آیا رهبر جمهوری اسلامی برای پرهیز از منازعهی بسیار پرهزینه، و اجتناب از خسارتهای عظیم مادی و انسانی مترتب بر وقوع جنگ، تا دیر نشده، تدبیری خواهد اندیشید؟
بحران در مناسبات تهران و غرب ادامه دارد؛ ناوها و کشتیهای جنگی و مینروب بیشتری راهی خلیج فارس و تنگه هرمز شدهاند؛ دمشق اسد، از مهمترین شرکا و همراهان استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه روزهای ویژهای را سپری میکند و به نظر میرسد سیر صعودی تا سقوط را میپیماید؛ سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه معتقد است که «تلاش برای سرنگونی نظام اسد و تغییر نظام در آن جزئی از یک بازی ژئوسیاسی بزرگتر در منطقه است که در نهایت ایران را هدف قرار میدهد»؛ و همزمان منازعهجویان داخلی بر طبلی میکوبند که جنگطلبان خارجی (از نئوکانها تا اپوزیسیون بیتعهد به تمامیت ارضی و منافع ملی) بدان رغبت نشان میدهند. این همه درحالی است که بحران اقتصادی در ایران ابعاد غریب و کمسابقهای را تجربه میکند، و مشارکت سیاسی و امکان تحرک سیاسی جریانهای فکری ـ سیاسی منتقد وضع موجود در ایران، ذیل تهدیدها و سرکوبهای فزاینده، منتفیتر میشود.
حاکمیت اقتدارگرا در ایران با تمرکز جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی گرداگرد و همسو با رهبر جمهوری اسلامی، بیاعتنا به واقعیتهای اقتصادی ـ اجتماعی، و دلگرم به درآمدهای نفتی، میکوشد از موضع اقتدار غیردموکراتیک و با زبان تهدید و خشونت و سرکوب، با منتقدان داخل مواجه شود، و در عرصهی بینالمللی به تحریمها و تهدیدهای غرب بیتوجهی نشان دهد.
وجه تأسفبار این وضع، اصرار صاحبان قدرت در ایران بر تداوم روند غیردموکراتیک کنونی، و پیگیری روش پرهزینه در تعامل با غرب است. رئیس دفتر رهبر جمهوری اسلامی در جدیدترین اظهارنظر خود، بار دیگر باورها و رویکردها و نگاه کلان آیتالله خامنهای را عریان کرده است: «همانطور که رهبر معظم انقلاب تاکید کردند، بحث مخالفت با جمهوری اسلامی موضوع "هستهای" نیست؛ اگر در برابر خواسته استکبار تسلیم شویم و غنیسازی را متوقف کنیم، آنها موضوع حقوق بشر و مسایل دیگر را بهانه میکنند.»
این ارزیابی در سالهای اخیر مکرر و با ادبیات مختلف، به تلویح و تصریح، ابراز شده است. آیتالله خامنهای بیمناک نسبت به از دست دادن قدرت و موقعیت خود در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، و دلخوش به سلاحها و درآمد نفتی، ادامهی پرهزینهی مناسبات کنونی قدرت و استقرار حاکمیت ایدئولوژیک فعلی را به رعایت و تحقق منافع ملی ترجیح میدهد. شعارها و توهماتی چون آنچه مسئول دفتر رهبر جمهوری اسلامی ابراز میکند (هر بسیجی در این کشور یک بمب اتم است و در روز مبادا، اسراییل از آتش این بسیجیان در امان نخواهد بود) بر بسط حباب خودساخته میدمد.
در چنین وضعی، سه جریان همزمان رویکرد یکدیگر را بازتولید میکنند: منازعهجویان داخل، جنگطلبان خارجی و اپوزیسیون غیرملی.
منازعهجویان داخل، بیاعتنا به هزینههای مادی و انسانی مترتب بر هر درگیری نظامی، شعار میدهند، به تجهیزات و تسلیحات گردآورده اتکای غیرواقعی میکنند، و خیالبافی مینمایند. اینان برای ادامهی وضع خود و تمتع بیشتر از دولت رانتی، ابایی از تحمیل سنگینترین هزینهها به کشور ندارند. هرچند بخشهای تجاری و بوروکراتیک سپاه، از پیامدهای ناگوار هر رویارویی باخبرند، ولی این به معنای دست بالا داشتن آنان در حاکمیت نیست.
رویکرد منازعهجویان داخلی را جنگطلبان در برخی دولتهای غربی تکمیل میکنند؛ چنانکه اپوزیسیون برانداز غیرملی که تنها به تصاحب قدرت سیاسی و برانداختن حاکمیت کنونی میاندیشد، آن را با استفاده از ابزارهایش بازتولید میکند.
در چنین وضعی، اظهارنظر مسئول دفتر رهبر جمهوری اسلامی، هشداردهنده و تأمل برانگیز میشود. محمد محمدی گلپایگانی که نسبت سببی نیز با آیتالله خامنهای دارد، دغدغهها و رویکردهای سیاسی رهبر جمهوری اسلامی را بازخوانی کرده است. اینکه انرژی هستهای بهانه است، چنانکه حقوق بشر. و آنگونه که خود آیت الله بارها گفته، زیادهخواهیها و مطالبات غرب، «حد یقف»ی ندارد و ممکن است به اعتراض نسبت به وضع حقوق حیوانات در ایران هم برسد. از این زاویه، مشکل غرب، با محتوا و خروجی نظام سیاسی در ایران است؛ مقولهای که در وضع مستقر کنونی نظام، با محوریت «ولایت مطلقه فقیه» تعریف میشود.
رهبر جمهوری اسلامی اما بهجای درپیش گفتن راهبردی ایجابی/اثباتی، یعنی گشایش در فضای سیاسی و امکان مشارکت صاحبان عقاید و سلایق و باورهای گوناگون در مدیریت کلان کشور، به راهبردی سلبی تکیه کرده که با سرکوب و خشونت و تهدید در داخل، و باجخواهی و چالش و ماجراجویی در خارج صورتبندی میشود. این درحالی است که هزینهها و عواقب سوء و بس پرخطر هر اصطکاک نظامی، غیرقابل محاسبه و مهار مینماید. چنانکه تحریمهای فزاینده و مخرب، پیامدهای ناگوار خود را اینجا و آنجا، بر پیکر صنعت و تولید و کشاورزی و اشتغال، و نیز در تضعیف طبقه متوسط شهری، نشان داده و میدهد.
گذار به دموکراسی با تکیه بر سرمایهها و بضاعتهای انسانی و مادی کشور بار دیگر مورد تهدید قرار گرفته است؛ ماجراجویی و توهم و تبختر منازعهجویان داخل، زیادهخواهی جنگطلبان در برخی دولتهای غربی، و عطش قدرت در اپوزیسیون غیرملی و برانداز، مثلث تهدیدکنندهی دموکراتیزاسیون در ایران امروز محسوب میشوند. مثلثی که مایل نیست رأس هرم ساختار سیاسی قدرت در ایران، واقعبینی و تدبیر و خردپیشگی را در دستور کار قرار دهد. این سهگوش همچنین بیتوجه به آثار فاجعهخیز انسانی و مادی بروز هر مخاصمه، تنها منافع و کامجویی خود از دولت متکی بر درآمدهای نجومی نفتی را پیگیر است و ملاحظهی اخلاقی در مورد حقوق بشر ندارد.
در چنین وضعی، احتمال نوشیدن «جام زهر» توسط رهبر جمهوری اسلامی بیش از پیش، منتفی میشود و رنگ میبازد. زمان ـ بهویژه با توجه به سیر شتابناک تحولات خونین و خشن در سوریه ـ به زیان جامعه مدنی خشونت پرهیز ایران در حال سپری شدن است. جز آنکه دو وضع/حالت رخ دهد: نخست آنکه مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی رویکردی خردمندانه در پیش گیرد؛ احتمالی که متاسفانه شواهد متعدد و گوناگون، منتفی بودن آن را گواهی میدهند. دیگر آنکه جنبش اجتماعی به سایه رفته در ایران با تکیه بر عزم دوباره و امید و صبر، خواستههای مدنی و مطالبات مشروع خود را بهگونهای جدی و برجسته، تعقیب کند و به رخ نزاعجویان داخلی و خارجی و اقتدارگرایان کشد و آنان را وادار به تغییر روش سازد.
* مرتضی کاظمیان روزنامه نگار و فعال ملی - مذهبی مقیم فرانسه است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید