رفتن به محتوای اصلی

انسان بسیار عزیز و نازنین

انسان بسیار عزیز و نازنین
ناشناس

انسان بسیار عزیز و نازنین
ضمن تشکر از این یادآوری بسیار بجا و لازم و نیز بیان اینکه کاملا با شما موافقم که درد هر انسان ،درد همه انسانهاست فقط میخواهم که توجه شما رو به یک نکته ظریف و بیچیده جلب کنم . آیا اگر فردی که در شرایط بسیار وحشتناک ،شکسته و ناچار به همکاری با شکنجه گران شده و یا حتی خود دستورات قتل وشکنجه مستقیم و غیر مستیقم دیگر زندانیان را اجرا کرده و سپس به خاطر آن همکاری با حکومت وحشت ،جانی به در برده و در امنیت خارج زندگی میکند ،امروز

از تمام آن داستان فقط قسمتهای رنج و شکنج خود را به یاد آورد و شاید به خاطر آن از خود قهرمانی بتراشد و ضعف و شکست خود را انکار یا حاشا و مخفی کند و نیز هیچ یادی از نتیجه عملکرد خود نکرده و هیچ اقرار و انتقادی به دست داشتن در واقعیاتی که سبب رنج و شنکج ویا حتی مرگ بیگناهان دیگری چون خود شده است نداشته باشد ،بسیار تلخ و ناسزا و ناروا ست و گمان میکنم که تا زمانی که جرات رودروئی با واقعیت عمل خود را نداشته باشیم .پروسه درمانی جامعه ما آغاز نمیشود .
هستند کسانی که به جای اقرار به اینکه در شرایط ضعف چه کرده اند با حتی نوعی وقاحت خود را داعیه دار مبارزه با حکومتی میکنند که نه تنها در حق آنان ظلم کرده بلکه آنان را به (با هزار تاسف و همدردی) ادامه و توسعه تمامی آن ظلم و جنایت به همدستی با خود کشانده است . آیا این درست است که اینچنین آدمهایی را که از روشن شدن واقعیتها خودداری یا جلوگیری میکنند به عنوان قهرمان صحنه مبارزه بپذیریم همه رهبران مبارزه را امثال فرخ نگهدار بخواهیم؟
اگر ایشان عملکرد خود را روشن و از آن انتقاد نمیکنند و به سالم شدن فضا کمک نمیکنند ،چرا باید تمام باور و اعتماد خود را در کس یا کسانی سرمایه بگذاریم که با دروغ و تظاهر منکر بخشی از کل واقعیات میشوند چونکه میدانند که از روشن شدن واقعیت ضرر میکنند . در نظر من آن کسانی لایق همدردی انسانی واقعی و حقیقی هستند که برای حقیقت و واقعیت آنقدر ارزش و بها قایل شوند که : فقط واقعیت ،تمام واقعیت را بگویند وهیچ چیز بجزواقعیت را نخواهند و نجویند و نگویند .
کاملا ممکن است که خود من نیز تحت شکنجه اقرار به هر چیزی که بازجوبخواهد نموده و دوستان خود را بفروشم و به خاطرفرار از درد و شکنجه تن به هر ناسزا و ناروایی بدهم ولی یقین دارم که وقتی به امنیت رسیدم ،به بی مرامی و بی شرفی ادامه نمیدهم که خیانت خود را انکار کنم و سعی کنم که خود را قهرمانی بنمایانم که هرگز نبوده ام که اگر چنین کنم بر خلاف روح شرف و حقیقت رفتار کرده ام و سزاوار بخشش و همدردی برای گناهی که نکرده ام یا اینکه تظاهر میکنم که نکردم ،نیستم . با تشکر و احترام برای نظر و یادآوری بجا و انسانی شما