رفتن به محتوای اصلی

آقای مهاجرانی حالا چرا؟

آقای مهاجرانی حالا چرا؟

 

به شما تبریک می گویم که پس از 21 سال امروز نترسیدید زبانتان را ببرند و لب تان را بدوزند یا بسوزند و بالاخره در لندن به خاطر کشتار جمعی سال 67 از آقای منتظری تجلیل کردید و به گذشته ها انتقاد کردید. گرچه هیچوقت برای گفتن حقیقت دیر نیست اما با یک ضرب المثل قدیمی بی آنکه جانم را فدایتان کنم ازتان می پرسم: آقای مهاجرانی حالا چرا؟

بی انصاف نیستم و شهامت نارنجی تان را وقتی وزیر ارشاد بودید دیدم. از بازماندگان قتل های زنجیره ای هم شنیدم که تنها کسی بودید از حکومتی ها که به دلجویی از ایشان برخواستید و برای نویسندگان دل سوزاندید. شاهد گشایشی که در زمان وزارت شما برای اهل قلم و تصویر به وجود آمده بود هم هستم .

شاهد هستم که وقتی ماموران واواک در کنفرانس مطبوعاتی برلین با بلند کردن صدایشان اجازۀ نمی دادند صدایم به گوش شما و روزنامه نگاران حاضر در نشست برسد شما چه رفتاری داشتید. یکی از ایرانی ها یی که در لباس روزنامه نگار آمده بود، به محض اینکه نوبت سوال کردن من در کنفرانس رسید صدایش را همزمان با من بلند کرد تا صدای من شنیده نشود و بالاخره با دخالت سیاستمدار آلمانی که نشست را اداره می کرد ساکت شد. آنوقت شما پس از نشست با وجود سوالات بسیار انتقادی که ازتان کردم آمدید و کنار من ایستادید به شکلی که بیانگر ناخشنودی شما از رفتار این اخلالگر بود با من خوش و بش کردید و به این شکل دلجویی کردید.

اما آنسوی ماجرا راهم دیدم. در قالب فرستادۀ رسمی حکومت ایران بار ها در سخنرانی ها ی رسمی تان ، پس از کشتار های جمعی و سنگسار زنان و اعدام نوجوانان و ترور های خارج از ایران و شکستن حرمت قلم و آزادی بیان در برلین بر مسند ظاهر شدید و ایران و حکومتش را صلح جو و آشتی خواه معرفی کردید و به عنوان فرستادۀ رسمی ایران اعلام آمادگی کردید تا در مبازرات ضد تروریستی جهان شرکت کنید و در پاسخ به سوالاتی که در آنجا طرح شد در مورد صلح جو نبودن و آشتی خواه نبودن حکومت ایران و دست داشتن عوامل این کشور در ترور های خارج کشوری و کشتار های داخلی، همه را یکجا نفی کردید و بر صلح جو بودن حکومت ایران پای فشردید. خوب گیرم مامور بودید و معذور . شما را فرستاده بودند تا حکومت ایران را خلاف واقع صلح جو و آشتی خواه معرفی کنید.

تابستان امسال یعنی سال 1388 که به بر لین آمدید و برای آقای کروبی تبلیغ کردید چه ؟ مگر نیامده بودید که با آقای کروبی فصلی نوینی را در ایران ورق بزنید؟ پس چرا وقتی در بارۀ کشتار جمعی سال 67 ازتان سوال کردم طفره رفتید که این به انتخابات ربطی ندارد و پاسخ ندادید. وقتی دوباره برخاستم و گفتم اتفاقا خیلی هم ربط دارد . چون آدمی که می خواهد به کسی رای بدهد یا ندهد ، از روی ظاهر و قیافه که تصمیم نمی گیرد و باید بداند که این آدم و طرفدارانش تا چه حد آمادگی دارند تا خشونتی را که بر مردم ایران رفته است را ناپسند ارزیابی کنند و راه نوینی را در پیش بگیرند، بالاخره راضی شدید و پاسخ دادید. ای کاش باز طفره می رفتید و پاسخ نمی دادید !!!

این بار گفتید که چون مجاهدین به مرز های ایران حمله کرده بودند خوب حکومت دستپاچه شده بود و از "فجایعی" که مجاهدین در مرز کرده بودند و "جنایات" ایشان که خودتان بچشم دیده بودید سخن گفتید و توجیه کردید که "به این دلیل حکومت هم بچه مجاهد ها را که دستگیر شده بودند اعدام کرد." با این سخن تان داد بسیاری از جانبداران خاتمی و اصلاحات را هم در سالن در آوردید.

آقای مهاجرانی نمی دانم آیا شما واقعا فکر می کردید که فقط مجاهدین در کشتار جمعی 67 اعدام شده بودند. البته در صورتیکه بر این باور بودید هم فرقی نمی کرد. کشتار جمعی جنایت است چه قربانیان یهودی باشند، چه کمونیست ، همجنس گرا یا مجاهد .

حالا هم به شما تبریک می گویم که نظرتان عوض شده و بسیار از این موضوع خوشحالم. اگر غرض و مرض نداشته باشیم از هر حرفی و یا حرکتی که به سود آزادی و علیه خشونت است باید با آغوش باز استقبال کنیم. در عین حال باید هوشیار باشیم و نترسیم از اینکه به گره گاه نگاه کنیم. نترسیم از اینکه از خودمان یا از دیگران سوال کنیم "حالا چرا؟" "چه شد و با کدام آگاهی این چرخش ذهنی حاصل شد" بپرسیم این دوزاری که 21 سال در هوا چرخید چطور امروز بر زمین ذهن شما فرو نشست. پاسخ به این سوال ، بلکه نگاه دیگران را هم تیز کند و ایشان هم بتوانند چرخش این دوزاری را در آسمان دنبال کنند و سکۀ تا فرصت از دست نرفته جایی "جرینگ" به ذهن شان تقه ای بزند.

می گویم تا فرصت از دست نرفته ... چون همیشه چند ماهی پیش از تغییرات اساسی در کشور ها دوزاری ها همه جا شروع به باریدن می کند و آنقدر بارانش شدید است که از چتر کاخ های حکومتی هم می گذرد و بر سر حکومتگران هم می بارد. آنوقت است که آدم دیگر نمی تواند تشخیص بدهد کدام دوزاری بر اساس تفکر و تعقل افتاده و کدام در این کارزار تصادفا به مغزش صاحبش خورده است.

20 سال پیش وقتی آلمان دموکراتیک فرو می پاشید بسیاری از وکیل و وصی های حکومتی و هنرمندان و نویسندگان بادمجان دور قاب چین هم بو کشیدند و یکباره خواب نما شدند که آلمان دموکراتیک بر حق نیست و همه با هم طرفدار فرو پاشی شدند.

با این حرف نه خود این آدم ها را تحقیر می کنم و نه کارشان را تقبیه. دیر رسیدن بهتر از هر گز نرسیدن است و با چنگ و دندان جلوی حرکت مردم ایستادن .

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید