رفتن به محتوای اصلی

yləncə

yləncə
ناشناس

yləncə
اسدالله علم نخست وزیر شاه: ما انتقام ملی گرفته ایم
یادداشت یوردنت

yləncə
اسدالله علم نخست وزیر شاه: ما انتقام ملی گرفته ایم
یادداشت یوردنت



برخي سندها هست که در عين داشتن اهميت تاريخي و در حاليکه در بطن خود خيلي از مسائل گذشته را روشن ميکند از نظر ها دور میماند. سالهاست که مدافعان حقوق ملي آذربايجانيها، از قتل عام مردم آذربايجان توسط قشون اشغالگر اعزامي ا ز تهران در جريان هجوم به حکومت ملي آذربايجان در 21 آذر 1325 ميگويند و سالها است که مدافعان اين هجوم و يا دودل ماندگان شرمگين، وجود چنين اتفاقي را رد ميکنند. سالها است که اينوري ها از کشتار قريب سي هزار نفر در اين جريان، زنداني شدن ده ها هزار نفر و مهاجرات تعداد حتي بيشتر حرف ميزنند و سالها است که آنوري ها انکار ميکنند. سالهاست که داغ کتاب سوزاني که اشغالگران آذربايجان با سوزاندن کتابهاي ترکي در ميادين شهر هاي آذربايجان راه انداختند بر دل آذربایجانیهاست و سالهاست کسی این فاجعه فرهنگی را جدی نمیگیرد، اما توجه به يک اعتراف ساده از زبان بالاترين مقام اجرائي دوره پهلوي به استناد يک نشريه دولتي، خود به اندازه همه فرياد هاي قربانيان روشنگري ميکند.

اسدلله علم يکي از بانفوذترين افراد در دوره حکومت محمدرضا پهلوي به حساب ميامد. وي که از وابستگان به بزرگترين خانواده فئودال خراسان و از سرسپردگان رژيم شاه بود سالها اداره دربار پهلوي را به عهده داشت و در مقطعي از تاريخ پرهياهوي سالهاي 40 نيز نخست وزير همين رژيم بود. بنا به نوشته اطلاعات هوائي اول ديماه 1341- به نقل از ارگان فرقه دموکرات آذربایجان، وي در سفري که به برازجان داشت از زندان اين شهر نيز که تبعيدگاه شخصيت ها و زندانيان سياسي در آن دوره به حساب ميامد بازديد کرد. در همين زندان دو نفر از وابستگان فرقه دموکرات آذربايجان بنام هاي هاشمي و حداد نيز با وي صحبت کردند. هاشمي اعتراض کرده که " 45 هزار زنداني که به اتهام عضويت در فرقه دموکرات آذربايجان زنداني بودند همگي آزاد شده اند و تنها من و دو نفر ديگر هنوز در زندان مانده ایم" هاشمي از علم پرسيده که "آيا اين ناشي از اشتباه است يا ميخواهيد ازشخص ما انتقام بگيريد". اسدلله علم جواب داده که "ما انتقام شخصي نه، بلکه انتقام ملي گرفته ايم. " هاشمي سپس از اينکه آيا محاکمه صحرائي با فرض اينکه حتي اتهامات وارده مقرون به حقيقت نيز بوده، و اينکه اجازه اعتراض به راي صادره داده نميشود درست است يا نه صحبت کرده است.

انتقام ملي از دید نخست وزیر شاه چه مفهومي ميتوانست داشته باشد؟ آيا اين به معني انتقام از يک ملتي بود که سر بر عصيان برداشته بود ، و يا انتقام از يک مليتي است که يکرنگي ادعائي واحد سياسي موسوم به ايران را به چالش کشانده است؟ هر چه هست اين اعتراف نخست وزير رژيم پهلوي يک مساله را مشخص ميکند و آن اينکه ملت ترک آذربايجان - با هر عنواني که آنرا بخوانند- ملتي است متفاوت از ملت ادعائي ايران، ملتي است که بدليل سر نه نهادن به يوغ اشغالگران، مورد غصب حاکمان تهران قرارگرفته و ملتي است که آنچنان مورد نفرت اين حاکمان است که در معرض انتقام خونين و قتل عام آن قرار گرفته است. هيچ حکومتي حتي ديکتاتورترين آنها از ملت خود انتقام نميگيرد و اگر نخست وزير ايران از انتقام ملي صحبت ميکند دقيقا نشانه آنست که اين ملت را بيگانه ميداند و دشمن ميدارد.

در همين يک خبر ساده نکته ديگري نيز شايسته دقت است و آن ماهيت فراگير حکومت ملي آذربايجان و خصلت توده اي آن ميباشد. مقايسه قريب 45 هزار نفر زنداني و هزاران نفر کشته و به مهاجرت رفته پس از سقوط آن، با جمعيت شش ميليون نفري کل آذربايجان در دوره يکساله حکومت ملي، نشان ميدهد ملتي که این درصد بالا از هواداران و دلبستگان آن به غضب اشغالگران گرفتار شده است، البته که شايسته انتقام نيز بود.

انتقام ملي در قاموس رژيم پهلوي البته به کشتار و حبس و آواره کردن ده ها هزارنفري برپا کنندگان حکومت ملي آذربايجان محدود نميشد. در کنار آن، سياست محو مدنيت و فرهنگ ترک از زندگي مردم آذربايجان، تضعيف اقتصاد و معيشت مردم، ايجاد شرائط اقتصادي اسفناک در منطقه براي تشويق مهاجرت ترک ها به مناطق فارس نشين و مرکزي نيزبشدت دنبال میشد.

نگاهي به آنچه که در دوره پهلوي بر سر آذربايجان آمده و ملاحظه مصيبتهائي که پس از سقوط آن حکومت در زمان حکومت اسلامي ايران بر سرشان آوار ميشود، شکي نميگذارد که حکومت ها در تهران جدا از شدت و ضعف سياست هاي ضد آذربايجاني متناسب هر دوره، يک خصوصيت مشترک دارند و آن نوع نگاه آنان به ترکها و به طبع آن به آذربايجان است، نگاهی از جنس نگاه به يک بيگانه، دشمن و غير خودي که درعمل به اعمال سياست "انتقام ملي" منجر ميشود. اين انتقام خواه از طريق کشتار بر پا کنندگان حکومت ملي سالهاي 1324 و 1325 باشد یا با هجوم به فعالان مدني حرکت ملي آذربايجان در دوره حاضر، خواه با تضعيف اقتصاد آذربايجان و نابرابري اقتصادي در دوره پهلوي باشد یا با ارتقا سياستهاي پهلوي به مرحله جنايت بار خشکاندن درياچه اورميه و به ويراني کشاندن محيط زيست منطقه، خواه با سوزاندن آشکار کتابهاي ترکي باشد و يا با تشديد سياست هاي تحميل زبان فارسي از دوره مهد کودک وخانه ها، همگی ریشه کن کردن ملتی را نشانه رفته که میخواهد خود مقدراتش را تعیین کند.