چه میزان آرزو داشتم این شب در کنار خانواده باشم . اما زمانه بگونه ای پیش آمده که ناگزیر از جدائی وایستادن درغربتم . چه می توان کرد جزاین که بیاستم و تا آخر بکوشم
رضا بی شتاب
پرستو جان بهارِ آسمان ست
زمین سبز از صدایت در بیان ست
بر اساس کشف باستان شناسی فرهنگ و تمدن وینکا در جهان اولین است.
فرهنگ وینکا که به عنوان فرهنگ وینکا-توردوس نیز شناخته می شود، در دوره نوسنگی (حدود ۵۷۰۰ تا ۴۵۰۰ قبل از میلاد) در منطقه بالکان، به ویژه در صربستان، رومانی امروزی و بخش هایی از بلغارستان و مقدونیه شکوفا شد. این تمدن به دلیل الگوهای سکونتگاهی پیشرفته، دستاوردهای هنری و احتمالاً گام‌های اولیه به سمت نوشتن مشهور است
منوچهر برومند (م. ب. سها)
خزان در رهگذارى رو به پايان
همى مى رفت لنگان لنگ لنگان
منوچهر برومند (م. ب. سها)
سروده زیر ناظر به اشک تمساحی است که قاتل خون آشام خاشقچی پس از وقوف از ناتوانی پدافند هوایی ایران از سر ابراز قدرت موذیانه برخسار ریخته است .
ابوالفضل محققی
کودکی دهساله با قایق چوبی دست سازش
با دو گلوله نشسته بر قلب
درجستجوی خدای رنگین کمان خویش است
خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، هرازگاهی به بهانه‌ای پای اعضای خانواده پهلوی را وسط می‌کشد و از آنها انتقاد می‌کند. او اخیرا در یک سخنرانی‌ در روز دوم آبان‌، برگزاری «جشن هنر شیراز» را در راستای «دین‌زدایی از شیراز و استان فارس» ارزیابی کرد و آن را «سخیف» دانست و خطاب به حکومت پهلوی و دست‌اندرکاران آن جشن گفت: «غلط کردند کسانی که در آن دوره خیال کردند با اقدامات سخیفی مانند جشن هنر شیراز می‌توانند شیراز را از حرم اهل‌بیت و مرکز دین و ایمان به نقطه فساد برگردانند.»
محسن کردی
این تئاتر از موزیکال از جنبش مهسا و رقص دختران اکباتان الهام گرفته است اما پیام آن برای تابو زدایی از دگرباشان جنسی و کوئیرهاست و از این نظر قابل توجه است.
ابوالفضل محققی
کودکان نا آرام دست بر گردن مادرانشان در خوابند خوابهای آشفته می بینند .چرا که دیر گاهیست اهرمن بر این سرزمین اهورائی مسلط گردیده ،سایه تلخ فقر، ظلم ،شکنجه وزندان ،مرگ ونهایت جنگی خانمانسوز را بر سرتاسر کشور گشوده است صبحی نیست که خبر اعدام انسانی تن شهر را نلرزاند ومادران همسران وفرزندان در عزای عزیزانشان بسوک ننشیند
ابوالفضل محققی
بعد از برگشتنمان لوگینف استاد مدرسه حزبی را همراه غفور مترجممان دیدم .با خنده گفت"راضی بودی "؟گفتم "عالی بود ! بخصوص ارمیتاژ"!پرسید "چه دیدی "؟گفتم "عظمت انسان در آفرینش کار های عظیم هنری و نا پایداری قدرت .گفت "همین"؟گفتم "در لابلای آن همه ثروت وقدرت صدای خوردن تبر بر درختان باغ آلبالو را هم شنیدم "!
۱- سکانس گشت ارشادمهین (به مامور گشت ارشاد): دخترای مردم رو پیاده کن! به خاطر چهارتا تار مو می‌خوای ببری بکشی؟مامور گشت ارشاد: به تو چه ربطی داره دخالت می‌کنی؟ مهین: چرا هل می‌دی؟ مگه آدم نیستی؟ مگه خودت مادر نداری؟مهین (به دختران داخل ماشین گشت ارشاد): پیاده شین، پیاده شین دیگه!دختر (پس از رفتن گشت ارشاد): اصلا فکر نمی‌کردم ولم کنن. مرسی.مهین: نباید جلوشون کم بیاری. هر چقدر تو مظلوم‌تر باشی اینا بیشتر تو سرت می‌زنن. من اینو تازه فهمیدم.🔸 ۲- سکانس داخل تاکسی فرامرزفرامرز
رضا مقصدی
سخن، زعاطفه های قشنگ باید گفت.
سخن ، ززیبایی.
سروده منوچهر برومند م ب سها
مرگ ندارد هراس
گر ز پیِ زندگی است
زندگی ایستادگی است
گوی به زورآوران:
اسد سیف
چهل‌ویکمین شماره آوای تبعید که در واقع آخرین شماره آن است در حجمی نزدیک به هزار صفحه در سه جلد منتشر شد.