رفتن به محتوای اصلی

آزادی خواهان بدون چتر

آزادی خواهان بدون چتر

انتخابات در ايران اگر هيچ حسنی نداشته باشد حداقل می توان در آن گروه های سياسی و ميزان پايبندی آنان به حرف های شان را محک زد. فقط هم حاکميت نيست که ميزان پايبندی آن به اصول و آزادی های اساسی مورد سنجش قرار می گيرد بلکه باسکول مناسبی برای پايبندی گروه های سياسی نيز هست.

آنتوان چخوف می گويد “از ميان کسانی که به دعا برای آمدن باران به تپه ها رفته اند تنها کسانی به کارشان ايمان دارند که با خود چتر برده اند” و من اين روزها به اين نتيجه رسيده ام که بسياری از مدعيان آزادی خواهی و دمکراسی جويی در اين کشور چتری با خود همراه ندارند. البته گر چه اين مايوس کننده است ولی يک حسن هم دارد و آن هم اين که در گذر زمان است که ماهيت افراد و جريانات رو می شود و اين به شفافيت فضای سياسی کمک می کند که من آن را به نفع آينده دمکراسی در ايران می دانم.

در نوشته ای با نام “انتخابات رياست جمهوری و خرس سياست” به نقد عملکرد سازمان ادوار تحکيم وحدت در انتخابات اخير پرداختم که آن را جهت انتشار در اختيار دوستان سايت ادوار قرار دادم اما بعد از چند بار پيگيری متوجه شدم که دوستان قصد انتشار آن را در سايت ندارند و توجيه شان اين بود که اين نوشته با تصميم “سازمان” و “اهداف تشکيلات” سازگار نيست. با شنيدن اين جملات بی اختيار به ياد “سازمان” و “تشکيلاتی” افتادم که پاره ای گروه های سياسی قبل از انقلاب به کار می بردند که البته دوستان ما تقليد مضحک و نيمه تمامی می کنند و در اين تقليد “انتقاد از خود” را فراموش کرده اند!

اينجانب در دوران دانشجويی عضو انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه صنعتی اميرکبير بوده ام و افتخار سه دوره عضويت در شورای مرکزی و دو دوره دبيری آن مجموعه را دارم. دانشگاهی که فعالين آن طی سالهای اخير بالغ بر ۵۰۰۰ روز زندان رفته اند و اين روزها نيز تعدادی از دانشجويان آن در بندند. از آنجا که چند سالی از عمر خود را به فعاليت در تحکيم سپری کرده بودم و نوعی ارتباط بين خود و آن سازمان حس می کردم تصميم به نوشتن آن مطلب نمودم و انصافاً اين بار نيز از نحوه مواجه اعضای آن با مطلب خود جا خوردم. پاسخ شنيدم : “اگر شما مطلبی در نقد ميرحسين بنويسيد آيا سايت وابسته به ميرحسين آن را انتشار می دهد؟ آيا مثلاً روزنامه ياس نو حاضر است مطلبی در نقد جبهه مشارکت منتشر کند؟

پاسخ جالبی بود. آستانه تحمل ادوار تحکيم که به آزادی خواه ترين تشکل دانشجويی ايران انتساب دارد، آستانه تحمل ميرحسين و جبهه مشارکت بود. بنده خدا ميرحسين که داعيه دمکراسی و آزادی بيان ندارد. او از بازگشت به خط امام حرف می زند و جبهه مشارکت نيز هيچ گاه در صحبت از آزادی بيان به گرد پای دوستان ما نمی رسد!

من اما در آن مطلب هم همين را به دوستان سفارش کرده بودم. همانی باشيم که هستيم. با لفاظی و مغلطه بازی سعی نکنيم يک تصوير غير واقعی و تزئين شده از خود به نمايش بگذاريم. صاف و ساده يک تصوير واقعی از خود به مردم ارائه دهيم و حداقل گروه های داعيه دار سعی کنند به سالها رياکاری تاريخی ما ايرانيان پايان دهند و درون و بيرون به يکسان عمل کنيم.

از آنجا که در مطلب قبلی پاره ای دوستی های قديمی ،نوعی سانسور بر نوشته ام تحميل می کرد اما عکس العمل دوستان تمام آن خودسانسوری ها را از وجودم پاک نمود و تصميم گرفتم چند نکته را که در گلويم گير کرده بود به نوشته قبلی اضافه کنم.

۱- راستی مرز آزادی بيان که اين همه به اصطلاح سياسيون ما از آن دم می زنند کجاست؟ و اگر قرار است حاضر به مجال دادن يک نقد (ولو نادرست) نباشيم پس تفاوت بيرون از حکومتی ها با حکومتگران چيست؟ من در تمام سخنرانی های دانشجويی ام (بدون استثنا) از عملکرد آقای خامنه ای انتقاد نموده ام اما گويا در اين ملک ايشان با اين اختيارات نامحدود در مواجه با اين مقولات منعطف تر هستند. تصور کنيد روزی که کسانی که اين همه حاکميت را به نقض آزادی بيان متهم کرده اند ( و البته همه هم درست) و اين گونه با يک نوشته خلاف ميل شان برخورد می نمايند، روزی با اختيارات آقای خامنه ای بر اين مملکت حاکم شوند. فکر می کنم از ترس آن روز بايد شرايط موجود را دو دستی چسبيد!

۲- من همانطور که در نوشته قبلی آورده بودم انتخابات اخير را فاقد ارزش داوری می دانم و شرکت نکردن در اين نمايش را واقع بينانه ترين رويکرد به آن می دانم و مادامی که يک فضای کاملاً آزاد بر انتخابات اين کشور حاکم نباشد در آن شرکت نخواهم کرد. حدود سه ماه پيش هم در مطلبی با عنوان “اصلاحات مرد، اصلاحات خواهد مرد” به ناکارآمدی شيوه اصلاح طلبی درون حکومتی در حل مشکلات جامعه ايران پرداختم. اما از آنجا که موضع اين دوستان در سالهای گذشته همواره تحريم و عدم شرکت در انتخابات بوده است، هر چه به ذهنم فشار آوردم که چه اتفاقی افتاده است که اين موضع تغيير کرده است، به جوابی نرسيدم. ديدم تنها تغييری که اتفاق افتاده اين است که ما قبل تر ها به اقتضای آن دوران که بيشتر حال و هوای دانشجويی داشتيم و با حداقل پول امور می گذرانديم و در خيلی موارد به اصطلاح “دُنگ” می گذاشتيم، اکنون هر کدام وارد فضای واقعی زندگی شده ايم که خيلی بی رحم است و ديگر امکان “دُنگ گذاشتن” در دخل و خرجمان را نداريم. واقعيت زندگی با توجه به شرايط نابسامان اقتصادی حاکم بر اين کشور با انسان ها هر کاری می تواند بکند.

اگر قبلاً اشتباه شده است بايد صراحتاً آن را اعلام کرد. البته آن وقت تکليف آن همه نفر که به اتهام نزديک بودن با احزاب دوم خردادی از مجموعه ادوار حذف شدند چه می شود؟

اين که بخواهيم هم از رانت اپوزيسيون و هم از رانت پوزيسيون به طور همزمان استفاده کنيم عملی خلاف اخلاق و نوعی پرخوری سياسی است که علاوه بر دل دردهای شديد انتقادات اينچنينی را نيز به دنبال دارد.

۳- نمی شود صبحانه را کنار روحانيون مبارز صرف کرد، نهار ميهمان کارگزاران بود، عصرانه را با حجاريان ميل نمود، برای شام عبداله نوری را به زحمت انداخت و وقت خواب به منزل اميرانتظام رفت. فرصت طلبان بزرگترين تهديدکنندگان جوامع در حال مبارزه برای دمکراسی اند و من اميدوارم که قبل از آنکه اتفاقی در اين مملکت بيفتد مردم نسبت به افراد و جريانات سياسی و صحت و سقم ادعاهايشان به داوری درستی رسيده باشند.

۴- نمی دانم چرا تمام تناقضات در اين مملکت ما رخ می دهد. اکثر انتقادات آقای کروبی از به اصطلاح اصلاح طلبان تندرو ناشی از استعفای آنان از مجلس بود که ايده اش را عباس عبدی با طرح “خروج از حاکميت” داده بود. آن روزها دوستان کنونی ادوار تحکيم نيز اين عمل را يک عمل حداقلی قلمداد می کردند. حوادث جالب روزگار اما تمام اين افراد را کنار هم قرار داده است. اين نيز از همان اتفاقاتی است که فقط در مملکت ما می افتد و نشان می دهد که انتخابات در اين کشور چه بازی کثيفی است.

گر چه امروز سرمست از تقسيم غنائم فردا و مهرداد بذرپاش شدن دولت بعدی چنان عمل می کنيم که بديهی ترين اصول آزادی خواهی را زير پا می گذاريم ولی سيلی اتفاقات شب ۲۳ خرداد که معتقدم بر اين صورت ها نواخته خواهد شد، مستی را به بدترين شکل خواهد پراند. گر چه حتی در صورت پيروزی نيز توفيقی نصيب مملکت نخواهد شد. پديده مهرداد بذرپاش پديده خطرناکی است. اين که کسی بدون طی مراحل و بدون تجربه و تخصص لازم يک شبه راه صد ساله را بپيمايد سم به حال اين ملک است و فرقی ندارد خود مهرداد بذرپاش اين نقش را ايفا کند يا هر کس ديگری.

* دبير سابق انجمن اسلامی دانشگاه اميرکيبر

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
خبرنامه اميركبير

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید