رفتن به محتوای اصلی

پدیده عبدالمالک نتیجه سیستم های آپارتایدی

پدیده عبدالمالک نتیجه سیستم های آپارتایدی

بگذریم از نحوه دستگیری واجه عبدالمالک و نقش سربازان نقاب دار امام زمان. بگذریم از این که چقدر رژیم از این دستگیری کسب وجه می کند. بگذریم از اینکہ چقدر رژیم از این دستگیری معضل ها و چالش های کلان دیگر را روپوشى می کند. بگذریم از اینکه رژیم ادعا می کند با دستگیری واجه عبدالمالک همه چیز در بلوچستان درست و سر جای خود قرار خواهد گرفت. پدیده عبدالملک را بایستی از زاویه تاریخی و مقاومت های ملی و مذهبی در بلوچستانی که با یورش ارتش نوین رضاخان و نهادینه کردن سیستم یک ملت يک دولت، یک زبان، یک تاریخ، و یک فرهنگ بررسی کرد۔ ظاھر است کہ قیمت اینهمه یکى کردن را بایستی ملت بلوچ، تورک،تورکمن٬ کورد و عرب الاحوازی بپردازند۔

پدیده عبدالمالک تضادی است دیرینه و طبق تاریخ و اشعار بلوچی سخن از مغلوب شدن یک ملت حکایت دارد. پدیده عبدالمالک را بایستی از زاویه سیاست های آپارتایدی که همراه با نسل کشی بوده است جستجو کرد. پدیده عبدالمالک را بایستی از زاویه رابطه میان کرايه دار وصاحب خانه ، مالک و غلام یا ارباب و رعیت جستجو کرد.

در ایران کثرالمله کنونی چنین بر می آید ملل مرزی حالت و نقش کرایه نشین و ملت مرکز نشین حالت و نقش صاحب خانه را دارا می باشند. در این صورت کرایه نشین بایستی همیشه مواظب رویه خود بوده و همیشه رویه خود را بر طبق اخلاق، خواست، منافع، فرهنگ، تاریخ، اقتصاد ملت مسلط تدوین کند. هر انگاه این ملت های مرز نشین از این محدودها تخطی کنند، دیگر کرایه نشین مطلوبی نیستند. بایستی سخت مجازات شوند. بایستی بیرون رانده شوند واز بین برده شوند. دست و پا های شان قطع شوند. ولو اینکه جرم شان حق تدریس زبان مادری، اختیارات در محدوده جغرافیای ملی خود باشد.

رابطه ملل مرزی و مرکز نشین رابطه ای است از سبک سیاق رابطه ارباب و رعیت، مالک و غلام. رابطه ملل مرزی و رژیم مرکز عین رابطه ای که به بلوچی چنین بیان می شود: روزی سرداری با یک دستیار داشت در شهر قدم می زد و چشمش به مردی افتاد که چهره اش برای سردار آشنا بود. سردار کنجکاو شده تا ببیند این چهره آشنا چه کسى است. سردار به طرف آن می رود و با نزدیک شدن به آن متوجه می شود مرد مذکور یکی از غلامان او است. سردار از غلام جویا می شود که اینجا چه کار می کند. غلام جواب می دهد من اینجا استخدام شده ام. سردار دوباره می پرسد چقدر حقوق بہ تو می دھند. غلام جواب می دهد صد تومان. سردار به غلام می گوید من بتو صدوپنجاه تومان می دهم ولی بیا دوباره در خانه ما کار کن. فکر نکنيد که رژیم به بلوچها پول بیشترى می دهد البته تحقیر و تبعیض بیشتر بله. ذکراین مثال برای روشن سازی ایدولوژی سیستمی که پایه های ان بر برتری استوار است مناسب است.

زمانیکه سردار و دستیارش محل را ترک می کردند دستیار به سردار ميگويد که بنظر من شما کار بسیار احمقانه ای کرديد که به غلام خودتان براى برگشتن دوباره به خانه اتان این همه پول می دهید. سردار جواب داد اگر این کار را نمی کردم پس چطور سیستم ارباب و رعیتی را حفظ می کردیم. این غلام الگويی برای بقیه غلامان خواهد شد. قبل از اینکه الگو شود بایستی جلویش را گرفت.

پس اين اعتماد را بایستی از آنها گرفت. اگر آنها اعتماد بنفس پیدا کنند و به این نتیجه برسند که آنها روی پای خود می توانند بایستند در این صورت خواهان حقوق برابر میشوند. این نوع ،، خواست،، را باید در نطفه خفه کرد. قبل ار اینکه ظاهر و مطرح شوند و مارا به چالش بطلبند. گاهأ و زمانی بایستی آنها را با پول خرید. رشوه خوارشان کرد. گاه وزمانی آنها را با بايد توسط قهر از بین برد که به بلوچی می گویند: "چک چین اشان کرد" یعنی نسل کشی کرد٬ويا تا حتی المقدور آنها را از نظر اقتصادی در فقر نگهداشت. فرهنگ، زبان، تاریخ و رسم رسومات شان رااز بین برد و يامسخره کرد.

سردار درست می گفت که با آنها بایسستی چنین برخورد می شد تا سیستم مالک و غلامی باقی بماند و هر کسی آنها را به چالش بکشد و يا با پول خرید یا از بین برد. تاریخ بلوچستان مملو از چنین حوادث است.

رژیم مرکز نشین از این بابت ناراحت نیست شوشتری را از دسب داده بلکه ھراس از چالش هايی است که مرگ امثال شوشتری ها را به همراه می آورند، همانا ضربه پذیری رژیم. همانا ضربه زدن به حساس ترین بدنه سیستم. زیر سوال بردن قدرت سیستمی که موجودیتش بر اریکه اهرم های فشار و شئونیسم استوار است. رژیم در جنگ هشت ساله با عراق صدها هزار نفر را به کام مرگ برد بدون اینکه از خود کوچکترین نرمشی نشان بدهد. ولی زمانیکه متوجه شد ستو نهایی که رژیم بر آن استوار است در حال سست شدن هستند بلافاصله بقول خودشان جام زهر را نوشیدند و آتش بس را قبول کردند.

برای رژیم مرکز نشین این زیاد مهم نیست که تعدادى از نیروهایش در بلوچستان کشته شوند بلکه وحشت از نمادھاى دارد که در بلوچستان در حال رشد هستند و رژیم مرکز نشین را به چالش می طلبند. برایشان چندان فرقی ندارد که این نمودھا قلم در دست دارند و حتى درچارچوب قوانین خود رژیم مرکز نشین نيزدست به فعالیت مدنی می زنند مثل گاندی بلوچستان "یعقوب مهر نهاد". یا جوانى 29 ساله مثل عبدالمالک که در سنین17 سالگی کاسه صبرش چنان از تحقیر و تبعیض لبریز می شود که ایشان هیچ راهی به جز از پناه بردن بر پناهگهای تاریخی ملت بلوچ که همانا کوه های سر به فلک کشیده بلوچستان است را نداشتند.

در واقع این نوع از نمودھاى مبارزاتى ٬ فعالینی هستند که امروزه بعضأ درچارچوب مسائل مذهبی و ملی ودر سیاه چال های رژیم زیر شکنجه جان می دهند و حتى رژیم اعدام شدن شان را مکررأ اعلام ھم می کند وحتى بدون اینکه جسد شان به خانواده شان تحویل داده بشوند. مانند مولوی های که در تصادفات ساختگی کشته شده و يا می شوند.

اما با تأسف زياد که دنیا شمه ای از اینها را خبر ندارد و يا اگر ھم دارد منافع اقتصادی آن ایجاب نمی کند که اینها را اذعان کند و بہ سمع عموم برساند. جای بسی تاسف است که اپوزیسیون متعلق به ملت فارس ھم به مانند حاکمان حکومتگردر تھران با این مسائل ھمسان برخورد می کنند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید