رفتن به محتوای اصلی

شرمندگان

شرمندگان

نام نيك رفتگان ضايع مكن تابماند نام نيكت يادگار

چندي پيش دريكي ازنشريات اينترنتي نوشته اي زيرعنوان«سازمانهاي سكولارودولت بختيار»منتشر شده بود، نگارنده آن دكتر بيژن باران(اميدوارم نام مستعار نباشد)، كه ازدقت كافي برخوردار نبود وشتاب آلوده به نظرآمد.

نوشته اي كوتاه درپاسخ بايشان وهمگنان داده ميشود وسعي شده ازبسياري موضوعات به اشاره ذكري گردد،چه هر كدام ازآنها بحثي سي ساله بوده وگفته ها وپاسخهاي بيشمارداشته،ازينرو نيازي به بازگوكردن وپرگوئي نمي بينم.

آندسته كه اندك زماني است كه به بازنگري پيشينه رفتار وكردار وكژرويهاولغزشها ميپردازند،ازآنجا كه شهامت و درايت پذيرش خطا وناآگاهي خويش ندارند،برآنند ناكامي گذشته را گردن آويز ديگران سازند،دراين ميان بارزترين نمونه ونماد دكترشاپوربختياراست،كسي كه درگرماگرم هياهوبراي هيچ پاي پيش نهاد وتمام اندوخته شرف مبارزاتي وسياسي زندگاني خويش درپيشخوان تاريخ گذارد وپيشكش مردم نمود تامگرازفروافتادن سرزمين ومردم ايران در چاه جهل وجنون وجنايت پيشگيري كند،تمامي گفتار وكرداراو درپيش چشمهاي تيز بين تاريخ قراردارد،آنانكه شعور رافداي شعارهاي دروغين وميان تهي خويش ساخته وازآخرين تير تركش مبارزات مردم پشتيباني نكردند كه بماند،باهمه ادعاهاي پيشتازي وپيشگامي وروشنفكري بزيرعبا وعمامه اي خزيدند كه نماينده ارتجاعي ترين و وپسمانده ترين شيوه تفكر بشريت بود،وهركدام بگونه اي درپي ريزي ،استقرار واستحكام اين رژيم جنايتكار و چپاولگروايران ستيزسهيم وشريك بوده اند،حداقل نگاهي به نشريات،اعلاميه هاواطلاعيه هاي رنگارنگ خويش درآن دوران بياندازيد،وكارنامه33ساله انقلاب شكوهمندرادرپيش چشم بياوريد تاعمق فاجعه را بيشتر بشناسند.

براين ادعا نيستم كه بختيار بدور ازهرگونه اشتباهي بوده، هرانساني كه پاي درميدان عمل آنهم سياسي بگذارد ممكنست خطا ولغزشي داشته باشد،داوري بايد براساس مجموعه عملكردها ،ديدگاهها،امكانات وتوان وشرايط افراد باشد،چگونه است كه درخدمت روس وكا گ ب،چين وآلمانشرقي،كاسترو،انورخوجه وقذافي بودن ننگ و شرمي نيست،اماانگ كارگزاري آمريكا وغرب رازدن خجلت آوراست،حمايتهاي سياسي ودريافت وجوهات از كشورها،احزاب وسازمانهاي جاسوسي كمونيستي و...شرعا حلال وازديگران حرام است .

نخست بايد گفت كه نوشتن وقلم بركاغذ آوردن آگاهي،تعقل وتعهد ميخواهد،نوشتن بادهوا نيست كه بوزدوبگذرد، اگربه كنكاش درموضوعي ويافردي درتاريخ پرداخته شود،بايد پروسه زندگي،مراحل متفاوت تاريخي،آغاز وانجام آن باآگاهي ومنصفانه واشكافي شودسپس به داوري نشست،بختيار هم يكي ازين مقوله هاست،فردي كه دريك مبارزه سياسي درطيف نهضت ملي روياروي خودكامگي شاه مبارزه كرد وتاوان پرداخت،دريك دوران كوتاه 37روزه بر مبناي انديشه واهدافي كه درتمام دوران مبارزه مبناي تلاشهايش بود تصميم به نجات مشروطه گرفت ،بااكراه از سوي شاه دعوت به نخست وزيري شد،درشرايطي كه ديگران شهامت پذيرش نداشتند،اوتمام اعتبار زندگي درطبق اخلا ص گذاشته وپيشكش هموطنان كرد،شايد گريزي ازفروافتادن درچاه جهل وجنون باشد، ونخست وزيري پذيرفت، واكاوي و افزون براين اورا بايد درچهارچوب انديشه وآرمانش سنجيد،اگراوفرياد«كارگران جهان متحد شويد» را برنكشيد،ازينرو بودكه بدان اعتقادي نداشت،وياپس ازعمري مبارزه باديكتاتوري نميتوانست شعار ديكتاتوري پرولتاريا سردهد،شماميتوانيدازين زاويه انديشه مصدق وبختيار و مليون را به نقدبكشيد، اين حق شماست كه ديدگاهي ديگرداشته باشيد،وبديگران هم حق بدهيد برمبناي نظريات خود گام بردارند.

ايشان نوشته اند «دولت بختيارالگوي دولتهاي متزلزل ازشهريور39تا42-اقبال،شريف امامي،علم و...بود» ،انصاف كه بختيار راهمسنگ آنان كردن،شاه رادرآندوران باسال57مقايسه كردن،كسي كه درآن دوران باد ابرقدرتي درسر

داشت باشاهي كه پلهاي پشت سرش فروريخته بود،شاهي كه باارتش تادندان مسلح وساواك شكنجه آورش دماراز روزگار هرمبارزي درميآورد،باشاهي كه ارتش وساواكش گوش به فرمان ازمابهتران بوده وياسرنخ به بيت امام بسته بودند،ودرست اشاره كرده ايد كه شاه ازروي اكراه،وبختيارهم بحكم ضرورت تن باين پذيرش دادند.

ويا مينويسند«عدم حمايت مردم درعام بواسطه ماهيت دولت بختيار....عدم توازن نيروهاي حاكميت ومخالفان و ديده ميشود كه همه ايرانيهاحتي خودشاه درپاناما روي خوش به بختيار نشان ندادند...درتظاهرات حمايت ازبختيار

13هزارنفر...ودرتظاهرات عاشوراي57قريب12ميليون شركت كردند....»

ابتدا نگاه به آمارميافكنيم،تظاهراتي كه چندماه پيش از روي كار آمدن بختيار برگزار شده جه رابطه قياسي باتظاهرات حاميان بختيار داشته وبموجب كدام آمارمستند چنين ارقامي داده ميشود،تقلب وگزافه گوئي درانتخابات وارائه نتايج دروغين دراين رژيم بيش ازآن نمايان است كه كسي بتواند انكار نمايد،ذكري ازمورداصلي رفراندم ميكنم .

پسازانجام رفراندم«جمهوري اسلامي ،آري يا نه»كه دوستان انديشمند بااطلاعيه،بيانيه،و.....شركت درآنرالازم و

دادن رآي«آري» راضروري اعلام مينمودند،بازرگان نخست وزيرخميني درمصاحبه تلويزيوني به صراحت اعلام داشت كه 22ميليون نفر درراي گيري شركت كرده اند و99درصد راي آري داده اند وآن يك درصد هم بروند دنبال كارشان و...ازكيفيت راي وچند وچون آن سخن نميگويم تنها توجه رابه نوشته كوتاهي از آقاي منوچهر هزارخاني درنشريه جبهه دمكراتيك ملي روز بعد ودروسط صفحه اول چاپ شد جلب ميكنم«.....براساس آمارگيري وسرشماري سال1355جمع ايرانيان از15 سال ببالا رقمي حدود17ميليون ششصدهزارنفر ميباشد كه با احتساب رقم5/2درصد رشدسالانه جمعيت ايران رقمي نزديك به 19ميليون خواهدشد ،حال اين رقم 22ميليون ازكجاآمده ومنهم راي نداده ام»

خوشبختانه ايشان درقيد حياتند وشايد براين نكته صحه بگذارند،اصولا درسرزميني كه مسئولين ثبت واحوال ووزارت كشورش اعلام ميكنند كه بين8تا12ميليون شناسنامه سرگردان دراختياردارند،چه نيازي به ارائه آمارميباشد.

واما درموردماهيت دولت بختيار،خوشبختانه به ياري رسانه هاي گروهي ورشد باورنكردني آن كليه گفتاروكرداراو در آنزمان موجود ومشخص وغيرقابل انكاراست،مردم فراموش نخواهند كرد وبهمراه تاريخ به داوري خواهند نشست.

بختيار دولت خودرانتيجه انقلابي ميدانست كه براي درهم كوبيدن 25سال ديكتاتوري شاه بدينجا رسيده،ازسوسيا ل دمكراسي وپايبندي به همه اهداف جبهه ملي ميگفت،اولين نخست وزيري است كه صراحتا ازجدائي دين وحكومت وپايبندي به مباني اعلاميه جهاني حقوق بشر سخن گفت،آزادي زندانيان سياسي،آزادي كامل مطبوعات ،انحلال ساواك و.....مسايلي كه درطول تاريخ ايران بي سابقه بوده وهست،مشكل ماهيتي شماچيست؟به اين دسته وديگر باورمندان سكولاريسم(كه اخيرا موفق به كشف آن شده اند)،حقوق بشر ودمكراسي وآزادي برابري و....بايد گفت شعارهاي امروزين شمارابپذيريم ياعملكرد33سال گذشته را،آيا افكار وكردار وسابقه وشناخت سياسي بختياربه باورها وخواستها اينان نزديكتر بود ياارتجائي ترين تفكر قرون وسطائي كه خميني نمايندگيش راميكرد،بجاي دوگام به پيش ويك گام به پس چه شد كه فرسنگها وقرون به واپسگرائي كشانده شديد.

وسپس ميافزايند:«...جبهه ملي بختيار رااخراج كرد....وغلامحسين ساعدي درهفته نامه ايرانشهر نوشت (خودرافريب ندهيم،صحه گذاشتن حتي به يك ياچند خواست فرعي،مطلقا دردي را دوا نخواهد كرد،شاهپور بختيار<دانسته نيست كه ذكر شاهپور ازساعدي است وياموذيانه ازسوي آن نويسنده مقاله چون نام بختيار شاپور است ونه آنكه ذكرگرديده> كه برگزيده شاه ومجلسين دستچين شده ساواك است كاري ازپيش نخواهد برد...»مسئله اخراج بختيار ازجبهه ملي كه عملي برخلاف اصول تشكيلاتي،ازسوي كساني بود كه خودپيشتر تسليم نامه درپاريس به خميني دادندوسپس بشارت نامه نوشتند و...واما نوشته آقاي ساعدي،دانسته نيست اگر آن زنده ياد امروز درميان بود برهمين نظر بود ويانه،گفتن« يك ياچند خواست فرعي»آزادي زندانيان سياسي،آزادي مطبوعات،انحلال ساواك و...خواستهاي فرعي !!

بفرمائيد خواسته هاي اصلي چه بودند ،وهزاران شكر كه با انقلاب شكوهمند اسلامي به خواستهاي اصلي دست يافتيد و33سال است باشادماني وشادكامي دعاگوي وجود شرف امام هستيد،اين تنهاساعدي نبود،بسيار مدعيان روشنفكري نوشتند وگفتند،وبقول دوستي كه گفت (مست بودم اگر ...خوردم) براي نمونه ذكرميكنم.

علي اصغر حاج سيدجوادي:«...خط مشي زندگي فكري وسياسي واجتماعي آيت الله خميني درمسيرولايت فقيه است ومسيرولايت فقيه دوستي ومحبت وگرايش وتمايل عاطفي واحساسي وعقلي مردم به كس ياكساني است كه دركشاكش هستي الگوهاي كاملي ازانسانيت عرضه كرده اند و...» نشريه جنبش بهمن 57.

رضا براهني درصفحه 5روزنامه اطلاعات بهمن 57مينويسد :« ...آيت الله خميني بزرگمردتاريخ اسلام ومشروع ترين رهبر يك مملكت وبختيارغيرمشروع ترين نخست وزيرتاريخ ايران كه پليدترين وكثيف ترين چهره تاريخ جهان يعني امپرياليسم آمريكادرپشت سر او قرار دارد...بابازگشت آيت الله خميني به ايران،ايرانيان ازيوغ بندگي وبردگي

آزادشده وفقروافلاس وخفقان وورشكستگي،نوميدي،آزمندي وحرص سرمايه دارانه ازميان خواهد رفت...»بااين

اوصاف چرا ايشان از آن بهشت برين فراري ودرديار سرمايه داري مسكن گزيدند.و.....»

وبراي تغييرذائقه شعري هم ازسياوش كسرائي شاعر گرامي توده اي برسم يادبود،سخنراني مدرسه عالي پارس به نقل از هفته نامه ايرانشهربهمن پنجاه وهفت:

«دادمت پيام،اي امام------كه زبان خاكيانم ورسول رنج---بر توام درود،برتوام سلام---آمدي،خوش آمدي---پيش پاي توست،اي خجسته،اي كه خلق ميكند قيام---حق مابگير،دادمابرس ---تيغ بركشيده رانكن به خيره درنيام---حاليا كه كه ميرود سمند دولتت،بران ---حاليا كه تيغ دشنه تو مي برد،بزن ....»ومي بينيم كه33است تيغ درنيام نشده وميبرد.

واشاره اي به حمايت همزمان آمريكاو...وحمايت ازدولت بختيار....بختيارطرفدارسوسيال دمكراسي وپاي بند اصول

جبهه ملي،معتقد باصول مشروطيت ومخالف خودكامگي شاه بودوهمانند مصدق ميگفت شاه بايد سلطنت كند نه

حكومت،مردقانون بود وبارهاگفت هرگونه دگرگوني درچهارچوبه قانون اساسي امكان پذير است،با انتخابات آزاد

گزينش مجلس مؤسسان وتصميم به تغيرات حتي شيوه حكومت ميتوان به خواست اكثريت دسترسي يافت و....

دهه پنجاه باشروع بلند پروازيها وخودگنده بيني شاه،مسائل نفت ومنافع استراتژيك غرب سردمداران سرمايه داري

بانديشه جايگزيني شاه افتادند،پيش ازبسياري كي سينجر درمصاحبه اي گفت«شاه عوض شده،ماشاه راعوض ميكنيم»

ازآن پس آماده سازي زمينه ها ازسوي آمريكا،غرب وشوروي هركدام درمسير اهداف ومنافع خود،تاسال 56كه كم كم

زمينه داخلي آماده دگرگوني ميشد،مسئله روي كار آمدن حكومت چپ درافغانستان ونفوذ شوروي در آنسرزمين،طرح

برژينسكي «كمربند سبز»ومهاربلندپروازي وتوسعه طلبي روسها،تمايلات اوپك درافزايش بهاي نفت ونقش بيشتر

درقيمت گزاري كه شاه درآن نقشي قابل توجه داشت،اوج گيري تظاهرات مردم درايران،كنفرانس گوادلوپ،تشكيل

گروه برافكني رژيم شاه دراواخر سال 78(به نقل ازنشريه تايم ژانويه 1979):«-ديويدآرون ازشوراي امنيت ملي

آمريكاوهماهنگ كننده تلاشهاي آمريكا براي خنثي سازي تلاشهاي شاه وبختيار درجهت ايجاد امنيت وآرامش درايران

است،ديويدآرون بگفته منابع آلمانغربي هماهنگ كننده ومسئول تشكيل يك تيم60نفره نظامي واطلاعاتي است كه ماه

گذشته (دسامبر78)براي فعاليت درايران وخنثي كردن تلاش بختيار درايران تشكيل شده است،ديويد آرون باماروين

روتيس وسايرنيروهاي اطلاعاتي آمريكا برضد شاه كه دراين راستا پيوند ومناسبات نزديكي باكارشناسان انگليسي

دارند همكاري ميكنند،همچنين انستيتوي مطالعات سياسي درواشنگتن ونوآم چامسكي مستقيمادراين فعاليتهاي بازدارنده

درايران دست دارند»-ملاقاتها واقامت طولاني رمزي كلارك وگروه سيا باخميني وگروه او، پرداخت 150ميليون

كمك مالي به خميني و... كمك هاي مالي ليبي( ودرپي سرقت آثار نفيس تاريخي وجواهرات موزه ها درايران وبردن

آنها به ليبي توسط محمد منتظري ملقب به محمد رينگو)،كمك هاي مالي سرشار بازارسنتي،نرمش شاه دربرابراقدامات

.امكان افزايش مساجد پايگاههاي واقعي بعدي،سركوب شديدسياسيون سكولاربطوريكه در15 سال قبل ازانقلاب هيچ

سازمان سياسي درعرصه اجتماعي حضور نداشت،خميني هيچگاه درحدواندازهاي نبودوخودنيزاين داعيه نداشت،

اشارباين مصاحبه بني صدرباراديوعصر جديدكه ميگويد...:«خميني اصلاخبرنداشت كه مردم انقلاب كردند،اولين

واكنش ايشان درچهلم قيام تبريزبود،ايشان حتي جرئت نميكرد اعلاميه درحمايت جنبش صادركند،فكرميكرد كه اين

جنبش دوام پيدانكند واوسنگ روي يخ بشود و...» حال چه كساني باد درآستين اودميدند وازاوامام ساختند،بماند....

كشورهاي غربي وآمريكا،هيچكدام تمايلي بروي كارآمدن حكومتي ازسوي مليون وطرفداران مصدق نداشتند وندارند

بويژه انگليسها كه سيلي تاريخي ازنهضت ملي خورده بودند،ازينروبافشار ابتدا آموزگار سپس شريف امامي پس از

آنهم حكومت نظامي وازهاري را سركار آوردند،چون چاره ساز نشد درپي انجام برنامه هاي خويش درآماده سازي

خميني ومذهبيون پرداختند،شاه دراين ميانه با اكراه تمام روبسوي مليون آورد،ابتدا پيشنهاد به دكترصديقي شد كه

آنچنان كه دانيد يكي ازشروط صديقي ترك نكردن ايران ازسوي شاه بودكه شاه نپذيرفت،بدنيست حال كه سخن به دكتر

صديقي اين بزرگمرد ملي وجامعه شناس فرهيخته رسيد باسخني ازاو گفتارراپي بگيريم،اين سخنان خطاب جبهه ملي

هائي كه براي انصراف او ازپذيرش نخست وزيري بديدارش رفته بودند ميباشد،صديقي :«...اگر من داراي وجاهت

ملي هستم ،نميخواهم اين وجاهت راباخود به گور ببرم... بدانيدكه بانفي وطردنخست وزيري ازسوي ماروزي خواهد

آمدكه شما درمرزهاي بين المللي ازآوردن نام ايران وايراني خجل وشرمسار باشيدو ....» آفرين براين دورانديشي....

پس ازآن شاه به بختيار پيشنهاد نخست وزيري كرد،بختيار باشرايط مشابه دكتر صديقي بااين تفاوت كه خروج شاه از

ايران موردنظر بختيار بود كه عكس نظردكتر صديقي بود، دكتر صديقي بارها شهامت،شجاعت وپايمردي بختيار را

ستودوازمردم خواست كه به پشتيباني او برخيزند،«مردم وطن پرست كشور به حمايت ازبختيار برخيزيد» 30 ديماه.

آمريكا ودول غربي درپي معادلات خود ودست اندركاران درپي آماده كردن شرايط داخلي وبه هيجان كشاندن مردم

بودند وديگر شعارها جاي شعورهاراگرفته بود،بنظر من به دو علت پذيرش نخست وزيري بختيار راتحمل ميكردند

نگراني از واكنش نظاميان واقدام به كودتا ازسوي آنان وديگر خارج ساختن وسائل الكترونيكي جاسوسي وهواپيماها

وسلاحهاي بسيارپيشرفته اي كه دراختيار ارتش شاه گذاشته بودند،كه اين امرباهمكاري خلبانان ومتخصصين اسرائيلي

بسرعت انجام شد ،هواپيماها ووسائل باكمك آنان به مناطق امن گسيل گرديد، براي خنثي سازي كودتاي ارتشيان پيش

ازخروج شاه ازايران،گروهي ازنظاميان برجسته وعناصر اطلاعاتي را به سرپرستي ژنرال هويزربايران فرستادند.

معاون فرماندهي ناتو وهيئت همراهش درطول مدت اقامت درايران،ملاقاتها وجلسات متعددي باسران ارتش و

نمايندگان مذهبيون(بهشتي،بازرگان و...)داشتندتاطرح خنثي سازي راباجرا درآورند----ارتش درچندماهه آخردر

واقع به سه گروه تقسيم شده بود،افسران جوان،درجه داران و...كه اندك اندك بسمت مردم وانقلاب كشيده ميشدند

گروه نظاميان وژنرالهائي كه كاملا طرفدارشاه وآماده هرنوع فداكاري براي شاه بودند،همانند خسروداد كه حتي

بختياررا تهديد به قتل نمود،وگروه سران ارتش كه اگرچه هواداري شاه ميكردند،اما وجود رگه هاي مذهبي درآنها

وشامه تيزشان كه بوي دگرگوني رادريافته بودند،وبرخي كه كارگزاروهمكاران اطلاعاتي آمريكائيان بودند همچون

قره باغي،مقدم،فردوست و.... كليه اين فعل وانفعالات و....به بيانيه بيطرفي سران ارتش انجاميد وناباورانه سيب

رسيده اي را به دامن خميني ومذهبيون انداخت،شاه نيزباهمه تنفري كه ازمليون داشت زماني بناچار روي بدانان آورد

كه راه گريز ديگري نداشت وبقول معروف روغن ريخته نذر امامزاده ميكرد،شاه براين گمان بودكه اينان يا مؤفق

به ايجادآرامش وسكون اوضاع ميشوند دراينصورت باوجود ارتش پس ازچندي بتوان آب رفته به جوي برگرداند و

وبا آگاهي ازبيماريش بااندك اصلاحاتي ميراث سلطنت رابراي خانواده اش باقي ميگذارد،ويا اينكه مليون توفيقي

نخواهند داشت دراينصورت اندك آبروي جبهه ملي ومليون هم خواهد رفت،بختيار هم دراين ميان تنها درپي زمان بود

تاعمر مجلسين بسرآيدوياشرايطي مهيا گردد كه مجلسين رامنحل نمايد(وتلويحا نيز گفته بود كه فرمان انحلال مجلسين

درجيبم است) اودرخيال برگزاري انتخابات،تشكيل مجلس مؤسسان وتغييرات اساسي ازراههاي قانوني و...

دراين ميان هركدام ازطرفهاي درگير درماجرامعادلات ومحاسبات خودرا داشتند،دست آخر هم دزد سوم زد وبرد.

درطول زنگي ومبارزه سياسي بختيارهيچ نشاني ازوابستگي ياسرسپردگي اوبه بيگانگان ديده نميشود،ازاتهامات كينه

توزانه وكودكانه برخي بايد گذشت،درافشاگري اسناد سفارت آمريكا حتي اگر يك مورد كوچك مي يافتند با بوق

وكرنا گوش فلك راكر ميكردند،هويزر درتمام طول اقامتش درتهران هيچگونه ملاقات وتماسي بابختيار نداشت ودر

عوض اين مذهبيون وسران نظامي بودند كه بطور مداوم ملاقات وجلسات بيعت باژنرال آمريكائي داشتند،اين چگونه

حمايتي است كه فرستاده اي با اين ماموريت حساس وخطير بكشوري ميرود وبادولت آن كشورهيچگونه تماسي ندارد.

بايد بين واقعيت ها وحقيقت ها تفاوت قائل شد،اين درست است كه ازنيمه دوم سال 57تلاش آزاديخواهانه همه گير

وبه يك خيزش همگاني رسيده بود،آيادرآن دوران وظيفه سازمانهاي پيشتاز ،پيشرو وپيشگام وروشنفكران هرگروه

ودسته دنباله روي كوركورانه مردم كوچه وبازاربود من براي روشنفكر بطور اعم چنين نقشي قائل نيستم،روشنفكر

وظيفه روشنگري دارد،با آگاهي وشناخت وسيع تجزيه تحليل رخدادها،سابقه تاريخي ومحتواي انديشه ها وباورها

وشناخت وارزيابي نيات ومنافع دست اندركاران داخلي وخارجي ،راه برون رفت ازبحران وياراه رسيدن به هدف را

بشناسد ودريابد، وراه حل مشكل جامعه درحد امكان ارائه داده ترويج وتبليغ نمايد بنويسد وبگويد آگاه سازد، تاجامعه

باشناخت وسيعتري به حركت خويش ادامه دهد،نه اينكه پس ازسوار شدن عده اي براريكه قدرت تازه باين امر كه

همگان برآنچه نمي خواستند آگاه بودند وازآنچه ميخواستند جايگزين سازند بي اطلاع، ترويج وآگاه سازي ازآنچه كه

بايد بشود و جايگزين آنچه ناروابوده گردد وظيفه روشنفكران بود كه عمل نشد،كه البته اين نيز بازميگرددبه دوران

خودكامگي كه هيچ روزني براي تنفس آزاد نگذارد تاروشنفكران اندك ميداني براي تمرين روشنفكري داشته باشند.

پيش ازبستن اين گفتار بخشي ديگر ازمقال ايشان راذكر ميكنم شايد درد ايشان شناخته شود.

مينويسند«...شاه ميتوانست جلوترازموج انقلاب،بابرداشتن <شوراي نگهبان>!ساواك امكان ورود نيروهاي سكولار

نوع خود طرفدارآمريكا(من نفهميدم يعني چه؟) توده اي طرفدارشوروي ،طوفان طرفدار چين/آلباني،مستقل ازنوع

جبهه ملي،چريكها-كنفدراسيون رادرحاكميت ازطريق انتخابات آزاد مهيا كند،نه درخاتمه رژيم 57ساله سلطنت كودتا

با اكراه تن به نصب بختيار وراي موافق مجلسين بانمايندگان برگزيده ساواك دهد»

اولا دوست گرامي پيشنهاد گهر بار شما متاسفانه مسموع نيست چون بسيار دير فرموديد،كورش لاشائي وپرويز

نيكخواه و....بسياري ازسراني كه برشمرديد قبلا تشريف آوردند وگفتند وآن بيچاره ببو را بخاك سياه نشاندند،

شگفتا اين سكولارهائي كه برشمرديد چگونه بزير عباي مرتجعانه ترين تفكر تاريخ وانديشه اسلام سياسي وولايت

فقيه خزيدند،ميفرمائيد مجلسيان برگزيده ساواك شاه بودند كه بودند،آيامجالسي كه مصدقها ومستوفي الممالك ها را

تائيد كرد برگزيده شاه نبودند...ويامجلسي كه قوام السلطنة راباچهار وزير توده اي تائيد كرد برگزيدگان رفيق استالين

بودند، چو نوبت به بختيار رسيد آسمان تپيد، ايكاش براي تكميل قراردادهاي تركمانچاي وگلستان بمنظور بلع انقلابي

وكمونيستي ايران،حضرت آيت الله كيانوري را صدر هيئت رئيسه درايران ميكرد خود غزل خداحافظي ميخواند.

واما سخن آخر بادوستان-مهربانان من امروزه اين آشي كه دركاسه مردم ايران ريخته شده وشمانيز درپختن آن

شاگردآشپز بوده ايد آنچنان فاسدومسموم وكشنده است كه هرروزه مردم ايران ازپير وجوان حسرت گذشته را

دارند ودعاي خير بدرقه راه شمايان،اگر تواني هست راهي برگزينيد كه كاري بتوان كرد،نخست آتشي كه براين

خانمان افتاده خاموش كنيد وپس آنگه بسراغ آتش بياران معركه برويم،اگر ميتوانيد كاري كنيد كه كارستان باشد

آنگاه اين تاريخ ومردم هستند كه به داوري خواهند نشست،تا سيه روي شود هر كه دراوغش باشد.

پيروز وپايدار باشيد- فرامرز فهيمي

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید